07 07 2020 343047 شناسه:
image
حجت الاسلام والمسلمین مرتضی جوادی آملی:

علم بدون هستی شناسی فاقد کارایی است/ تحول علوم انسانی سیاسی نیست

حجت الاسلام و المسلمین مرتضی جوادی آملی، رئیس بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسراء بیان می دارد: باید جهان بینی و هستی شناسی به کمک علم بیاید تا علوم حاصله بتواند آثار وجودی برای هستی و کمال انسان داشته باشد.

حجت الاسلام و المسلمین مرتضی جوادی آملی، رئیس بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسراء بیان می دارد: باید جهان بینی و هستی شناسی به کمک علم بیاید تا علوم حاصله بتواند آثار وجودی برای هستی و کمال انسان داشته باشد.

بررسی و تحلیل بایدها و نبایدها در پروسه تحول در علوم انسانی، موضوعی است که طی گفتگوی خبرگزاری مهر با حجت الاسلام و المسلمین مرتضی جوادی آملی، رئیس بنیاد بین‌المللی علوم وحیانی اسرا و استاد حوزه علمیه به بررسی آن پرداخته شده است.

مشروح این گفتگو را در ادامه می‌خوانید؛

*منتقدین طرح تحول در علوم انسانی، این طرح را منشعب از دیدگاه‌های و تمایلات سیاسی می‌دانند و معتقد هستند، در این رویکرد، درخواست‌های سیاسی، بیشتر از خود علوم انسانی مطرح است، آیا این نظر را مورد صحیح می‌دانید؟

یکی از مباحث مهم و قابل بررسی‌ای که در این چند سال اخیر، متوجه مراکز علمیِ حوزوی و دانشگاهی ما است، بحث تحول در علوم انسانی است. در حال حاضر مراکز علمی و دانشگاهی بر اساس ایده‌ها و نظریات علوم غربی در حال تدریس و پژوهش هستند. نکته مهم در بررسی این مقوله این است که، آیا علومی که در حال حاضر مورد تدریس و پژوهش قرار می‌گیرد، علوم کاربردی و موجه برای جامعه اسلامی هستند یا خیر؟ عده‌ای معتقد هستند علوم امروزی که بر اساس خِرد مدرن شکل گرفته است، اساساً معنای متقن علم را ندارند و دست یافت هایی هستند که بر اساس حل معضلات اجتماعی، مورد کاربرد قرار می‌گیرند. امروزه علوم انسانی ما بر اساس همین باور و بر پایه و مدل بینش‌های غربی در حال آموزش به محققین و دانش پژوهان است.

شاید در جوامعی که همچون جامعه اسلامی ایران، چنین مبانی الهی و فکری و فرهنگی‌ای در آنها وجود ندارد، این تحقیقات تأثیراتی را بوجود آورند؛ اما وقتی زمانی که وارد علوم متعالی اسلامی و اندیشه والای حکمت وحیانی که بر گرفته از قرآن و عترت است وارد می‌شویم، طبیعی است که اصول مورد تأیید علوم سکولار و غربی مورد تصدیق این مبانی ارزشی قرار نخواهند گرفت. بنابراین در گام نخست ما می‌بایست بدانیم که علم؛ چه به معنای کشف واقع باشد و چه به معنای کارکردهایی برای حل و فصل معضلات، در هر صورت آثار فرهنگی و تمدنی خود را بر جای خواهد گذاشت و می‌بایست در باب مقوله علم، بر اساس جهان بینی اظهار نظر کرد.

در برهه کنونی، اساتیدی مورد تأیید و آشنایی همانند؛ اساتید دانشگاه صنعتی شریف، در مقابل بیانات و سخنان محققین و مفسرین بنام حوزه، مانند آیت‌الله جوادی آملی موضع گرفته‌اند که این سخن ایشان که گفته‌اند؛ علوم امروزی که در مجامع دانشگاهی تدریس می‌شوند، به حقیقت علم نیستند، بلکه در واقع لاشه علم هستند، سخنی صحیح نیست و در برابر این کلام، رویکرد تهاجمی گرفته‌اند.

