05 01 2017 344295 شناسه:
image
مصاحبه با حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای حسین شفیعی

قول معروف و ضوابط آن در قرآن

قول یعنی ابراز مقصود، به هر وسیله ای که امکان پذیر باشد، و اختصاص به گفتار هم ندارد و می تواند اعمال را هم در بر گیرد، از طرفی اختصاص به انسان هم ندارد، یعنی ممکن است شامل موجودات دیگر نیز بشود.

بسم الله الرحمن الرحیم
 قول معروف و ضوابط آن در قرآن
با تکیه بر تفسیر حضرت آیت الله جوادی آملی
مصاحبه با حجت الاسلام و المسلمین حسین شفیعی

ضمن عرض سلام و تشکر از اینکه وقتتان را در اختیار ما قرار دادید؛
به عنوان سؤال اول بفرمایید؛ تعریف «قول» با توجه به کاربردی که در قرآن کریم دارد چیست؟

شفیعی: بنده هم عرض سلام و خیر مقدم دارم خدمت شما و امیدوارم که بتوانیم در این فرصت مغتنم بحث مفیدی را داشته باشیم/.
تعریف «قول» با نگاهی که حضرت آیت الله جوادی آملی(مد ظله)  در  تفسیر شریف تسنیم دارند به این بیان است: قول یعنی ابراز مقصود، به هر وسیله ای که امکان پذیر باشد، و اختصاص به گفتار هم ندارد و می تواند اعمال را هم در بر گیرد، از طرفی اختصاص به انسان هم ندارد، یعنی ممکن است شامل موجودات دیگر نیز بشود. زیرا مثلا حیوانات هم از طرق مختلف مقاصد و نیازهایشان را بیان می کنند. انسان نیز مقاصد خود را به طرق مختلف بیان می کند، راه هایی مثل سخن گفتن، نوشتن، نقاشی کردن (خصوصا در انسان های نخستین)، اشاره کردن و ...، بنابراین همه موجودات اعم از خداوند، ملائکه الهی، موجودات طبیعی، دارای قول هستند.
به عنوان مثال در برخی از روایات آمده است که اگر می خواهید با خدا سخن بگویید، نماز بخوانید و اگر می خواهید خداوند با شما سخن بگوید قرآن بخوانید. چون الفاظ قرآن عینا همان الفاظی است که خداوند تبارک و تعالی بیان نموده است. یعنی این گونه نیست که صرفا محتوای قرآن به قلب پیامبر نازل شده باشد و پیامبر با الفاظ خود آنها را بیان کرده باشد.
پس روشن شد که قول به معنای ابراز ما فی الضمیر است، از اینجا روشن می شود که چنانچه اشاره شد قول شامل فعل و عمل هم می شود.

با توجه به تعریف فوق بفرمایید «لفظ قول» در قرآن کریم به چند صورت مورد استفاده قرار گرفته است؟
قول در قرآن با تعابیر مختلفی استعمال شده است و در چهار مورد تعبیر ﴿قولا معروفا﴾[1] آمده است. البته در مواردی تعابیر دیگری هم به کار برده شده است؛ مثل تعبیر ﴿قولا لینا﴾ که خطاب به حضرت موسی و هارون است: ﴿فقولا له قولا لینا﴾[2]، به این معنا که وقتی پیش فرعون رفتید با بیان نرم و لطیف با او سخن بگویید، نه اینکه با خشونت با سخن بگویید. البته قول در قرآن به صفات دیگری هم موصوف شده است، اما بحث اصلی ما در مواردی است که قول، موصوف شده است برای کلمه معروف.

اکنون که به کلمه معروف رسیدیم بفرمایید کلمه «معروف» در قرآن کریم به چه معنایی به کار رفته است؟
به تعبیر حضرت استاد معروف در قرآن در مقابل منکر به کار رفته است. یعنی به معنای گفتار و عمل نیک است و عقل آن را می پسندد و شرع نیز امضا می کند/. همچنین قول معروف به قولی گفته می شود که در متن واقع، متمایز و شناخته شده است. به طوری که عقل سلیم آن را می پذیرد و نقل معتبر هم آن را موافق با عقل و پیرو حق می شناسد.
واژه معروف در قرآن حدود سی و پنج بار به صورت های مختلف و با تعابیر گوناگون به کار رفته است، اما ترکیب دو لفظ «قول» و «معروف» به صورت های گوناگون، شش بار به کار رفته است.  
بنابراین مقصود از قول معروف چنانچه گفته شد آن سخن و عملی است که عقل و شرع آن را بپسندد، و انسان بتواند آن را آشکارا انجام دهد. با بررسی موارد استعمال قول معروف در قرآن این نکته آشکار می شود که بیشترین کاربرد قول معروف در قرآن در مورد مسائل خانوادگی است، که البته این نوع کاربرد قول معروف پیامش آن است که خداوند می خواهد به ما بفهماند که قول معروف باید از محیط خانواده آغاز شود، چون خانواده است که اجتماع را می سازد و اگر قول معروف در خانواده رواج پیدا کرد، اجتماع هم به سمت معروف حرکت خواهد نمود، و پایه و اساس اجتماع هم بر همین اساس شکل خواهد گرفت، که نتیجه آن اصلاح محیط اجتماعی است. بنابراین نمی توان گفت که قول معروف منحصر به خانواده است بلکه صرفا شروع آن با خانواده است و باید از خانواده به جاهای دیگر نیز گسترش داده شود.

