07 08 2017 342387 شناسه:
image
یادداشت علمی از حجت الاسلام و المسلمین دکتر آریانی

نیک ­گویی، شاخص مهم جامعه متعالی

انسان در هندسه معرفتی اسلام خلیفة الله (جانشین خدا) است و از این­رو، می­تواند مظهر تجلی و ظهور کمال­های مستخلف­عنه و حق تعالی باشد که این امر، هم درباره فرد و هم درباره اجتماع انسانی صادق است.

·برگرفته از آثار
·حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی

درآمد
انسان در هندسه معرفتی اسلام خلیفة الله (جانشین خدا) است و از این‌رو، می‌تواند مظهر تجلی و ظهور کمال‌های مستخلف‌عنه و حق تعالی باشد که این امر، هم درباره فرد و هم درباره اجتماع انسانی صادق است. خدای سبحان در كنار تعهدی كه در مسائل اعتقادي و احكام فقهي و حقوقي از انسان گرفته، درباره فضایل اخلاقي نيز با او پيمان بسته است؛ زيرا اخلاق، در سعادت جامعه انساني تأثيري بنيادين دارد و امتی مي‌تواند راه سعادت را بپیماید كه در میان افراد آن اصول اخلاقي رعايت شود و با يكديگر گفتار و رفتار نيك داشته باشند.

مجموعه زندگی انسان در سه بخش جریان دارد: پندار، گفتار و کردار. تحقق و تبلور فضیلت‌های اخلاقی و اوصاف کمالی در فضای جامعه در قالب گفتار و کردار افراد آن نمود پیدا می‌کند که طبق تقسیم‌بندی حکیم متأله علامه جوادی آملی درباره مهندسی جهان هستی تحت عنوان جهان‌ آرایی و جهان‌­داری قرار می‌گیرد و بخش پندار که به جهان‌دانی و اصول عقاید مربوط می‌شود، جای بحثش جداست. در بخش گفتار، موضوع نیک‌گویی به عنوان یکی از شاخص‌های مهم جامعه متعالی به شمار می‌رود که عناوینی چون؛ حق ­گویی، راست ­گویی، درست و سنجیده ­گویی، نرم ­گویی، سخن کریمانه، ادب و شیوایی سخن و... را شامل می‌شود که در مقابل آن، بدگویی با زیر مجموعه‌اش به عنوان یکی از شاخص‌های مهم جامعه متدانی قرار دارد.

سخن­ گفتن در میان مردم هر فرهنگی به عنوان نماد و سمبلی برای معرفی شخصیت و توانایی فرد شناخته شده است: «تا مرد سخن نگفته باشد، عیب و هنرش نهفته باشد»[1] در فرهنگ دینی نیز از اهمیت و جایگاه مهمی برخوردار است: «المَرءُ یُوزَنُ بِقَولِه»[2]. قرآن و سنت درباره به کارگیری صحیح و نیکوی زبان تأکید فراوانی کرده و در نقطه مقابل از به کارگیری نادرست و بد آن باز داشته است. تعابیری چون: «قول حسن»، «قول لیّن»، «قول کریم»، «قول معروف»، «قول بلیغ» و... که در آیات و روایات به کار رفته، همگی ناظر به اصلاح اوصاف، حالات و روابط فردی و اجتماعی انسان‌ها؛ هم در زمینه رفتار و کردار و هم در زمینه گفت‌وشنود بوده است.

اساسی‌ترین ابزار ارتباط انسان با هم‌نوعان، زبان و گفتار است که آموزه‌های اسلامی چه بسا آن را ریشه عمده خیرات و شرور و روشنایی‌ها و تیرگی‌های جوامع دانسته است. امام باقر (ع) در حدیث نورانی می‌فرماید: «إنَّ هذَا اللِّسانَ مِفتاحُ کلِّ خَیرٍ و شَرٍّ فیَنبَغِی لِلمؤمنِ أن یَختِمَ علَی لِسانِه کَما یَختِمُ عَلی ذَهَبِه و فِضَّتِه»[3].

خلاصه آنکه، از دیدگاه حضرت آیة الله العظمی علامه جوادی آملی دامت برکاته نیک‌گویی و گفتار نیک و پرهیز از بدگویی و گفتار زشت در هر جامعه و فرهنگی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است و نماد مدنیت، پیشرفت و تعالی مردم سرزمین با هر ایده و عقیده‌ای است و درباره اهمیت آن در مکتب اسلام افزون بر آنچه در آیات و روایات فراوان بر آن تاکید شده و در ادامه خواهد آمد، همین روایت بس که وقتی شخصی از پیامبر(ص) پرسید: بهترین کارها چیست؟ آن حضرت فرمود: «اِطعامُ الطَّعامِ وَ اِطیابُ الکَلام»[4]؛ اطعام کردن و خوش ­گویی.
 

