أعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
﴿أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تُتْرَكُوا وَلَمَّا يَعْلَمِ اللّهُ الَّذِينَ جَاهَدُوا مِنكُمْ وَلَمْ يَتَّخِذُوا مِن دُونِ اللّهِ وَلاَ رَسُولِهِ وَلاَ المُؤْمِنِينَ وَلِيجَةً وَاللّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ (16) مَا كَانَ لِلْمُشْرِكِينَ أَن يَعْمُرُوا مَسَاجِدَ اللّهِ شَاهِدِينَ عَلَي أَنْفُسِهِم بِالكُفْرِ أُولئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ وَفِي النَّارِ هُمْ خَالِدُونَ (17) إِنَّمَا يَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللّهِ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَاليَوْمِ الآخِرِ وَأَقَامَ الصَّلاَةَ وَآتَي الزَّكَاةَ وَلَمْ يَخْشَ إِلاَّ اللّهَ فَعَسَي أُولئِكَ أَن يَكُونُوا مِنَ المُهْتَدِينَ (18)﴾
آگاهي خداي سبحان از روابط سرّي انسانها
براي اينكه جلوي هر گمان باطلي را بگيرد و كسي فكر نكند بدون ايمان و عمل صالح به مقصد ميرسد به صورت استفهام انكاري فرمود: ﴿أمْ حَسِبْتُمْ﴾ يعني چنين گماني نكنيد در ذيل هم فرمود: ﴿وَاللّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ﴾ آنچه را كه شما پنداشتيد چون باطل است و اين كار شما را خدا ميداند بنابراين اين گمان را نكنيد اگر يك كار سرّي انجام داديد كه از ديگران مستور است چون از خدا مستور نيست و سرّ شما نزد او علن است «و خلواتكم عيانه»[1] بنابراين چنين گماني نكنيد برخي يك رابطه سرّي با بيگانهها دارند و فكر ميكنند كه اين كار را چون ديگران نميدانند يوم القيامه هم مستور ميماند لذا ميتوانند وارد بهشت بشوند با اينكه در دنيا كارهاي سرّي داشتند فرمود چنين كاري نكنيد ﴿أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تُتْرَكُوا وَلَمَّا يَعْلَمِ اللّهُ الَّذِينَ جَاهَدُوا مِنكُمْ وَلَمْ يَتَّخِذُوا مِن دُونِ اللّهِ وَلاَ رَسُولِهِ وَلاَ المُؤْمِنِينَ وَلِيجَةً﴾ اين كار را نكنيد چون ﴿وَاللّهُ خَبِيرٌ﴾ آن كس كه امروز شاهد است حاكم هم اوست فردا هم او حاكم است يك بيان نوراني از اميرالمؤمنين(سلام الله عليه) رسيده است كه فرمود: «اتقوا معاصي الله في الخلوات»[2] چون «فإن الشاهد هو الحاكم»[3] كسي كه امروز ميبيند قاضي هم اوست حالا گذشته از اينكه شهداي فراواني هم شهادت ميدهند حتي اعضا و جوارح ولي بالأخره خود قاضي شاهد است «إتقوا معاصي الله في الخلوات فإن الشاهد هو الحاكم» وقتي خدا ﴿خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ﴾ شد ديگر جا براي چنين گماني نيست روايات فراواني در ذيل اين كريمه آمده است كه منظور از اين ﴿وَلِيجَةً﴾ پيروي رهبري و امام است ما و اهل بيت ولايج امتيم وجود مبارك امام صادق(سلام الله عليه) فرمود من وليجهام و همه ما ائمه(عليهم السلام) ولايج الهي هستيم يعني آن رابطه سرّيتان را با ما بايد برقرار كنيد اين البته بيان مصداق كامل است
سرّ تعبير جمله خبريه «ما كان» در عبارت ﴿مَا كَانَ لِلْمُشْرِكِينَ﴾
مطلب ديگر كه فرمود: ﴿مَا كَانَ لِلْمُشْرِكِينَ﴾ اين جمله خبريه است در صدد انشا و از جمله انشائيه هم پربارتر است يك وقت است كه نهي ظاهري است كه اين كار را نكنيد اين معلوم است كه غير از نهي پيام ديگري ندارد يك وقت جمله خبريهاي است كه به داعي انشا القا شده و معنايش اين است كه چنين حقي براي مشركي نيست پس اگر بفرمايد مشرك اين كار را نكند آن پيامي كه از اين جمله خبريه استفاده ميشود از او استفاده نخواهد شد اين ﴿مَا كَانَ لِلْمُشْرِكِينَ﴾ يعني اصلاً مشركين چنين حقي را ندارند نظير آن آيهٴ سورهٴ مباركهٴ «آلعمران» كه ﴿مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُؤْتِيَهُ اللّهُ الكِتَابَ وَالحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُوا عِبَاداً لِي مِن دُونِ اللّهِ﴾[4] كه بحثش قبلاً گذشت پس اين يك جمله خبريه است كه به داعي انشا القا شده و از جمله انشائيه ظهورش و دلالتش محكمتر و بيشتر است چنين حقي اصولاً براي مشركين نيست ﴿مَا كَانَ لِلْمُشْرِكِينَ أَن يَعْمُرُوا مَسَاجِدَ اللّهِ﴾.
