راه نداشتن انتقاد در کار معصوم!
گاهی پرسیده میشود که آیا میتوان به معصوم مانند پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) یا امام (علیه السلام) اعتراض و انتقاد کرد؟
حضرت آیت الله جوادی آملی (دام ظله) در این باره مطالبی فرمودند که شیرین و خواندنی است:
برای دیگران ـ یعنی غیرمعصوم ـ فقط شایسته است که برای فهمیدن مطلب از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) یا امام(علیه السلام) سؤال استفهامي داشته باشند؛ چنانکه قرآن میفرماید: ﴿وَ يَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ﴾؛ از شما دربارۀ روح میپرسند.[1] ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ﴾؛ از شما دربارۀ ماهها میپرسند.[2] ﴿وَ يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ﴾؛ از شما دربارۀ عادت ماهانه زنان میپرسند[3] که این پرسشها برای فهمیدن مطلب است. لکن سوال توبیخی و اعتراضی که آیه: ﴿فَلَنَسْأَلَنَّ الَّذِينَ أُرْسِلَ إِلَيْهِمْ وَ لَنَسْأَلَنَّ الْمُرْسَلِينَ﴾[1] بدان اشاره دارد، درباره معصومان(علیهم السلام) جاری نیست. به چند دلیل:
1. به دلیل عقلی؛ یعنی اساسا جواز و منع، از گفتار و رفتار معصومان(علیهم السلام) به دست میآید و دست دیگران از قانون حق خالی است. به دیگر سخن، برای انسانهاي کامل و معصوم، فقه یا قانون مدوّني نیست که اعمال آنان با آن سنجیده شود؛ زیرا خود «قول، فعل و تقرير» معصوم حجّت است بر خلاف کارهای غیر حجج الهی، مانند امتها، عالمان و مراجع تقلید که باید عمل آنها را با فقه و قوانين تنظيم شده سنجيد. این نکته کاشف از آن است که رفتار و گفتار معصومان(علیهم السلام) حق است و متوقف بر قانون دیگری نیست تا افراد حقّ پرسش اعتراضي و انتقادی داشته باشند.[4]
توضیح: همانگونه که قرآن، کتاب صامت الهی و منبع دین است، معصومان(علیهم السلام) هم که مفسّر آن هستند، هرگز از همدیگر جدا نمیشوند[5] و ذات اقدس الهي آنها را معصوم آفريد و همه علوم لازم را بدون واسطه يا با واسطه، به آنها عطا کرده است؛ بنابراین قول، فعل و تقرير آنها تفسیر قرآن و به عنوان سنّت، منبع دین است؛ پس خود آن بزرگواران مدار حق هستند و به همین دلیل رسول خدا(صلی الله علیه وآله و سلم) دربارۀ امیرمؤمنان(علیه السلام) فرمود: «عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ يَدُورُ حَيْثُمَا دَار»[6] البته این جمله در بارۀ خود رسول الله(صلی الله علیه وآله و سلم) و قرآن نیز صادق است.[7] پس قانون مدوّنی غیر از قرآن و خود معصومان(علیهم السلام) که مفسر آن هستند، در میان نیست تا آنان با آن سنجیده شوند؛ زیرا خود آن بزرگواران منشأ دین، «صراط اقوم»[8] و مرجع شناخت حق هستند.
2. قرآن در مورد پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: ﴿مَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَي٭ إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحَي[9]﴾؛ او تنها با فرمان خدا كار ميكنند و تا امر خدا نباشد، كاري از ايشان سر نميزند. همین مضمون در زیارت جامعه دربارۀ امامان معصوم با جمله «لايسبقونه بالقول و هم بامره يعملون» نیز آمده است. آنان نه تنها با امر غير خدا كار نميكنند؛ بلكه در بيان اوامر و نواهي الهي، خودسرانه عمل نکرده و در مقام عمل با ميل خود نيز كار نميكنند؛ چون تمام خواستههاي آنان، فاني در اراده خدا و مشيّت الهي است. آنان بندگان مكرَمي هستند كه در هيچ چيز بر ذات اقدس الهي سبقت نميگيرند و اساساً جز با امر و اراده او كار نميكنند».[10]
در زيارت آل ياسين به تمام حالات حضرت سلام داده میشود: «اَلسَّلَامُ عَلَيْكَ حِينَ تَقْعُدُ، اَلسَّلَامُ عَلَيْكَ حِينَ تَقُوم، اَلسَّلَامُ عَلَيْكَ حِينَ تَقْرَأُ وَ تُبَيِّن»[11] بر نشستن، ايستادن و... حضرت سلام داده میشود؛ چون اگر کسي معصوم باشد تمام قيام و قعودش به اذن حق است، همانگونه که حضرت(صلی الله علیه و آله و سلم) در جريان وحی ﴿مَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَي ٭ إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحَي﴾ است، در رفتارهای دیگر نیز ایشان بدون اذن حق و دریافت هدایتهای وحیانی اقدام نمیکنند.
[1] . سوره إسراء، آيه85.
[2] . (سوره بقره، آیه 189.
[3] . سوره بقره، آيه222.
[4] . همان ص 212.
[5]. «لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّی يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْض». (قاضی ابوحنیفه، نعمان بن محمد مغربی مصری، دعائمالاسلام، ج1، ص28)
[6]. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج10، ص445.
[7] . البته اين تعبير ارزشمند درباره عمار ياسر هم نقل شده که «عَمَّارٌ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَمَّارٍ يَدُورُ مَعَهُ حَيْثُ دَار» (صدوق، علل الشرائع، ج1، ص223) اما تمام تفاوت در رجوع ضمير است؛ یعنی درباره عمار ضمیر «يدور» به خود عمار و ضمیر «معه» به حق برميگردد و معنایش میشود: «يدور العمار مدار الحق حيث دار الحق»؛ اما ضمیر «یدور» در تعبیری که مربوط به حضرت امیرمومنان(علیه السلام) است به «حق» بر میگردد [و ضمیر «دار» به علی(علیه السلام) بر میگردد. به عبارت دیگر، تعبیر چنین میشود: که «يدور الحق مع عَليّ حيثما دار عليٌّ (ع)». منظور از «حق» یادشده، حق فعلي، حق فقهي و حق مخلوق است نه حق محض که قرآن فرمود: «ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ». (سوره حج، آيه6) چون او برتر و منزه از این سخنان است؛ زیرا او خالق آنها است.
[8] . صدوق، کتاب من لایحضره الفقیه، ج2ص613، زیارت جامعه کبیره.
[9] . سوره نجم، آيه3 و4.
[10] . ادب فناي مقربان جلد2، ص 388.
[11] . طبرسی، احمدبن علی، الإحتجاج علی اهل اللجاج، ج2، ص493.