این عده معتقد هستند علوم مدرن بر اساس مکاشفات و تحقیق محققین شکل گرفته است و می‌توانند معضلات بشریت را رفع و رجوع نمایند. آیت‌الله جوادی آملی، معتقد هستند که به طور حتم، می‌بایست جهان بینی و هستی شناسی به کمک علم بیاید تا علوم حاصله بتواند آثار وجودی برای هستی و کمال انسان داشته باشد. برای این عزیزان که شاید به مبانی وحیانی و مبانی هستی شناسی آشنایی نداشته باشند و علم را یک پدیده اجتماعیِ محصول خِرد مدرن قلمداد می‌کنند، شاید مطلوب باشد که این مسئله را متذکر شد که، چه علم را کشف و دریافت حقیقت محاسبه نمائیم و چه بر اساس یک سلسله مفاهیمی که ما را به حل و رفع و رجوع مشکلات و معضلات اجتماعی رهنمون می‌سازد بنگریم، می‌بایست این نکته را به جد مورد توجه داشت که آنچه در حوزه انسان و خصوصاً در حوزه علوم انسانی اتفاق می‌افتد، مسائل فرهنگ سازی هستند که آثار وجودی به دنبال خواهند داشت. باید آگاه شد که این مسائل به جامعه هویت می‌بخشند و این مسائل یک سلسله امور رها شده نیستند که ما در باب آنها اظهار نظر فلسفی و وحیانی نداشته باشیم. ما نمی‌توانیم نسبت به علمی که تمدن و هویت انسانی را می‌سازد بی تفاوت باشیم و بدون برخورداری از منابع وحیانی در باب علوم، اظهار نظر نمائیم.

*آیا تأسیس علوم انسانی اسلامی به‌معنای جلوگیری از بحث آزاد اندیشی دانش پژوهان است؟ پیامدهای تحول در علوم انسانی، به نظر شما برای جامعه علمی چیست؟

کسانی که در باب علوم انسانی اسلامی فعالیت و ممارست دارند از پژوهش در مسئله علوم انسانی رایج، که برگرفته از خِرد جمعی است، معذوریتی ندارند. ما غافل نیستیم که این علوم چگونه به پدیده‌های اجتماعی مبدل شده‌اند، اما مسئله این است که این مدل و الگو که شما از آن سخن می‌گوئید و معتقد هستید که علم یک پدیده اجتماعی است، تمام هویتی نیست که بتواند انسان را به تمام مناسبات زندگانی دنیوی و اُخروی خود نائل نماید و بتواند سعادت مورد نظر خلقت را شامل حال او نماید.

این دسته از اساتید می‌گویند که ما در باب خوب بودن یا بد بودن این علوم وارد نمی‌شویم و یا در این موضوع که این دست یافت ها، با موازین اسلامی سازگار هستند یا خیر، ورود نمی‌کنیم، ما فقط نسبت به خروجی و تأثیرات این علوم تحقیق و مطالعه می‌نمائیم و نتایج و ماحصل این علوم برای ما مورد توجه است. می‌بایست نسبت به این اساتید بیان کرد که ما یک منبع عظیمی در دست داریم به نام وحی؛ بنابراین انسان‌ها می‌بایست بر اساس شیوه‌ای برخاسته از عقل قرآنی و نقل معتبر، این منبع را کشف نمایند و مسائل انسانی خود را بر اساس همین دست یافت ها حل و فصل نمایند.