ممنوعيت مشركان از ساختن جزئي از مسجد
مطلب ديگر آن است كه آنچه كه نهي شده است تعمير جميع است نه تعمير مجموع گرچه فرمود: ﴿أَن يَعْمُرُوا مَسَاجِدَ اللّهِ﴾ اما جمع در مقابل جمع است يعني هيچ مشركي حق ندارد هيچ مسجدي را تعمير كند نه اينكه مشرك حق ندارد مساجد را تعمير كند تا انسان بگويد اين جمع حداقلش مثلاً سه مسجد است وگرنه دو مسجد را بتواند تعمير كند يا يك مسجد را بتواند تعمير كند اين است چه كه بعضي از قرائتها هم مسجد الله دارد.
مطلب ديگر آن است كه حالا كه معلوم شد منظور جميع است و نه مجموع و جمع مراد نيست بلكه جنس مراد است. منظور طبيعت مسجد است نه عنوان مسجد يعني كل مسجد اگر هم مفرد بود معنايش اين نبود كه مشركي حق ندارد كه مسجد را تعمير كند ولي يك گوشهاش را ميتواند چون يك گوشه مسجد، مسجد است اگر گفتند كسي حق ندارد مسجد را تنجيس كند معنايش اين است كه هر جزئي از مسجد اين حكم را دارد نه اينكه تنجيس خود مسجد حرام است ولي تنجيس جزئش حرام نيست بنابراين نه آن جمع دلالتش اين است كه چند مسجد را نميتواند بلكه منظور آن است كه اصلاً مسجد را نميتواند تعمير كند نه اينكه هم مفرد بود معنايش اين بود كه تعمير مسجد جايز نيست ولي تعمير جزء جايز است براي اينكه در اين گونه از موارد انسان ميفهمد كه ترك اين مجموع به ترك جميع است هيچ جزئي را انسان حق ندارد اگر مشرك باشد آباد كند يك جهتش اين است كه مسجد براي خداست كسي كه موحّد نيست و ارتباط با خدا ندارد و روزي خدا را ميخورد و غير خدا را عبادت ميكند اين حق ندارد كه خانه خدا را آباد كند دوم اينكه آن بتپرستياش را نميتواند در مسجد انجام بدهد پس نه مرمّت ظاهري نه مرمّت باطني به هيچ وجه براي مشركين در مسجدالحرام نيست.
اهليت نداشتن برخي از متوليان حرمهاي متبركه
پرسش ...