مفهوم نیک‌گویی
واژه فارسی و ترکیبی «نیک‌گویی» به معنای سخن نیکو گفتن، در مقابل «بدگویی» است[5] و در زبان عربی معادل‌هایی مانند: «قول معروف»، «قول حسن» و... دارد. سخن نيك، سخني است كه محتواي آن خير و مصلحت، و روش آن مقبول و دل‌پذير باشد، نه صرفاً هر سخن خوشايند ديگران؛ از همين‌رو دستور اخلاقي و اجتماعي ﴿و قولوا لِلنّاسِ حُسنا﴾[6]، فریضه امر به معروف و نهي از منكر را نيز شامل است؛ چراکه مقصود از «قول» در این آیه كنايه از مطلق برخورد است؛ یعنی خواه قول باشد و خواه عمل؛ مانند آیه ﴿ما يلفظ من قولٍ إلاّ لديه رقيب عتيد﴾[7] كه مقصود از آن خصوص قول در برابر فعل نيست، بلكه مطلق كار است؛ اعم از گفتار و رفتار؛ چنان‌كه مراد از «خوردن مال مردم» در آیه ﴿لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِل‏﴾[8] مطلق تصرف است نه خصوص خوردن. خلاصه اینکه، در سخن گفتن با مردم جز خير و نيكي سخني نگو، و در امر به معروف و نهي از منكر، از موازين آن خارج نشو و مراحل و شرايط آن را رعايت كن و در معاشرت يا داد و ستد با مردم، مُحْسِنانه عمل كن. [9]
 

نیک‌گویی، حق زبان
انسان چون ساير حيوانات داراي اعضا و جوارح است كه با نظم خاصي پيكره وجودي او را شكل مي‌دهند. بي‏شك هر يك از آن اعضا براي هدفي خاص آفريده شده‌اند و وظيفه‌اي ويژه براي آن­ها مقرر شده است: ﴿إنّ السمع و البصر و الفؤاد كلّ أولئك كان عنه مسئولاً﴾[10]. در سايه مسئوليت اعضا و هدفمندي جوارح، حقوقي براي آن­ها تعيين گرديده و تجاوز از حقوقشان، ظلم شمرده شده است كه بايد روزي بدان پاسخ داد: ﴿اليوم نختم علي أفواههم و تكلّمنا أيديهم و تشهد أرجُلهم بما كانوا يكسبون﴾[11]. بيان حقايق، سخنان نيكو، حفظ و دور نگه ‌داشتن آن از مطالب مستهجن، كذب، تهمت، غيبت، فحاشي، پرگويي، سخن‏ چيني و نمّامي همه از حقوق اساسي زبان است.

پيامبر اسلام (ص) لازم حفظ حقوق زبان را طول صمت (سکوت) دانسته‌اند و در وصيتشان به علي (ع) فرمود: «يا عَليُّ مَن خافَ النّاسُ لِسانَهُ فَهُوَ مِن أهلِ النّار»[12]؛ کسی که مردم از زبانش بترسند، اهل جهنم است و نجات مؤمن را در حفظ زبانش دانست: «نِجاةُ المُؤمنِ مِن حِفظِ لِسانِه»[13] و نيز فرمود: خداوند زبان را به گونه‌اي عذاب كند كه هيچ‌يك از جوارح را به آن شدت عذاب ننمايد، صاحبش گويد: چرا چنين عذاب مي‌كني؟ به او گفته مي‌شود: كلمه‌اي از تو جاري گرديد كه به واسطه آن در مشرق و مغرب زمين خون‌هايي به ناحق ريخته شد.

امام سجاد(ع) درباره حق زبان مي‌فرمايد: «و حَقُّ اللِّسانِ إكرامُهُ عَلَي الخُنَي و تَعوِيدُهُ الخيَر َو تَركُ الفُضُولِ الَّتِي لا فائِدةَ لَها و البِرُّ بِالنّاسِ و حُسنُ القَولِ فِيهِم»[14]؛ حق زبان، گرامي داشتن آن از سخنان زشت و عادت دادن آن به نيكي و ترك كلمات زايدي كه فايده‌اي در آن نيست و نيكي به مردم و سخن نيك گفتن در ميان آن‌هاست.

حاصل سخن در حق زبان با توجه به آيات و روايات، صداقت و راست‌گويي، دفاع از حق و پرهيز كامل از باطل، حفظ شخصيت افراد در شئون فردي و اجتماعي با زبان، ترك مبالغه‌گويي، خالي بودن كلام از زوايد، ترك هرگونه نيش زبان يا اهانت به ديگران، هماهنگي قول و عمل، اميد به وصول ثواب و نتيجه اخروي است.[15]
 

گرایش انسان به نیکی و نیک‌گویی
استعداد انسان از جهت بینش و گرایش متفاوت است؛ بدین معنا که آدمی خوب و بد را یکسان تشخیص می‌دهد و نسبت به آن دو فهم اجمالی دارد و اين استعداد با درس و بحث شكوفاتر می‌شود؛ براي مثال ما غذاي خوب و بد يا سودمند و زيانبار را به صورت يكسان تشخيص مي‌دهيم؛ اما گرايش دستگاه گوارش ما به هر دو يكسان نيست، بلکه دستگاه گوارش غذاي خوب را به راحتي هضم مي‌كند؛ اما غذاي مسموم را تحمل نكرده، با تهوع پس مي‌زند. اين رفتار در روح انسان هم وجود دارد؛ روح، اخلاق خوب و بد، عدل و ظلم، امانت و خيانت و صدق و كذب را به صورت يكسان تشخيص مي‌دهد؛ اما به همه اين‌ها گرايش يكسان ندارد؛ يعني به عدل، امانت و صدق گرايش دارد و به همين دليل، وقتي كودكي براي نخستين بار دروغ مي‌گويد، بدنش مي‌لرزد؛ ولي هنگام راست ­گويي با شجاعت حرف مي‌زند. بنابراین، روح انسان به نیکی و نیک‌گویی گرایش دارد و با هدایت حجت باطنی (عقل) و حجت بیرونی (وحی) به شکوفایی و کمال می‌رسد.[16]
 