با توجه به این مقدمات ذکر شده مصادیق کاربرد «قول معروف» در قرآن کریم را ذکر بفرمایید:
البته پیش از ذکر مصایق باید توجه نمود که قول معروف به اقتضای حال و اقتضای مقام دارای تفاوت هایی است. با توجه به این نکته نمونه های آن عبارتند از: ﴿وَ لَا تُؤْتُواْ السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ الَّتىِ جَعَلَ اللَّهُ لَكمُ‏ْ قِيَامًا وَ ارْزُقُوهُمْ فِيهَا وَ اكْسُوهُمْ وَ قُولُواْ لَهُمْ قَوْلًا مَّعْرُوفًا﴾[3]، از این آیه شریفه استفاده می شود که نباید اموال سفیهان را در اختیار آنها قرار داد، یعنی اموالی که باعث قوام شما است و قیام شما به آنها است نباید به صورت مستقیم در اختیار سفهاء قرار گیرد، زیرا سفیه در این آیه شریفه به کسی گفته شود که عقل معاش ندارد، یعنی عقل دارد اما از حیث تدبیر معاش برنامه ریزی اقتصادی برای زندگی شخصی اش، دچار ضعف و نقصان است، به عبارتی سفیه در اینجا به کسی گفته می شود که نمی تواند اموالش را بجا و درست مصرف کند، و در صرف اموال اسراف می کند.
در همین زمینه در روایتی از امام باقر (ع) می خوانیم: «الْكَمَالُ كُلُّ الْكَمَالِ التَّفَقُّهُ فِي الدِّينِ وَ الصَّبْرُ عَلَى النَّائِبَةِ وَ تَقْدِيرُ الْمَعِيشَة»[4]، امام علیه السلام می فرماید همه کمالات در این سه چیز جمع شده است؛ که یکی از آنها تقدیر معیشت است. در مورد تقدیر معیشت گفته شده است به این معنا است که انسان به میزان همان درآمدی که دارد ولو کم باشد باید زندگی و مخارج خودش را مدیریت کند، بنابراین کسی که می تواند با همان شرایط موجود اقتصادی اش، زندگی خود را مدیریت کند و گرفتار تنگ دستی نشود، برخوردار از تقدیر معیشت است، اما اگر کسی علی رغم داشتن درآمد زیاد نتواند معاش خود را مدیریت کند، برخوردار از تقدیر معیشت نیست، یعنی در زمره سفیهان اقتصادی قرار می گیرد.
قرآن در مورد این سفها می گوید اموال را به صورت مستقیم در اختیارشان قرار ندهید بلکه از همان اموال برای آنها خوراک و پوشاک تهیه کنید، اما نکته اساسی در آیه شریفه در اینجاست که می فرماید با آنها با «قول معروف» سخن بگویید؛ به این صورت که طوری با آنها صحبت شود که لطمه ای به شخصیت و آبروی آنها زده نشود و طوری با آنها برخورد شود که قلب آنها آزرده نشود. پس در اینجا از قول معروف یک استفاده خاص شده است که شاید در موارد دیگر چنین استفاده ای از آن نشود.
در آیه 8 سوره نساء نیز قول معروف به کار برده شده است: ﴿وَ إِذَا حَضرََ الْقِسْمَةَ أُوْلُواْ الْقُرْبىَ‏ وَ الْيَتَامَى‏ وَ الْمَسَاكِينُ فَارْزُقُوهُم مِّنْهُ وَ قُولُواْ لَهُمْ قَوْلًا مَّعْرُوفًا﴾، نکته لطیفی که در اینجا قرار دارد و حضرت استاد نیز به آن توجه نموده است آن است که در آیه قبل تعبیر ﴿وَ ارْزُقُوهُمْ فِيهَا﴾ آمده بود ولی در این آیه تعبیر ﴿فَارْزُقُوهُم مِّنْهُ﴾ آورده شده، تفاوت این دو تعبیر در آن است که در مورد نخست نباید عین پول را در اختیار سفها قرارد داد ولی در آیه بعد که می فرماید ﴿فَارْزُقُوهُم مِّنْهُ﴾، اشاره به این نکته دارد می توانید از همان اصل پول در اختیار این دسته از افرادی که در آیه شریفه نام برده شده است قرار دهید. البته از فحوای آیه مشخص می شود که این دسته از افرادی که موقع تقسیم ارث جمع شده اند از کسانی هستند که سهمی در میراث ندارند، ولی به هر حال بنا به شرایطی که دارند موقع تقسیم ارث، نزد ورثه حاضر می شوند، قرآن کریم می فرماید بخشی از اموال به جا مانده از میت به این افراد داده شود یعنی از اصل همان مال، نه اینکه خوراک و پوشاکی تهیه شود و به آنها داده شود. اما نکته مهم آن است که می فرماید مبادا این افراد مورد تحقیر و سرزنش شما واقع شوند بلکه باید به صورت نیکویی با آنها سخن گفته شود.