شاید در کشور ما که سوگمندانه، مناسبات سیاسی ناصحیحی در آن حاکم است، افرادی اینگونه تصور کنند که رویکرد علوم انسانی اسلامی، نافی بحث آزاداندیشی است، اما می‌بایست توجه داشت که جریان علمی‌ای که از آن، به عنوان تحول در علوم انسانی یاد می‌شود، ذاتاً بحثی سیاسی و امنیتی‌ای نیست، گرچه عده‌ای خلاف این باور را متصور هستند.

این باور که جامعه اسلامی با بحث تحول در علوم انسانی، به دنبال رویگردانی از غرب و غرب‌ستیزی است، نیز باوری نادرست و ناصواب است. باید بیان کرد که اساس و ذات این بحث، یک مبنای علمی و آکادمیک است و اتفاقاً این دیدگاه بسیار بر دیدگاه آزاداندیشی نظر و اهتمام دارد. علت این امر نیز این است که، اصولاً شیوه تحول در علوم انسانی بر اساس عقلانیت وحیانی است و در عقلانیت وحیانی، کاملاً به آزاد اندیشی نیاز و احتیاج است. در بحث تحول در علوم انسانی این عقل بشر است که می‌بایست با مکاشفه حقایق به میدان عمل وارد شود و لذا آزاداندیشی دینی و عقلانی، مهمترین مؤلفه بحث تحول در علوم انسانی است.

اصولاً می‌بایست بیان کرد که لوث کردن فضای علمی کشور، با دیدگاه‌های سیاسی و اغراض جناحی، نمی‌تواند بازده مناسبی برای کشور به دنبال داشته باشد. در باب تحول در علوم انسانی می‌بایست توجه کرد که این مناسبات قطعاً پیامدهای ارزشمند و گرانقدری را بدنبال خواهند داشت. اگر بتوانیم علوم انسانی را بر اساس دیدگاه‌های وحیانی پایه ریزی نمائیم می‌بایست گفت که این اتفاق مبارک، مدد خواهد کرد تا هویت انسان‌ها و نظام انسانی بر پایه بینش‌های ارزشی، دارای تعالی و اتقان بیشتری گردند. هم اینک طبق فرمایش بزرگان دینی، هیچ بخشی از بخش‌های اداری و فرهنگی و اجتماعی جامعه، با هویت و فرهنگ دینی و ارزشی ما شکل نگرفته است، گرچه امکان دارد پاره‌ای از جلوه‌ها و مظاهر اسلامی را به خود گرفته باشند، اما هویت و باطن اسلامی، نه در اصل نظام و نه در اصل جامعه و نه در اصل انسان‌ها، متأسفانه رؤیت نمی‌شود! بنابراین مقوله تحول در علوم انسانی و ایجاد علومی مبتنی بر نظام‌های اسلامی، می‌تواند چنین ساختاری را شامل حال جامعه و نظام سیاسی ما نماید.

*برخی معتقدند یکی از نشانه‌های حرکت رو به جلوی علمی کشور، حضور در عرصه‌های بین‌المللی و تأثیر بر این مناسبات است، مجامع علمی ما در این فرایند تا چه میزان مؤثر بوده‌اند؟

اینکه هم اکنون، متأسفانه معضلاتی در مجموعه نظام، دیده می‌شود به خاطر این موضوع است که، اساساً مجموعه نظام، همچنان با هویت اسلامی شکل و قوام نگرفته است. قطعاً ما نمی‌توانیم مناسبت‌های مختلف، مانند؛ بزرگداشت حضرت سیدالشهدا (ع) در ایام محرم و اربعین و مواجهات گوناگون دیگر، مانند این مسائل را، نمونه‌هایی از حرکت جامعه به سمت و سوی، هویت اسلامی قلمداد نمائیم. باید بیان کرد آن مطلبی که جریان اصیل و مورد وثوق مبانی دینی است، هم اینک مغفول مانده است و آن اصل، مبنای هویت بخشی جامعه، بر اساس مناسبات وحیانی و اسلامی است.