گفته و گفتار نیک
دستور اسلام و قرآن کریم درباره معاشرت و رابطه زبانی با توده مردم این است که گفته و گفتار هر دو بايد زيبا و نيكو باشد: ﴿و قُل لِعِبادي يَقولُوا الَّتي هِي أحسَن﴾[17]، ﴿وقولوا لِلنّاسِ حُسنا﴾[18]؛ یعنی انسان الهی با مخاطب خود؛ هم باید حرف خوب بزند و هم خوب حرف بزند؛ هم سخن کریمانه بگوید و هم کریمانه سخن بگوید؛ هم زيباترين سخن‌ها را داشته باشد و هم محترمانه و مؤدبانه بگوید که اگر چنین باشد، هیچ‌گاه نزاع و کدورتی میان دو طرف گفت‌وگو رخ نخواهد داد.

بنابراین، آیات یاد شده ناظر به حُسن و زيبايي در گفته و گفتار و در محتوا و روش گفت‌وگوست؛ يعني اگر لفظ و معنا زيبا؛ ولي گفتار و روش قبيح يا به عكس باشد، به دستور قرآن کریم عمل نشده است.[19] افزون بر این، بايستگي رعایت ادب و اخلاق نیک، فقط در گفتار نيست، بلكه نامه‌ها، نقدها، نصيحت‌ها و هرگونه كرداري را شامل مي‌شود، چنان‌كه مراد از آيه ﴿ما يَلفِظُ مِن قَولٍ إلاّلَدَيهِ رَقيبٌ عَتيد﴾[20] اين نيست كه ملائكه فقط سخنان انسان را ضبط مي‌كنند، بلكه انسان هيچ عملي را انجام نمي‌دهد، مگر آنكه فرشتگان آن را ثبت مي‌كنند؛ ولي چون بارزترين كار انسان گفتار اوست، در آیه از آن‏ها به «قول» تعبير شده است.[21]
 

امر و نهی خدا درباره گفتار
همان‌گونه كه پيمان اعتقادي دو بُعد سلب و ايجاب دارد؛ يعني حق تعالی؛ هم به توحيد فرا می‌خواند و هم از شرك نهي مي‌كند، پيمان اخلاقي نيز دو بُعد دارد، چنان‌كه در حيطه اخلاق خانوادگي؛ هم به احسان به والدين امر مي‌شود: ﴿و بالوالدين إحساناً﴾[22] و هم از بدگویی با آنان نهي مي‌گردد: ﴿و لا تقل لهما أُفٍّ﴾[23]. و نیز درباره اخلاق عمومي و اجتماعي؛ هم به نيكو سخن گفتن با مردم امر مي‌شود: ﴿و قُولوا للناس حسناً﴾ و هم از درشت سخن گفتن با کافران و سبّ معبودهاي دروغين آنان كه مايه رنجششان مي‌شود، نهي مي‌گردد: ﴿و لا تسبّوا الّذين يدعون من دون الله﴾[24].[25]
 

نرم ­گویی، اصل اولی و درشت ­گویی، آخرین دوا
از دیدگاه اسلام، نرم ­گویی و نيكو سخن گفتن و از درشت ­گویی و خشونت پرهيختن، چنان اهميت دارد كه به موسي و هارون امر مي‌شود که حتی با فرعون به نرمي سخن بگويند: ﴿فقولا له قولاً ليّناً لعلّه يتذكّر أو يخْشي﴾[26] و به رسول مكرّم‏ (صلي الله عليه و آله و سلم) نيز خطاب مي‌شود: ﴿فبما رحمةٍ من الله لِنْتَ لهم ولوكنت فَظّاً غليظ القلبِ لانْفضّوا من حوْلك﴾[27] و نیز: ﴿أُدْعُ إِلىَ‏ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالحْكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الحَسَنَةِ وَ جَدِلْهُم بِالَّتىِ هِىَ أَحْسَن﴾[28]. بنابراین، اصل اولی در گفتار و ارتباط زبانی با دیگران، نیک‌گوی و نرم­ گویی است. برخوردهاي تند و خشن از باب: «آخِرُ الدَّواءِ الكَيّ» در پايان مرحله اصلاح و آخرين دارو در برابر معاندان و مزاحمان خواهد بود و خود اين نيز در نگاهي دقيق، مهری است در جامه قهر و مرهمي است براي درد فرد يا جامعه و رأفت و رحمتي است در حقّ بنده؛ چنان‌كه داغ كردن يا عمل جراحي، احساني است در حق بيمار؛ به گونه‌ای که اگر بيمار اين حقيقت را ادراك کند، خود به سراغ طبيب مي‏رود و از بريدن و جدا كردن عضو بيمار همچون مرهم نرم استقبال مي‌كند.[29]
 

نمونه نرم ­گویی و درشت­ گویی هارون و موسی (ع)
هارون (ع) در جامعه بحران‌زده و مبتلا به فاجعه گوساله ­پرستی شیوه نرم ­گویی را پیشه کرد؛ هم با گفتار ملایم و روشنگر خود: ﴿وَ لَقَدْ قَالَ لهُمْ هَارُونُ مِن قَبْلُ يَاقَوْمِ إِنَّمَا فُتِنتُم بِهِ وَ إِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمَانُ فَاتَّبِعُونىِ وَ أَطِيعُواْ أَمْرِى﴾[30]، حجت را رساند و تا اندازه بسیاری از فتنه جلوگیری کرد و هم با پرهیز از تندروی و پرخاشگری، بنی اسرائیل را از خطر تفرقه و درگیری‌های خونین رهانید: ﴿إِنىِّ خَشِيتُ أَن تَقُولَ فَرَّقْتَ بَينْ‏ بَنىِ إِسْرَائِيلَ وَ لَمْ تَرْقُبْ قَوْلى﴾[31].