سوالی که در این راستا ممکن پیش بیاید این است که آیا خطاب ﴿الْيَتَامَى‏ وَ الْمَسَاكِين﴾ در این آیه عام است یا اینکه فقط شامل یتیم ها و مساکینی می شود که با میت نسبتی دارند؟
ظاهرا این خطاب عام است و شامل هر یتیم و مسکینی می شود ولو هیچ ارتباطی با خانواده میت نداشته باشند.
بنابراین تأکید آیه شریفه بر این است که مبادا منّتی بر این دسته از افراد بگذارید و مبادا این عمل خیر خود را با سخنان یا عملتان نابود کنید و باعث رنجش این انسان های آبرومند شوید چراکه در جای دیگر می فرماید: ﴿لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى‏﴾[5]. پس یکی دیگر از موارد استعمال قول معروف در قرآن کریم راجع به این دسته از افراد است. هرچند قول معروف در اینجا باز هم همان معنای عام خود را دارد ولی از حیث مصداق کاربرد متفاوتی با موارد دیگر دارد.
قول معروف در آیه 235 سوره بقره نیز به کار برده شده است؛ ﴿وَ لَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا عَرَّضْتُم بِهِ مِنْ خِطْبَةِ النِّسَاءِ أَوْ أَكْنَنتُمْ فىِ أَنفُسِكُمْ  عَلِمَ اللَّهُ أَنَّكُمْ سَتَذْكُرُونَهُنَّ وَ لَاكِن لَّا تُوَاعِدُوهُنَّ سِرًّا إِلَّا أَن تَقُولُواْ قَوْلًا مَّعْرُوفًا﴾ در این مورد هم معنای دیگری از قول معروف برای گروه دیگری از افراد مورد استفاده قرار گرفته است. محتوای این آیه به موارد خاصی اشاره دارد. به این بیان که خطاب آیه به کسانی است که احیانا می خواند از زنانی خواستگاری کنند که همسرشان را از دست داده اند، لذا می فرماید به گونه ای باید این مقصود را با آنها در میان گذاشت که لطمه ای به احساسات آنها وارد نشود. چون این دسته از خانمها با از دست دادن همسرانشان در شرایط روحی متفاوتی قرار دارند و باید حال کنونی آنها را در نظر گرفت. بر این اساس می فرماید اگر کسی می خواهد از آنها خواستگاری کند باید با قول معروف با آنها سخن بگوید. قرآن کریم در اینجا می فرماید ممکن است در ذهن شما نسبت به این قضیه خطوراتی وجود داشته باشد که البته این خطورات چون در اختیار انسان نیست، حرجی هم ندارد و گناهی بر آنها نوشته نمی شود/، اما اگر می خواهید به صورت غیر مستقیم و با کنایه مقصودتان را با آنها در میان بگذارید باید با قول معروف سخنتان را مطرح کنید تا مبادا باعث رنجش خاطر آنها شوید. البته خداوند در این آیه شریفه تذکر می دهد که خداوند می داند شما در نهایت خواسته خود را به صورت علنی و صریح مطرح می کنید ولی در عین حال این مسئله نباید به صورت مخفیانه و سری انجام شود مگر آنکه با قول معروف باشد. یعنی به صورتی زیبا و پسندیده و عقل پسند با آنها سخن بگویید و در غیر این صورت نباید این خواسته به صورت سری با آنها مطرح شود و نباید به صورتی باشد که با شخصیت او سازگار نباشد و حرمتش شکسته شود.
از موارد دیگر استعمال قول معروف در قرآن، آیه 83 سوره مبارکه بقره است؛ البته اصطلاحی که در این آیه شریفه به کار رفته است قدری با اصطلاحات قبلی متفاوت است و دامنه گسترده تری را شامل می شود زیرا می فرماید: ﴿وَ إِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنىِ إِسْرَ ءِيلَ لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَ بِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَ ذِى الْقُرْبىَ‏ وَ الْيَتَامَى‏ وَ الْمَسَاكِينِ وَ قُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْنًا﴾، این آیه شریفه در ضمن آیاتی ذکر شده است که راجع به توحید، احسان به پدر و مادر و احسان به نزدیکان است و نشان دهنده اهمیت این مسئله است، تعبیر آیه در اینجا این است که ﴿قُولُواْ لِلنَّاسِ﴾، یعنی خطاب آن، صرفا به گروه خاصی از انسان ها نیست بلکه خطاب آن عام است و شامل همه افراد می شود، یعنی باید با همه مردم، حُسن معاشرت داشت خواه کافر باشند یا مسلمان، مؤمن باشند یا غیر مؤمن، در اینجا هیچ تفاوتی میان آنها وجود ندارد.