پاسخ: الآن خيلي از مراكز مذهبي است كه در اسارت سران ستم است آنهايي كه مركز درآمدي برايشان هست از همين آبادي مسجد و سقايت مسجد و پردهداري مسجد ارتزاق ميكنند و روحشان روح ايمان نيست آن براساس عقيده كه اين كار را نميكند كه حرف خودش را در مسجد ميزند ولي چون مركز درآمد هست وقتي مكه فتح شد و حاجيها آنجا زيارت ميكردند كليدداري كعبه به عهده كسي ديگر بود پردهداري كعبه به عهده ديگري بود سقايت حاج به عهده ديگري بود اين درآمدها را همانها ميبردند بعد اسلام كه آمد كلاً يكي پس از ديگري اين مراسم را و سمتها را از آنها گرفته آن كه براي رضاي خدا كليدداري مسجد را كه به عهده نميگيرد كه خود ائمه(عليهم السلام) در زمان حيات در اسارت اين طاغيان بودند بعد از شهادت يا مسموم شدن هم قبور آنها در اسارت است الآن شما ميبينيد عتبات مقدس قبور اينها در اسارت صداميان است با اينكه آنها حزب بعثاند ديگر مرمّت اين حرمها و مساجد به عهده اينهاست هم مرمت ظاهري هم رفت و آمد به حسب ظاهر تجليل در حالي كه نه به خدا معتقدند نه به پيغمبر ولي از درآمدهايشان استفاده ميكنند همان طوري كه الآن شما ميبينيد مراكز مذهبي در عراق در اسارت بعثيهاست بعثيها اصلاً حزب بعث بنايش بر نفي ما سواست كاري ندارد با خدا و پيامبر در مسائل اجرايياش ولي مع ذلك اين مراكز مذهبي در اسارت آنهاست به تعبير لطيف مرحوم صاحب جواهر(رضوان الله عليه) فقها حرم اهل بيت(عليهم السلام) را ملحق به مسجد كردند اينكه ميگويند نماز در حرم تا حد دويست ركعت ثواب دارد اين اثر الحاق است وگرنه چنين صحيحهاي داشته باشيم كه دلالت بكند بر اينكه نماز در حرم به منزله نماز در مسجد هست به اين صورت ظاهراً نيست اينها جزء ملحقاتاند كسي كه نام او در كنار نام خداست و اطاعت او در كنار اطاعت خداست خانه او هم در كنار خانه خداست لذا به بحث مكان مصلي جواهر مراجعه بفرماييد آنجا دليل مهمي براي ثواب نماز در حرم جز الحاق چيز ديگري نيست البته شواهد ديگري تأييد ميكند اما غرض آن است كه ما چنين روايتي داشته باشيم همان طوري كه درباره مساجد مشخص كرد مسجد محل چقدر ثواب دارد مسجد بازار چقدر ثواب دارد مسجد جامع چقدر ثواب دارد مسجد اربعه چقدر ثواب دارد مسجد نبي(صلّي الله عليه و آله و سلّم) چقدر ثواب دارد مسجدالحرام چقدر ثواب دارد چنين چيزي كه درباره حرم اهل بيت نيامده ولي فتوا اين است.
سرّ نامگذاري عمره
پرسش ...
پاسخ: چرا هر گونه خود عمره را هم كه گفتند عمره براي آن است كه عبادت اين مراكز زيارت اين مراكز باعث آباد شدن آنهاست ديگر به همين مناسبت عمره هم عمره گفتند وگرنه عمره هم حج است منتها عمره حج صغير است و حج، حج كبير يا عمره حج كبير است و حج، حج اكبر كه در بعضي از روايات دارد[5] كه ﴿يَوْمَ الحَجِّ الأَكْبَرِ﴾[6] منظور حج است در مقابل عمره كه عمره حج كبير است يا حج صغير است اينكه ميگويند حج عمره حج عمره ريشه فقهي هم دارد تعبير صحيحي است نه اينكه تعبير باطل باشد عمره حج است واقعاً «حج البيتالحرام» است منتها سرّ نامگذاري عمره به عمره براي آن است كه باعث آباد شدن اين مكان مقدس است
توهين و تخريب حرمهاي مقدس توسط برخي متوليان ناشايست
ولي هر دو را قرآن نفي ميكند نه عنوان ظاهري نه عنوان باطني هيچ كدام در دسترس مشركين نيست ولي مشرك نه براي عقيده براي اينكه درآمدي داشت مثل اينكه الآن اينطور است قبلاً هم حرم رضوي(سلام الله عليه) هم همينطور بود با اينكه آنها معتقد به وجود مبارك حضرت نبودند مع ذلك كليدداري و توليت و اينها در اختيارشان بود و به حسب ظاهر هم به اين افتخار ميكردند چون درآمد داشت وگرنه وقتي انقلاب در آن سال 57 به آستانه پيروزي ميرسيد اين تظاهرات گاهي به اين صورت بود آنها براي سركوب كردن تظاهرات مشهد وقتي اين تظاهر كنندهها به صحن وارد ميشدند اين مأمورين برميگشتند بعد كم كم خود صحن هم تير اندازي شد بعد وقتي كه اينها ديدند صحن هم تير اندازي ميشود وارد حرم مطهر و كنار ضريح مطهر ميرفتند كه آنجا هم تير اندازي شد كه اثر گلوله هنوز در بارگاه مطهر امام هشتم هست كه وقتي آنجا تير اندازي شد عزاي عمومي اعلام كردند خب يك كسي كه در كنار روضه رضوي اين فرق نميكند براي آنها همان گروه بعدها در عاشورا روز عاشورا بهترين روز در بهترين سرزمين آنجا بمب گذاشتند وقتي اين فرق نميكند اين منافق همان است ديگر حالا وقتي ببيند درآمدش آن است آن سقف را تير اندازي ميكند وقتي هم كه ببيند نشد زائرين را مصدوم و شهيد ميكند اينها همين هستند اگر كسي كه دين او دنانير اوست همين است وگرنه كسي كليددار باشد متولّي باشد مع ذلك حرم مطهر را تير اندازي بكند اين كه همان كاري كه در جاهليت ميكردند همين بود ديگر وگرنه اينها كه به خدا و قيامت معتقد نبودند كه اسلام كه آمد اينها را گرفته فرمود: ﴿مَا كَانَ لِلْمُشْرِكِينَ أَن يَعْمُرُوا مَسَاجِدَ اللّهِ﴾.