قاطعیتی که باید در برابر این فاجعه نشان داده می­شد، فقط از موسی (ع) ساخته بود؛ ولی اگر هارون بر خلاف مقتضای جایگاه اجتماعی‌اش صلابت و تندی می­کرد و همانند موسی (ع) سامری را به سوزاندن گوساله تهدید می‌نمود: ﴿لَّنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنسِفَنَّهُ فىِ الْيَمّ‏ نَسْفًا﴾[32]، جامعه نوپای بنی ­اسرائیل متلاشی می‌شد؛ زیرا عده‌ای به طرفداری از وی و گروهی به حمایت از سامری برمی‌خاستند و با هم درگیر می‌شدند؛ اما موسی (ع) از موقعیتی برخوردار بود که کسی نمی‌توانست در مقابل او ایستادگی کند؛ چون صاحب عصا، ید بیضا و معجزات بود.[33]
 

نیک‌گویی اصل بين ‏المللي اسلام
نیک‌گویی از اصول كلي و بين ‏المللي اسلام در تربيت جوامع انساني است. در آیه ﴿وقولوا لِلنّاسِ حُسنا﴾ که به حسن گفتار با مردم دستور داده است، شاهدي بر انصراف آن به خصوص حوزه اسلام و ايمان وجود ندارد، بلکه با توجه به تعبير «ناس» به جاي «اهل كتاب» يا «مؤمنان»، حكمي است مربوط به جامعه بشري؛ اعم از مسلمان و كافر. البته اين عموم يا اطلاق همانند عموم‌ها و اطلاق‌هاي ديگر قابل تخصيص و تقييد است و آنان كه در فرهنگ قرآن به سان چارپایان بی‌مغز و گمراه‌ترند: ﴿إن هُم إلاّ كالأنعامِ بَل هُم أضَلُّ سَبيلا﴾[34] و نيز مصداق شياطين انس‌اند[35]، مشمول جدي دستور نیک‌گویی نخواهند بود. بنابراین، رهنمود عام و اولي، رعايت سخن نیک و بهترين گفتار نسبت به همه است و جزو حقوق انسانی اسلام می‌باشد؛ اما همان‌گونه كه مهر خداوند مرز معقولي دارد كه حكيمانه تحديد مي‌شود و در صورت لزوم شعله غضب سر برمي‌آورد، مهر انبيا، اوليا و مؤمنان الهي نیز كه هر كدام مظهر بخشي از اسماي حسناي خدايند، در صورت لزوم به قهر تبديل مي‌شود؛ چنان‌كه درباره فرعون و نيز درباره صناديد حجاز چنين شد. [36]
 

چرایی نیک‌گویی
خداي سبحان ادراك زيبايي و زشتي كليات مسائل اخلاقي را در نهاد انسان‌ها به وديعت نهاده و به آنان عقل و فطرتي عطا كرده تا مصاديق نيك اخلاقي را از زشت آن باز شناسند: ﴿فألْهمها فُجورها و تقواها﴾[37]. در عين حال در موارد فراواني براي حُسن يا قبح عملي اخلاقي استدلال مي‌كند؛ چنان‌كه پس از نهي از ناسزا گويي به معبودهاي مشركان كه رذيلتي اخلاقي است، مي‌فرمايد: هر امّتي مقدّساتي دارد و اگر شما عالمانه به مقدّسات آنان ناسزا بگوييد، آنان جاهلانه به مقدّسات شما ناسزا مي‌گويند: ﴿وَ لَا تَسُبُّواْ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّواْ اللَّهَ عَدْوَا بِغَيرِ عِلْمٍ  كَذَالِكَ زَيَّنَّا لِكلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُم‏﴾[38]. نيز در تعليل و توجيه فرمان گفتار نرم كه به موسي و هارون داده شد: ﴿فقولا له قولاً ليّناً﴾ مي‌فرمايد: شايد گفتار نرم شما سبب تذكّر و بيداري او گردد: ﴿لعلّه يتذكّر أو يخشي﴾[39] و نيز آن‏جا كه مي‌فرمايد: بدي را با روش خوب دفع كنيد: ﴿إدفع بالّتي هي أحسن﴾ چنين استدلال مي‌كند كه دشمن شما به سبب رفتار نرم شما با وي، به دوست گرم و مهربان شما تبديل مي‌شود: ﴿فإذا الَّذي بينك و بينه عداوة كأنّه ولي حميم﴾[40]. نيز خطاب به رسول مكرّم (ص) مي‌فرمايد: به بركت رحمت الهي، نرم‏خو و مهربان هستي و اگر خشن و سنگدل بودي از اطراف تو پراكنده مي‌شدند: ﴿فبما رحمةٍ من الله لِنْتَ لهم ولوكنت فَظّاً غليظ القلبِ لانْفضّوا من حوْلك﴾[41].[42]
 