نکته ای که ممکن است در اینجا به ذهن خطور کند این است که آیا این آیه با آیاتی که حکم قتال و جنگ را با گروهی از کفار و مشرکان را مطرح نموده است تناقض ندارد؟ در پاسخ می گوییم آیات مربوط به قتال و جنگ این آیه را تخصیص می زند. زیرا با آن دسته از کفار و مشرکین حربی که قرآن دستور جنگ با آنها را داده است، نمی توان حسن معاشرت داشت. اما حکم معاشرت در مورد کفاری که سرجنگ با مسلمانان ندارند جاری می شود، زیرا در موارد دیگر دارد که می گوید می توانید با آنها به نیکی و با عدالت رفتار نمایید: ﴿لا يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذينَ لَمْ يُقاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ لَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطين‏﴾[6]، یعنی اگر آنها با شما کاری ندارند و مزاحم شما نمی شوند شما هم با آنها معاشرت خوبی داشته باشید.
این تعبیر ﴿قُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْنًا﴾، در واقع تعبیر دیگری از همان «قول معروف» است اما با این تفاوت که عمومیت آن قدری بیشتر است، لذا از این رهگذر می توان نتیجه گرفت که قول معروف منحصر به چند مورد خاص نیست و می تواند شامل موارد دیگری هم بشود/، و به عبارتی می توان آن را یک مسئله بین المللی دانست که در همه جاها و در همه دوره ها کاربرد دارد.
نکته قابل توجه در این مباحث آن است که خود قرآن کریم هم در همه بیاناتش و در همه تعابیرش این اصل را رعایت نموده است و در همه موارد به بهترین نحو ممکن سخن گفته است و نهایت ادب را در مخاطب قرار دادن افراد به کار برده است. بلکه حتی در موارد نادری که سخن از اعمال و کارهای روزمره انسان ها بوده به بهترین وجهی آن را بیان نموده است. همه این موارد به طور صریح و غیر صریح اشاره دارد به اینکه انسان باید در هر شرایطی ادب در سخن را رعایت کند.
این مسئله در گفتگوهای بین ادیان و مذاهب نمود بیشتری می یابد به این بیان که در موقع معاشرت با پیروان ادیان و مذاهب دیگر باید نهایت حسن معاشرت و ادب را نگه داشت و هرگز نباید مقدسات دیگران مورد توهین قرار داد تا مبادا آنها هم مقدسات ما مسلمانها را مورد توهین و تحقیر قرار دهند ﴿وَ لا تَسُبُّوا الَّذينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْم‏﴾[7]. به تعبیر پیامبر گرامی اسلام: «أکرموا کریم کل قوم»[8]، باید به کسانی که در نزد افراد دیگر محترم و مکرمند، احترام گذاشت و باورهای دینی و اعتقادی آنها را نیز محترم داشت.
حضرت استاد جوادی آملی با جمع بندی این مباحث نتیجه می گیرد که حسن معاشرت از اصول کلی و بین المللی اسلام است و با قول معروف و قول حَسن قوام پیدا می کند.
جناب آقای شفیعی از اینکه وقتتان را در اختیار ما قرار دادید و این مباحث مفید را مطرح فرمودید صمیانه تشکر و قدردانی می کنم و امیدوارم خداوند بر توفیقات شما بیافزاید. والسلام علیکم و رحمة الله
 


[1] . سوره بقره، آیه 235؛ سوره نساء، آیه5 و 8؛ سوره احزاب، آیه32
[2] . سوره طه، آیه 44
[3] . سوره نساء، آیه 5.
[4] . الکافی، ج1 ص 32.
[5] . سوره بقره، آیه 264
[6] . سوره ممتحنه، آیه 8
[7] . سوره انعام، آیه 108.
[8] . بحار الانوار، ج 31، ص 133.
 


دیدگاه شما درباره این مطلب
افزودن نظرات