پس جمع مراد نيست طبيعت است كل مراد نيست كل و جزء هر دو مرادند
شهادت عملي مشركان بر كفر خويش
﴿شَاهِدِينَ عَلَي أَنْفُسِهِم بِالكُفْرِ﴾ اين شهادت حتي در عبادتهاي آنها هم هست عبادتهاي آنها گاهي خب در برابر بتها كه خضوع ميكنند اين ديگر صريحاً كفر است گاهي هم در مراسم حج كه تلبيه ميگفتند اين را ابن هشام نقل كرد و ديگران هم نقل كردند كه تلبيه آنها شركآلود بود ميگفتند: «لبيك اللهم لبيك، لبيك لا شريك لك، الا شريك هو لك تملكه و ما ملك»[7] اين تلبيه آنها بود سخن در اين نبود كه «لا شريك لك لبيك» سخن اين بود «لا شريك لك الا شريك هو لك» تو شريك داري آن شريك هم براي توست يعني اين بتها هم بالأخره مخلوق تو هستند ولي اينها شريك اللهاند اين در متن تلبيه اينها بود بنابراين اينها در متن تلبيه هم ﴿شَاهِدِينَ عَلَي أَنْفُسِهِم بِالكُفْرِ﴾ بودند.
لغو بودن همه اعمال مشركان
مطلب ديگر آن است كه ذات اقدس الهي برهان مسئله را ذكر ميكند ميفرمايد كه اينكه ما گفتيم آنها حق ندارند چنين كاري بكنند براي اينكه كار بالأخره بايد يك اثر معقول و مقبولي داشته باشد اينها ميخواهند هزينه كنند لغو است ميخواهند عبادت كنند لغو است اگر كسي كافر است و عملش باطل است اين بيايد در مسجد عبادت كند لغو است بيايد مسجد هزينه كند لغو است ﴿أولئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ﴾ آنجا كه دارند لبيك ميگويند يا عبادت ميكنند خب اين خودش شرك است و خود اين عمل في نفسه باطل است اين گذشته از قبح فاعلي قبح فعلي هم دارد اين كار، كار قبيحي است اما آنجا كه دارند هزينه ميكنند مسجد را راهاندازي ميكنند بازسازي ميكنند و مصالح ساختماني تهيه ميكنند مشكلات مسجد را حل ميكنند اين حسن فعلي دارد ولي قبح فاعلي چون حسن فاعلي اين حسن فعلي را همراهي نميكند اين كار براي اين شخص سودآور نيست لذا ﴿حَبِطَتْ أَعْمَالُهُم﴾ چون ﴿حَبِطَتْ أَعْمَالُهُم﴾ خب چرا اين كار را ميكنند؟ پس آن هم حكم اين هم دليل حكم چرا ﴿مَا كَانَ لِلْمُشْرِكِينَ أَن يَعْمُرُوا مَسَاجِدَ اللّهِ﴾ براي اينكه اين كار لغو است بالأخره آدم عاقل يك كاري را براي سودي ميكند اين كار لغو است ﴿أُولئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ﴾ خب نه تنها سودي نميبرند در اثر آن كفرشان در جهنم خالدند نه براي اينكه حالا هزينهاي كردند براي مسجدالحرام آن براي دخولشان است در مسجدالحرام كه حق ندارد داخل بشوند اين حكم زمينه است براي اينكه پيام رسمي پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) از راه وحي بايد به آنها القا بشود كه «لا يطوفن بالبيت عريان»[8] در مسجدالحرام كسي برهنه طواف نكند اطراف كعبه اين حكم زمينه براي آن است تا كم كم زمينه باز بشود براي آيهٴ ﴿إِنَّمَا المُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلاَ يَقْرَبُوا المَسْجِدَ الحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هذَا﴾[9] نازل بشود اول فرمود اينها حق تعمير ندارند بعد هم فرمود حق قرب ندارند آن ديگر مراحل بعدي است كه در همين سورهٴ مباركهٴ «توبه» آمده كه ﴿إِنَّمَا المُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلاَ يَقْرَبُوا المَسْجِدَ الحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هذَا﴾ امسال هم آخرين سالشان است بعداً حق ندارند وارد مسجد الحرم بشوند