صدقه بودن نیک‌گویی
صدقه گاهی مادی است و گاهی معنوی. روایاتی که ذیل تفسیر آیه ﴿قَولٌ مَعروفٌ و مَغفِرَةٌ خَيرٌ مِن صَدَقَةٍ يَتبَعُها أذي﴾[43] نقل شده، قول معروف و نیک‌گویی را به عنوان صدقه قلمداد کرده است. رسول خدا (ص) فرمود: نزد خدای سبحان صدقه‌ای محبوب‌تر از سخن نیک نیست[44]. نیز آن حضرت فرمود: بهترین هدیه، سخن حقی است که می‌شنوی و آن را به دیگری انتقال می‌دهی و می‌آموزی[45]. طبق روايات ياد شده، گفتار نيك، نشر دانش و شنيدن كلمه حق و تعليم آن محبوب‌ترين صدقه نزد خداوند و بهترين بخشش است.[46]


بد­گویی شاخص مهم جامعه متدانی

مفهوم بدگویی
واژه فارسی و ترکیبی «بدگویی» به معنای بدحرفی و عیب و نقص کسی را گفتن، نقطه مقابل «نیک‌گویی» است و در زبان عربی معادل‌هایی؛ مانند «قول سوء»، «قول شنیع» و ... دارد. سخن بد، سخنی است که محتوای آن شر و نادرست و روش آن ناصواب و ناگوار باشد؛ هرچند خوشایند برخی قرار گیرد. سخن بد، آتشی است كه با دست خود انسان روشن شده و بر دوش حمل مي‌شود تا جايي كه خود انسان، آتش و هيزم افروخته مي‌شود: ﴿و أمّا القاسطونَ فكانوا لجهنّم حَطَباً﴾[47] و انسان باید با اعمال عبادی چون نماز آن آتش را خاموش كند.[48] خداي سبحان با هدايت تشريعي و راهنمایی از طریق وحی و قانون­ گذاری، به همگان فرمان نيكو سخن گفتن و پرهيز از سخنان گزنده و بيهوده داده و از بد سخن گفتن و حرف بد زدن باز داشته است. بنابراین؛ هم نباید حرف بد زد و هم نباید بد حرف زد.[49]

بدگویی، آفت زبان
در تفسير مجمع‏ البيان درباره اهمیت زبان چنین می‌گويد: جهاد گاهي با شمشير است و گاهي با زبان و چه بسا جهاد با زبان رساتر و كار آمدتر باشد؛ زيرا دعوت به دين خدا و (سبيل الله) نخست با زبان است، چنان‌كه رسول خدا (ص) فرمود: هرگاه به دست تو بنده‌ا‌ي هدايت يابد، بهتر است از هر آنچه خورشيد بر آن طلوع مي‌كند [50].[51]

زبان از بزرگ‌ترين نعمت‌هاي خداست؛ ليكن چون با آن گناهان فراواني انجام مي‌گيرد، «قليلُ الجِرم و كثيرُ الجُرم» ناميده شده و طبق آیه ﴿إِنَّما يَأْمُرُكُمْ بِالسُّوءِ وَ الْفَحْشاءِ وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُون‏﴾[52]، از راه‌هاي نفوذ شيطان است. افزون بر آيه گذشته، آيه ﴿و قُل لِعِبادي يَقولُوا الَّتي هِي أحسَنُ إنَّ الشَّيطانَ يَنزَغُ بَينَهُم إنَّ الشَّيطانَ كانَ لِلإنسانِ عَدُوّاً مُبينا﴾[53]، نیز به خوبي بر اين مطلب دلالت دارد. از قرينه تقابل صدر و ذيل استفاده مي‌شود كه بندگان خدا بايد در سخن گفتن بهترين شيوه و زيباترين الفاظ را برگزينند؛ زيرا شيطان در كمين نشسته است تا با بد زبانی و بدگویی ميان آنان اختلاف افكند و شكاف ايجاد كند.[54]
 

دفع بدگویی مؤمن با نیک‌گویی
مؤمنان بر پایه دستور قرآن کریم در رویارویی با دشمنان دين بايد سخت‌گیرانه عمل کنند: ﴿أشِدّاءُ عَلَي الكُفّارِ رُحَماءُ بَينَهُم﴾[55]. حضرت علي (ع) مي‌فرمايد: دشمن مهاجم را سرجايش بنشانيد و شرّ او را با شرّ، مقابله به مثل كنيد: «رُدُّوا الحَجَرَ مِن حَيثُ جاءَ فَإنَّ الشَّرَّ لا يَدفَعُهُ إلاّ الشَّرُّ»[56]. اما در درون جامعه اسلامي اگر سخن و رفتار بدی از مسلمانی صادر شود، اصل كلي اين است كه طرف مقابل بايد بكوشد بدي را با نیکی پاسخ دهد تا عداوت و کدورت از بين برود و شيطان در القاي کینه نا اميد شود؛ نه اينكه آن دو يكديگر را دشمن بدانند و در پي نفي و طرد يكديگر برآیند. اين مهم طبق سفارش قرآن با دفع سيئات به وسيله حسنات تحقّق مي‌يابد: ﴿و لا تَستَوِي الحَسَنَةُ و لا السَّيِّئَةُ إدفَع بِالَّتي هِي أحسَنُ فَإذا الَّذي بَينَكَ و بَينَهُ عَداوَةٌ كَأنَّهُ ولِي حَميم﴾[57].[58]
 