اگر سوال شود که این رویکردها چه تأثیراتی بر جامعه خواهند گذاشت، پاسخ این است که این اصول، ارزش‌های اصیل انسانی را احیا خواهند کرد و ارزش‌ها و فضائل انسانی مجدداً بارور خواهند شد و اخلاق انسانی مجدد، سرلوحه امور قرار خواهد گرفت.

باید توجه داشت که اولین گام در تأثیرگذاری بر جامعه این است که خود اشخاص، خواهان تحول در هویت انسانی خود باشند. هم اینک حضور در عرصه‌های بین‌المللی، برای افرادی که نتوانسته‌اند خود را بازیابی و تعریف صحیح اسلامی نمایند، دست آوردی جز تأثیرپذیری از آن جوامع ره‌آورد نداشته است، لذا هم اینک شما ملاحظه می‌نمایید؛ شخصیت‌های فراوانی چه از حوزه و چه از دانشگاه، وقتی وارد عرصه تعاملات علمیِ بین‌المللی می‌شوند، به جای اینکه آنها را تحت تأثیر باورهای خود قرار دهند، تحت القائات و تأثیرات آنها واقع می‌شوند.

این مطلب به علت تشکیل نشدن دست یافت‌های علمی متقن در درون آنها است. ما می‌بایست توجه داشته باشیم که پیش از آنکه به بیرون توجه داشته باشیم می‌بایست به درون توجه نمائیم و بتوانیم این ارزش‌های فکری و عقلی را، در خویشتن خویش، بارور نمائیم و با استفاده از شخصیت‌های آزاداندیشی که هم اینک در جامعه حضور دارند، در جهت توسعه باور دینی حرکت کنیم.

مهمترین اصل در جهت نیل به پیشرفت این است که از سخن و فعل تشریفاتی، می‌بایست حذر کرد؛ پیشرفت جامعه را می‌بایست در جلوه‌های جامعه جستجو کرد و جامعه از لحاظ سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و مدیریتی و تربیتی، می‌بایست رو به جلو گام برداشته باشد. ما سوگمندانه در عرصه صنعت، به قدری ضعف و کاستی داریم که در تولید محصولی مانند خودرو، می‌بایست بعد از گذشت چهل سال، هنوز در حد مونتاژ خودروهای بی کیفیت عمل کنیم! این مسئله نشان دهنده این است که علیرغم وعده‌ها و سخنان فراوان، هنوز در رسیدن به پیشرفت صنعتی موفق نبوده‌ایم!.

ما می‌بایست شاخصه‌های پیشرفت را بر اساس کارنامه‌های عینی جامعه تجزیه و تحلیل نمائیم. در اندیشه دینی، نقش حاکمیت فقط در عرصه پشتیبانی و حمایت تعریف می‌شود و حاکمیت مطلقاً نمی‌بایست تصدی‌گری نماید. تصدی‌گری حکومتی از منظر اسلامی، دست آوردی جز تباهی و ویرانی به دنبال نخواهد داشت. حاکمیت می‌بایست از مجامع علمی و انسان‌های آگاه، حمایت و پشتیبانی نماید تا آنها بتوانند در صحنه، بر اساس اصول آزاداندیشانه، اظهار نظر نمایند و مطالب و تحقیقات خود را عرضه نمایند.

اگر نهاد قدرت بخواهد از جایگاه خود، روش و باور علمی‌ای را به جامعه تزریق نماید، این رویکرد حاصلی جز، مواجهه و رودرویی با حاکمیت به دنبال نخواهد داشت و موجب تنفر و انزجار از حکومت نیز، خواهد شد. بنده معتقدم اگر فضای علمی کشور، گشوده شود و مجامع علمی و شخصیت‌های ممتاز عرصه علم و پژوهش، بتوانند از محدوده انزوا خارج شوند، قطعاً جامعه اسلامی خواهد توانست، به مدل و الگوی تحول علوم انسانی دست یابد.


 


دیدگاه شما درباره این مطلب
افزودن نظرات