علّت تقديم ﴿فِي النَّارِ﴾ بر ﴿خَالِدُونَ﴾
اينكه فرمود: ﴿وَفِي النَّارِ هُمْ خَالِدُونَ﴾ تقديم متعلق براساس چند نكته است يكي از نكات اين است كه اواخر اين آيات به نام فواصل چون با «ياء و نون» يا «واو و نون» ختم ميشد اگر اينجا هم ميفرمود «هم خالدون في النار» با آيات قبل و بعد هماهنگ نبود لذا فرمود: ﴿وَفِي النَّارِ هُمْ خَالِدُونَ﴾ نكته دوم آن است كه اينها اولين چيزي كه ميشنوند عذاب باشد كه مسئله آتش را زود بشنوند كساني كه سيزده سال حجت بالغه الهي در مرئا و مشهد اينها بود يك تقريباً نه سال يا ده سال بعد از هجرت با حكومت اسلامي در افتادند چنين گروهي كه در تمام مدت اين 22 سال نزديك 23 سال با اسلام در افتادند اولين چيزي كه ميشنوند نار است لذا كلمه نار مقدم شد نفرمود «هم خالدون في النار» ﴿وَفِي النَّارِ هُمْ خَالِدُونَ﴾
شرايط عامران وامناء مساجد
خب حالا سؤال در اين است كه اين گروه كه حق آباد كردن مسجد را ندارند حق ورود را ندارند پس مسجد براي كيست؟ چه كسي بايد مسجد را آباد كند؟ هزينه مسجد را چه كسي بايد بدهد؟ معمور نگه داشتن مسجد به عهده كيست؟ پاسخ آن سؤال را به صورت حصر اينچنين بيان فرمود: ﴿إِنَّمَا يَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللّهِ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَاليَوْمِ الآخِرِ وَأَقَامَ الصَّلاَةَ وَآتَي الزَّكَاةَ وَلَمْ يَخْشَ إِلاَّ اللّهَ فَعَسَي أُولئِكَ أَن يَكُونُوا مِنَ المُهْتَدِينَ﴾ اين آيه شرايط تعمير كنندگان مسجد مخصوصاً شرايط هيئت امناي مساجد را بازگو ميكند همه عامران مخصوصاً هيئتهاي امنا بايد داراي اين شرايط باشند يعني مؤمن به مبدأ و معاد باشند به خدا و قيامت مؤمن باشند و همان طوري كه در بحث ديروز اشاره شده وقتي اهل نماز و روزه است يقين اعتقاد به وحي و نبوت دارد چون صلات و زكات را نبوت آورده اين بالالتزام ذكر فرمود بايد به وحي و نبوت و عصمت و امامت اهل بيت(عليهم السلام) مؤمن باشد و صرف عقيده كافي نيست خودش هم بايد اهل نماز باشد اهل زكات باشد و موحد در ترس باشد ﴿وَلَمْ يَخْشَ إِلاَّ اللّهَ﴾ اين هم مشركين را طرد ميكند هم اهل كتاب را براي اينكه گرچه اهل كتاب سخن از ايمان به مبدأ و معاد هست اما آن مسئله اقامه صلات و امثال ذلك نيست و در جريان خشيت هم اين موحّد باشد ﴿وَلَمْ يَخْشَ إِلاَّ اللّهَ﴾ بايد بترسد آدم نترس ناقص است متهور است چون ترس نعمتي است آدم را از خطر حفظ ميكند آدم نترس غير از شجاع است شجاع ميترسد منتها خوفش لله است و فيالله است و في سبيلالله است و عاقلانه است ميترسد كجا اقدام بكند و ميداند كجا اقدام نكند متهور است كه ترس ندارد خودش را به هلاكت مياندازد و كار بدي هم ميكند خب جبان كار خوب نميكند متهور هم كار خوب نميكند فقط شجاع است كه كار خوب ميكند
تفاوت خشيت با خوف