شکیبایی در برابر بدگویی
یکی از ویژگی‌های مردان الهی شکیبایی و بردباری در برابر کسانی است که ادب در گفتار را رعایت ننموده و زبان به بدگویی می‌گشایند. پاسخ مناسب و هدایت‌گرانه به این­گونه افراد هرچند سخت و رنج ­آور است؛ لیکن تأسّی به روش پیامبران و اولیای دین (ع) بوده و آثار فراوانی دارد، چنان‌که رسول خدا (ص) همواره با سخنان بد و رفتارهای جاهلانه منافقان رو به رو می‌شد؛ ولی طبق دستور خداوند: ﴿فَاصبِر كَما صَبَرَ اولوا العَزمِ مِنَ الرُّسُل﴾[59]، با شکیبایی و خویشتنداری لحظه‌ای از هدایت آنان دست برنمی‌داشت. آری، در جایی که عناد باشد و راه هدایت‌گری به هیچ روی چاره‌ساز نباشد، روش اعراض پیش گرفته می‌­شود: ﴿و اصبِر عَلي‏ ما يَقولونَ و اهجُرهُم هَجراً جَميلا﴾[60]؛ چون اندرون آنان انباشته از فساد است: ﴿اُولئِكَ الَّذينَ يَعلَمُ اللهُ ما في قُلوبِهِم﴾[61]. اينان كساني هستند كه قلوبشان مهر شده است و هيچ سخن حقي را اجابت نمي‌كنند: ﴿سَواءٌ عَلَيهِم أَ أنذَرتَهُم أم لَم تُنذِرهُم لايُؤمِنون﴾[62] و خود نيز بدان اعتراف دارند: ﴿سَواءٌ عَلَينا أوَعَظتَ أم لَم تَكُن مِنَ الواعِظين﴾[63].[64]
 

جزای بدگویی در قیامت
زخم زبان و زبانه قلم، بدگويي و سلب حيثيّت از اين و آن در حقيقت، کاشتن تيغي است كه به جان ديگران فرو مي‌رود و همين تيغ‌ها در قيامت، ظهور مي‌كند و به بوته تيغ تبديل مي‌شود كه آن را به شخص بدگو و تيغ‌زن مي‌خورانند.[65]

خشم، مایه بدگویی
بدي‌ها و زشتي‌ها را به خانه‌اي مانند كرده‌اند كه كليدش خشم است؛ يا به آتش فروزنده درون غار ماند كه حرارت آن بسيار و خاموش كردنش بسي دشوار است؛ يا به رگي از آتش شيطاني شبيه است.

در نگاه قرآن كريم، اين وصف جزو ويژگي‌هاي جاهلان، و سخت نكوهيده است و در مقابل، مؤمنان به جهت صفت آرامش ستوده‌اند: ﴿اِذ جَعَلَ الَّذينَ كَفَروا فى قُلوبِهِمُ الحَميَّةَ حَميَّةَ الجـهِليَّةِ فَاَنزَلَ اللهُ سَكينَـتَهُ عَلى رَسولِهِ و عَلَى المُؤمِنينَ و اَلزَمَهُم كَلِمَةَ التَّقوى﴾[66].

خشم را به حركت نفس معنا كرده‌اند كه جوشش در خون مي‌آفريند و مقتضاي آن آتش است. هنگام خشم قرابت انسان با شيطان قوّت گيرد و كرامت او با فروزش آن، مشتي از خاك گردد، چنان‌كه شيطان از آتش است: ﴿و خَلَقَ الجانَّ مِن مارِجٍ مِن نار﴾[67] كه شأن آن، حركت، اضطراب، زبانه و اشتعال است و انسان از گِل آفريده شد: ﴿و لَقَد خَلَقنَا الاِنسـنَ مِن سُلـلَةٍ مِن طين﴾[68] كه شأنش سكون و وقار است[69]. بسياري از مفاسد اخلاقي چون كينه، حقد و حسد زاييده خشم‌اند و چون گرد آيند نابودگر خلق. در نكوهش غضب روايات بسيار است. شخصي از رسول خدا (ص) پرسيد كه مرا نصيحتي فرما تا بهشتي گردم. حضرت فرمود: خشمگين مشو. سؤال را تكرار كرد و حضرت نيز جواب را[70]. ديگري پرسيد كه چه چيزي خشم خدا را از من دور مي‌سازد؟ فرمود: خشمگين مشو[71]. روزي پيامبر (ص) به اصحاب رو كرد و فرمود: تواناترين شما چه كسي است؟ گفتند: كسي كه در كشتي گرفتن رقيب خود را بر زمين زند. حضرت فرمود: توانا آن نيست كه ديگري را به زمين زند، بلكه كسي است كه در حال خشم، بر نفس خويش چيره آيد و زمينگيرش كند[72].

هرگاه خواستيد در برابر نفوذ شيطان بر نفس خويش پيروز شويد، جلوي خشم و غضب خود را بگيريد؛ زيرا چنين زماني بهترين فرصت براي تسلط شيطان بر انسان است. بر همين اساس گفته‌اند: «الغَضَبُ يُفسِدُ الإيمانَ»[73] و نيز گفته‌اند كه تا كسي بر غضب چيره نگردد، به درجه صديقان نرسد و غضب خوي سگان و خشم، وسوسه شيطان است و حلم و بردباري كه نقطه مقابل آن است، خوي نيكان و خصلت مقرّبان و خُلق جمله پيامبران است و انسان حليم در جوار انبياي الهي عزيز و عظيم است: «فَإنَّ الحَلِيمَ كادَ أن يَكُونَ نَبِيّاً»[74].