خشيت غير از خوف است خشيت همان تأثر دروني است يعني انسان شيئي را منشأ اثر بداند و چون در عالم غير از ذات اقدس الهي احدي منشأ اثر نيست لذا خشيت منحصراً براي خداست فقط از خدا بايد ترسيد عالمان الهياند كه به اين مكتب ميرسد ﴿إِنَّمَا يَخْشَي اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ العُلَمَاءُ﴾[10] اين يك حصر علما هم فقط از خدا ميترسند اين دو حصر اين ﴿إِنَّمَا يَخْشَي اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ العُلَمَاءُ﴾ بيان خاشي است منحصر ميكند كه خاشيها چه كساني هستند اينها هستند كه خداشناساند و خداشناس ميداند كه بايد از خدا ترسيد ولي خداشناس از غير خدا نميترسد ﴿الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالاَتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلاَ يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ﴾[11] كه آيهٴ سورهٴ مباركهٴ «احزاب» بود كه به يك مناسبتي از اين آيه سخن به ميان آمده اين كريمه محل بحث هم پيام همان آيهٴ سورهٴ «احزاب» را دارد كه ﴿وَلَمْ يَخْشَ إِلاَّ اللّهَ﴾ بنابراين خشيت منحصراً براي خداست گرچه خوف براي خدا و غير خداست خوف يعني ترتيب اثر عملي خب آدم يك ماري را ديد فاصله ميگيرد يك اتومبيل را سريع را كه ديد ميترسد تصادف بكند فاصله ميگيرد سيل آمد زلزله آمد ميترسد ميرود بيرون اين يك كار معقولي است خوف از غير خدا يك چيز معقولي است يعني ترتيب اثر عملي اما در همان جايي كه از سيل و زلزله خائف است ميترسد خشيت ندارد چون همه اينها را آيات الهي ميداند اگر خشيتي است يعني تأثر همراه با اعتقاد آن فقط براي خداست حالا اگر از مار ميترسد نه از اين جهت كه مار در مسموم كردن بالذات مستقل است مار هم مخلوقي است از مخلوقات الهي كه اگر خدا نخواهد اين كار را نميكند مواردي هم اتفاق افتاده مخصوصاً آنچه كه در مدينه اتفاق افتاده كه وجود مبارك(صلّي الله عليه و آله و سلّم) در خواب بود ماري هم آنجا پيدا شد كاري هم به حضرت نداشت
بنابراين خشيت آن طوري كه از اين آيهٴ سورهٴ «توبه» استفاده ميشود و از آيهٴ سورهٴ مباركهٴ «احزاب» منحصراً براي خداست اما خوف منحصر نشد خوف يعني ترتيب اثر عملي و هر آدم عاقلي خب بالأخره هر چيزي كه زيانبار است از آن ميترسد ديگر
پرسش ...
پاسخ: آنجا اشاره شد كه خشيت است و آنجا اشاره شد كه اين حق افعل تفضيلي نيست تعييني است يعني فقط انسان بايد از خدا بترسد و اما خوف كه ترتيب اثر عملي است اين در سورهٴ مباركهٴ «انفال» اشاره شد آيهٴ 58 سورهٴ مباركهٴ «انفال» اين بود ﴿وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِن قَوْمٍ خِيَانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَي سَوَاءٍ﴾ نفرمود نترس فرمود اگر ترسيدي كه آنها خيانت بكنند تو قبل از اينكه مبارزه را شروع بكني اعلام بكن كه ما ديگر پيماني با هم نداريم پس خوف ترتيب اثر عملي است اين يك، خشيت آن تأثر همراه با اعتقاد است دو، يعني كسي را انسان منشأ اثر بداند و از او بترسد حالا كه خشيت معنايش معلوم شد خوف معنايش معلوم شد معلوم ميشود كه انسان از خيلي چيزها ميترسد خائف است ولي از هيچ چيز خشيت ندارد الا الله لذا در قرآن كريم خوف منحصر نشد كه فقط از خدا ميترسد خشيت منحصر شد كه فقط از خدا خشيت دارد خب.
تفاوت حكم فقهي مساجد با مكانهاي ديگر
مطلب مهم آن است كه اين كريمه كه درباره غالب مساجد است محور اصلياش مربوط به مسجدالحرام است و آيات بعد هم در پيش است شأن نزولش هم مربوط به مسجدالحرام است محل ابتلا هم مسجدالحرام بود و مانند آن مسجدها با حسينه و مدرسهها يك فرق فقهي دارند اولاً مسجدالحرام گذشته از آن فرق فقهي يك فرق حقوقي دارد با ساير مساجد ثانياً مسجد از آن جهت كه فك ملك است اگر وقف تحبيس اصل و تسبيل ثمره است اين درباره رقبات وقفي است مثلاً آدم مدرسه را وقف ميكند حسينيه را وقف ميكند و مانند آن اين تحبيس الاصل است اصل از ملكيت بيرون نرفته لذا اگر يك وقتي خداي ناكرده خراب شده و قابل استفاده نيست آنجا را ميشود فروخت و پولش را گرفت و جاي ديگر مدرسه ساخت جاي ديگر حوزه علميه ساخت جاي ديگر حسينيه ساخت اين براي وقف غير مسجد ولي در جريان مسجد اين طور نيست كه تحبيس الاصل و تسبيل الثمره باشد درباره مسجد ظاهراً فك ملك است نظير تحرير رقبة تحرير رقبة اين است كه آدم بنده را آزاد ميكند اگر زميني را انسان وقف مسجد كرد صيغه را خواند قبض و اقباض شد ايجاب و قبول شد قبض و اقباض شد اين ملك آزاد ميشود اينطور نيست كه حالا اگر خراب شد ما اينجا را بفروشيم پولش را بدهيم جاي ديگر مسجد بخريم اين ديگر آزاد شد بنابراين چون وقف مسجد از سنخ تحرير رقبه است نه از سنخ وقف حسينيه مدرسه و مانند آن مسجد از آن جهت كه مسجد است متولي نميپذيرد براي اينكه ملكي نيست تا متولي بخواهد ولي رقباتش فرشش چراغش گازش آبش تلفنش خب اينها البته متولي ميخواهد اما خود مسجد از سنخ تحرير رقبه است كه حالا متولي بگويد من راضي نيستم شما بياييد اينجا نماز بخوانيد اين حق را ندارد ولي متولي ميتواند بگويد اين فرش را كه من گذاشتم اين فرش حكمش اين است آن چراغ حكمش اين است بايد در اين راهها صرف بشود و مانند آن اين هم يك مطلب
حكم حقوقي مسجد الحرام
مطلب مهم مربوط به جريان مسجدالحرام است مسئولين و دولتمردان سعودي بايد بدانند كه مسجدالحرام نظير ديوار چين نيست كه جزء آثار باستاني آنها باشد يا نظير اهرام مصر نيست كه جزء آثار باستاني آنها باشد آنها سلطه داشته باشند اينطور نيست الآن فقط با زور و قدرت و قلدري آنجا كليدداري را به عهده ميگيرند وگرنه ﴿إِنْ أَوْلِياؤُهُ إِلاَّ المُتَّقُونَ﴾[12] متقين سراسر عالم بايد كه هيئت امنايي داشته باشند و متولي مسجدالحرام باشند اينچنين نيست كه الآن جناب سعودي بگويد كه چون در خاك حجاز است اين در اختيار من است اينطور نيست چينيها ميتوانند بگويند ديوار چين در اختيار ماست مصري هم ميتوانند بگويند اهرام ثلاثه متعلق به ماست و هر كسي اثر باستاني دارد ميتواند بگويد براي ماست براي اين ملت است براي اين مملكت است و ادعا كند ولي مسجدالحرام اينچنين نيست كه توليتپذير باشد يا صاحب اختيار پذير باشد و مانند آن ﴿إِنْ أَوْلِياؤُهُ إِلاَّ المُتَّقُونَ﴾[13] بنابراين ﴿إِنَّمَا يَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللّهِ﴾ گذشته از اينكه همه مسجد را شامل ميشود مصداق كاملش مسجدالحرام است مسجدالحرام را هم در بر ميگيرد و آنها خودشان، خودشان را محروم كردهاند در اينگونه از موارد براي اهميت مسئله چه نسبت به هدايت شدهها چه نسبت به گمراهان اين كلمه ﴿أُولئِكَ﴾ جايگزين ضمير قرار ميگيرد نميفرمايد: «هُم كذا» ميفرمايد: ﴿وَأُولئِكَ هُمُ الفَائِزُونَ﴾[14] ﴿أولئِكَ أَن يَكُونُوا مِنَ المُهْتَدِينَ﴾ اين تعبير ﴿أولئِكَ﴾، ﴿أولئِكَ﴾ كه تاكنون چند بار گذشت از همين سنخ است ﴿أولئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ﴾ درباره مؤمنين فرمود: ﴿أولئِكَ أَن يَكُونُوا مِنَ المُهْتَدِينَ﴾ آنها در ضلالت اينها در هدايت شاخصاند لذا به جاي ضمير هم كلمه ﴿أولئِكَ﴾ را به كار بردند
مراد از تعمير مساجد و بيان شأن نزول آيه
مطلب بعد آن است كه اينكه فرمود تعمير بكنيد هر چه كه نام و ياد خداست تعمير مسجد است ذكر مناقب اهل بيت(عليهم الصلاة و عليهم السلام) تعمير مسجد است دعا و تضرع و نيايش تعمير مسجد است اينها همه جزء تعمير مسجدالحرام است مناقب اهل بيت نظير خود درس و بحث تفسيري هر چه كه به عترت ثقلين برگردد به قرآن و عترت جزء تعمير مسجد است در جريان اسراي بدر مسلمانها اين اسيران بدر را سرزنش ميكردند حتي عباس را سرزنش ميكردند كه شما مدتها عليه اسلام و مسلمين تلاش ميكرديد آنها گفتند كه شما مساوي و زشتيهاي ما را ميگوييد ولي محاسن و زيباييهاي ما را مكتوم نگه ميداريد مسلمانها گفتند شما چه زيبايي داريد؟ گفتند ما پردهدار كعبهايم ما كليددار در كعبهايم سقايت حاج به عهده ماست عمارت مسجدالحرام به عهده ماست آن وقت اين آيه نازل شد كه اين اعمال شما حبط است از اين به بعد هم حق نداريد نسبت به گذشته خبر است نسبت به آينده انشاء آن كارهايي كه كرديد ﴿حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ﴾ از اين به بعد هم حق ندارد خب و اينكه گفته شد ﴿وَلَمْ يَخْشَ إِلاَّ اللّهَ﴾ تنها اين نيست كه در خوف و رجايشان اينچنين است يا خشيت و رجايشان اينچنين است انسان كارهاي مهمي كه انجام ميدهد زير پوشش خشيت است وقتي در خشيت موحّد بود معلوم ميشود كه در آن ايمانش هم موحّد است ايمان مبدأ ايمان معاد در اقامه صلاتش هم موحّد است در ايتاء زكاتش هم موحد است قهراً در تعمير مساجد موحّد خواهد بود
«و الحمد لله رب العالمين»
[1] ـ نهجالبلاغه، خطبهٴ 199
[2] ـ نهجالبلاغه، حكمت 324.
[3] ـ نهجالبلاغه، حكمت 324.
[4] ـ سورهٴ آلعمران، آيهٴ 79.
[5] ـ كافي، ج4، ص290.
[6] ـ سورهٴ توبه، آيهٴ 3.
[7] ـ كافي، ج4 ، ص542.
[8] ـ وسائل الشيعه، ج13، ص401.
[9] ـ سورهٴ توبه، آيهٴ 28.
[10] ـ سورهٴ فاطر، آيهٴ 28.
[11] ـ سورهٴ احزاب، آيهٴ 39.
[12] ـ سورهٴ انفال، آيهٴ 34.
[13] . سورهٴ انفال، آيهٴ 34.
[14] ـ سورهٴ توبه، آيهٴ 20.