علماي علم اخلاق درمان علمی خشم را توجه و تأمل در آثار و پيامدهاي شوم آن دانسته و گفته‌اند: فردي كه مزاجش به تندي مي‌گرايد و سريع از تعادل خارج و خشم بر او چيره مي‌شود، قطعاً در آن لحظه از عواقب آن بي‌خبر و غافل است و به آثار و حالات آن توجه ندارد؛ چراكه غضب، شعبه‌اي از ديوانگي[75] و گاهي سبب مرگ ناگهاني و فساد اخلاقي مي‌شود و شيطان را وارد رگ‌هاي انسان مي‌سازد[76]. و بهترين علاج عملي خشم را سكوت دانسته‌اند؛ زيرا در حال سكوت، آتش زبان خاموش است و اگر تحركي داشته و سخني بگويد، از عقل برنمي‌خيزد و كلامي كه از عقل بر نيايد، باطل است، به همين جهت در حديث آمده است: «إذا غَضِبتَ فَاسكُتْ»[77]؛ هرگاه به خشم آمدی، ساکت باش. راه حل عملي ديگر را نشستن مي‌دانند اگر ايستاده باشد؛ و نیز تفكر در قدرت پروردگار[78].[79]

بنابراین، انسان خشمگين، قبل از اينكه به ديگران آسيب برساند، خود را مي‌سوزاند. اگر كسي انسان عصباني را نصيحت كند، فريادش بلندتر و بدگويي و فحشش بيش‌تر مي‌شود و نه تنها خشم انسان غضبناك را فرو نمي‌نشاند، بلكه مايه بد دهني او نيز مي‌شود.[80]

بزرگان اخلاق و عرفان درباره بدگویی‌ها، گناهان و آفات زبان به تفصیل سخن گفته‌اند و شمار آن‌ها را حتی تا بیش از هفتاد رسانده‌اند[81] که برای آگاهی از مصادیق بدگویی به آثار مربوط مراجعه شود.
 

نتیجه‌ گیری
جامعه متعالی دارای شاخص‌های فراوانی است که نیک‌گویی یکی از شاخص‌های مهم آن به شمار می‌رود. آموزه‌های قرآنی و روایی از آن به قول معروف، قول حسن، قول لیّن و ... یاد کرده و تأکید دارد که جامعه‌ای متعالی است که در آن انسان متعالی؛ هم خوب حرف بزند و هم حرف خوب بزند؛ هم کریمانه سخن بگوید و هم سخن کریمانه بگوید، ضمن اینکه اسلام گرایش به نیک‌گویی را فطری انسان می‌داند. نیک‌گویی از اصول بین‌المللی اسلام در مواجهه با هم‌نوعان است؛ به گونه‌ای که قرآن کریم نرم گویی را حتی با سرسخت‌ترین دشمنان اصل اولی قرار داده و از آن به صدقه و هدیه یاد می‌کند و از برخورد خشن به عنوان آخرین دوا بهره می‌گیرد. در مقابل، بدگویی یکی از شاخص‌های مهم جامعه متدانی و پست به شمار می‌آید که مانع بزرگی بر سر راه رشد و تعالی جامعه بشری است. نیک‌گویی و بدگویی مصادیق فراوانی دارد که باید در جای خود مورد مطالعه قرار گیرد.

 

[1] . سعدی، گلستان، باب سیرت پادشاهان.
[2] . غرر الحکم، ص 100؛ فرد با گفتارش سنجیده می­شود.
[3] . تحف العقول، ص298؛ همانا این زبان کلید هر خیر و شری است، پس مومن را سزد که بر زبانش مهر زند همان‌گونه که بر طلا و نقره‌اش مهر می‌زند.
[4] . المحاسن، ج 1، ص 292
[5] . لغت­نامه دهخدا.
[6] . سوره بقره، آیه 83
[7] . سوره ق، آيه 18؛ سخنی بر زبان نیاورده جز آن‌که همان‌دم رقیب و عتید بر آن آماده‌اند.
[8] . سوره نساء، آیه 29؛ اموال یکدیگر را به باطل نخورید.
[9] . تسنیم، ج 5، ص 355.
[10] . سوره اسراء، آيه 36؛ گوش و چشم و دل همگی مسئولند.
[11] . سوره يس، آيه 65؛ امروز بر دهانشان مهر می‌زنیم و دستانشان با ما سخن می‌گویند و پاهایشان به آنچه کرده‌اند، گواهی می‌دهند.
[12] . بحار الانوار، ج 68، ص 286
[13] . بحار الانوار، ج 68، ص 300
[14] . الخصال، ج 2، ص 566
[15] . حق و تكليف در اسلام، ص 303.
[16] . نسيم انديشه، دفتر اول، ص 117.
[17] . سوره اسراء، آيه 53؛ بندگانم را بگو که همواره سخنی بهتر بر زبان آرند.
[18] . سوره بقره، آیه 83؛ با مردم نیکو سخن گویید.
[19] . تسنیم، ج 12، ص 359.
[20] . سوره ق، آيه 18.
[21] . تسنيم، ج 17، ص 334.
[22] . سوره نحل، آيه 125.
[23] . سوره اسراء، آيه 23.
[24] . سوره انعام، آيه 108؛ به کسانی که غیر خدا را می‌خوانند، دشنام ندهید.
[25] . تسنيم، ج 5، ص 385.
[26] . سوره طه، آيه 44؛ با او به نرمی سخن بگویید باشد که متذکر شود یا بترسد.
[27] . سوره آل‏عمران، آيه 159؛ به بركت رحمت الهي در برابر مردم نرم و مهربان شدي! و اگر خشن و سنگدل بودي از اطراف تو پراكنده مي‌شدند.
[28] . سوره نحل، آیه 125؛ خلق را به حکمت و موعظه نیکو به راه خدا فراخوان و به بهترین روش با آنان مناظره کن.
[29] . تسنيم،‏ ج 5، ص 388.
[30] . سوره طه، آیه90؛ و هارون پیش از آن­که موسی باز آید، گفت: ای قوم! به هوش باشید که این گوساله اسباب فتنه و امتحان شما شد و  بی تردید پروردگار شما خدای رحمان است، پس مرا پیروی کنید و امر مرا فرمان برید.
[31] . سوره طه، آیه 94؛ همانا ترسیدم که بگویی تو میان بنی‌اسرائیل تفرقه انداختی و به سخنم وقعی ننهادی.
[32] . سوره طه، آیه 97؛ هرآینه آن را در آتش می‌سوزانیم سپس خاکسترش را به آب دریا می‌دهیم.
[33] . تسنیم، ج30، ص380.
[34] . سوره فرقان، آيه 44.
[35] . سوره ‏انعام، آيه 112.
[36] . تسنيم،‏ ج 5، ص 355.
[37] . سوره شمس، آيه 8؛ به او شر و خیرش را الهام کرد.
[38] . سوره انعام، آيه 108؛ به کسانی که غیر خدا را می‌خوانند دشنام ندهید تا مبادا آنان نیز بدون آگاهی از روی دشمنی خدا را دشنام دهند، هم‌چنین برای هر قومی عملشان را زینت داده‌ایم.
[39] . سوره طه، آيه 44.
[40] . سوره فصلت، آیه 34.
[41] . سوره آل‏عمران، آيه 159.
[42] . تسنيم،‏ ج 5،  ص 388.
[43] . سوره بقره، آیه 263؛ سخن نیکو و آمرزش بهتر از صدقه­ای است که آزار در پی دارد.
[44] . نهج الفصاحه، ص 786
[45] . همان، ص 698
[46] . تسنيم، ج 12، ص 361.
[47] . سوره جن، آیه 15؛ و اما ستمکاران هیزم آتش جهنم شدند.
[48] . ولایت علوی، ص 78.
[49] . هدايت در قرآن، ص 53.
[50] . مجمع ­البیان، ج 5-6، ص 113.
[51] . معاد در قرآن، ج 5، ص 276.
[52] . سوره بقره، آیه 169.
[53] . سوره اسراء، آیه 53.
[54] . تسنيم، ج 10، ص 275.
[55] . سوره فتح، آيه 29.
[56] . نهج ­البلاغه، حکمت 314.
[57] . سوره فصلت، آیه 34؛ هرگز نیکی و بدی یکسان نیست، بدی را با نیکی پاسخ بده تا آن‌که گویی با تو دشمن است، دوست صمیمی تو شود.
[58] . تسنيم، ج 12، ص 359.
[59] . سوره احقاف، آيه 35؛ تو هم مانند پیغمبران اولوا العزم شکیبا باش.
[60] . سوره مزمّل، آيه 10؛ بر یاوه‌گویی آنان صبور باش و به طرز نیکو از آن‌ها دوری گزین.
[61] . سوره نساء، آیه 63؛ خدا از قلب آنان آگاه است.
[62] . سوره بقره، آيه 6؛ بر آنان یکسان است که انذارشان کنی یا نکنی، ایمان نمی‌آورند.
[63] . سوره شعراء، آيه 136؛ بر ما یکسان است که ما را موعظه کنی یا نکنی.
[64] . تسنيم، ج 19، ص 336.
[65] . مبادي اخلاق در قرآن، ص 60.
[66] . سوره فتح، آيه 26؛ زمانی که کافران در دل‌هایشان حمیت جاهلی بپرورند، خدا آرامش خود را بر رولش و بر مؤمنان فرود آرد و آنان را با کلمه تقوی ملازم نماید.
[67] . سوره الرحمن، آيه 15.
[68] . سوره مؤمنون، آيه 12.
[69] . ر.ک: بحار الانوار، ج 70، ص 268.
[70] . تنبيه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعه ورام)، ج 1، ص 122؛ منية المريد، ص 319.
[71] . منية المريد، ص 319؛ مستدرك الوسائل، ج 12، ص 11.
[72] . ر.ك: تحف العقول، ص 45 و 47.
[73] . الکافی، ج 2، ص 302.
[74] . الثاقب فی المناقب، ص 73؛ بحار الانوار، ج 43، ص 70.
[75] . نهج ­البلاغه، حکمت255؛ غرر الحکم، ص 301.
[76] . الکافی، ج 2، ص 304.
[77] . تنبيه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعه ورّام)، ج 1، ص 123.
[78] . تحف ­العقول، ص 13.
[79] . ادب قضا در اسلام، ص 96.
[80] . مبادي اخلاق در قرآن، ص 178.
[81] .  معراج السعاده، احمد نراقی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ص ۵۲۷؛ گناهان زبان، محمدعلی صفری، تهران، چاپ فرهنگ، ۱۳۶۱ش.


دیدگاه شما درباره این مطلب
افزودن نظرات