أعوذ بالله من الشيطان الرجيم
﴿وَأَذَانٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَي النَّاسِ يَوْمَ الحَجِّ الأَكْبَرِ أَنَّ اللّهَ بَرِيءٌ مِنَ المُشْرِكِينَ وَرَسُولُهُ فَإِن تُبْتُمْ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَإِن تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللّهِ وَبَشِّرِ الَّذِينَ كَفَرُوا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ (3) إِلاَّ الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ مِنَ المُشْرِكِينَ ثُمَّ لَمْ يَنقُصُوكُمْ شَيْئاً وَلَمْ يُظَاهِرُوا عَلَيْكُمْ أَحَداً فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَي مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ المُتَّقِينَ (4) فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الحُرُمُ فَاقْتُلُوا المُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِن تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلاَةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (5) وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ المُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّي يَسْمَعَ كَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَيَعْلَمُونَ (6)﴾
نزول سورهٴ برائت پس از تبيين احكام الهي و تعهدشكني مشركان
بعد از تبيين احكام اسلام به صورت شفاف به طوري كه ﴿قَد تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الغَيِّ﴾[1] فرمود ﴿لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ﴾[2] بعد از اينكه مردم را از راه حكمت موعظه حسنه و جدال احسن دعوت فرمودند و تبين و تعليل كردند فرمودند: ﴿لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ﴾ زمامداران كفر نميگذاشتند كه معارف الهي به سطح گوش توده مردم برسد نه تنها مانع رسيدن اين معارف به اطلاع مردم بودند بلكه با پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) و مؤمنين درگير بودند كه سيزده سال اينها را در مكه تحت فشار قرار دادند در مدينه بعد از تشكيل حكومت اسلامي جنگ بدر و امثال بدر را هم بر اينها تحميل كردند تا رسيد به سال هشتم هجري يك تعهدي بين حكومت مركزي و مشركين مكه برگزار شد كه اينها طرفين در امان باشند لكن آنها نقض عهد ميكردند هرجا مسلمانها را ميديدند ميكشتند و به اين عهد خيانت ميكردند بعد از آن در سال نهم اين سورهٴ مباركهٴ «برائت» بخش اولش نازل شد كه اعلام تبرّي كردند بعد از اينكه آن ساختار اصلي نظام اين بود كه ﴿وَإِن جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا﴾[3] كه اين در سورهٴ مباركهٴ «انفال» بود و سورهٴ «انفال» هم در زمان جنگ بدر و همان محدوده نازل شده است و خطوط كلي را مشخص فرمود كه اگر آنها مايل به صلحاند شما شروع به جنگ نكنيد چه اينكه در صورت جنگ هم آن طوري كه در سورهٴ مباركهٴ «بقره» قبلاً بحثش گذشت فرمود كه فقط متعرض كساني بشويد كه با شما در نبردند آيهٴ 190 سورهٴ مباركهٴ «بقره» اين بود ﴿وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلاَ تَعْتَدُوا﴾ كفاري كه كاري با شما ندارند شما با آنها كار نداشته باشيد تعدي نكنيد تجاوز نكنيد كفاري كه با شما درگيرند كاري با شما دارند مهاجماند با آنها مبارزه كنيد پس ﴿وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ﴾ از اينها تعدي نكنيد كساني كه كاري با شما ندارند شما هم كاري با آنها نداشته باشيد همين كفار هم اگر مايل به صلحاند ﴿وَإِن جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا﴾ پس در مرحله اول تبيين احكام الهي تعديل احكام الهي طوري كه ﴿قَد تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الغَيِّ﴾[4] ميشود بعد اعلام فرمود كه ﴿لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ﴾[5] براي اينكه راه حق مشخص شد راه باطل مشخص شد اگر هم نخواستيد بپذيريد نخواستيد منتها تحامل و تهاجم از آن طرف شروع ميشد و جنگهاي فراواني را عليه حكومت اسلامي تحميل ميكردند بعد از اينكه در سورهٴ مباركهٴ حج فرمود: ﴿أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا﴾[6] اجازه دفاع داده شد در سورهٴ مباركهٴ «بقره» ميفرمايد كه جنگتان و مبارزهتان نسبت به كساني باشد كه با شما درگيرند ﴿وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلاَ تَعْتَدُوا﴾[7] از اينها تعدي نكنيد ﴿إِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ المُعْتَدِينَ﴾[8] تجاوز بد است چه شما تجاوز كنيد چه آنها كفاري كه كاري با شما ندارند شما اگر سرريز كنيد آنها را مصدوم كنيد خب تجاوز است ديگر اين كار روا نيست بعد از جريان صلح حديبيه و نقض عهد مشركين و اينكه آنها كه در امان بودند و در ظرف تعهد بنا بود كه كاري با مسلمانها نداشته باشند مخصوصاً كساني كه از طرف پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) نمايندگي تبليغ داشتند اينها را گرفتند و كشتند.
عدل و احسان مسلمانان در برابر نقض عهد مشركان
با نازل شدن سورهٴ مباركهٴ «برائت» آن عهدنامهها تمام شد يعني ديگر ما تعهدي نسبت به هم نداريم لكن اين كار در حد عدل است يعني اگر حكومت اسلامي ميفرمود كه شما كه با ما عهد بستيد و عهد را رعايت نميكنيد و دستتان به هر كدام از ما رسيد ميكشيد ما هم عهد را گذشتيم كنار ميخواهيم جبران بكنيم اگر در همين حد بود اين ميشد عدالت در حالي كه ذات اقدس الهي مردم را به بالاتر از عدالت ميخواند قهراً خودش هم بايد بالاتر از عدالت عمل بكند بالاتر از عدالت احسان است وصبر ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالعَدْلِ وَالإِحْسَانِ﴾[9] كه مرحله بالاتر از عدالت و كاملتر از عدالت احسان است ﴿وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُوا بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُم بِهِ وَلَئِن صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ لِلصَّابِرِينَ﴾[10] بالاتر از كيفر دادن صبر كردن است لذا دستوري كه از طرف ذات اقدس الهي به مسئولين حكومت مركزي در مدينه داده شد اين است كه گرچه آنها نقض عهد كردند بدون اعلان قبلي شما هم اگر بدون اعلان قبلي نقض عهد بكنيد اين عدل است ولي ما ميخواهيم بالاتر از عدل باشد با اعلام قبلي نقض عهد كنيد و اين بخش اول سورهٴ مباركهٴ «برائت» را رسماً در حضور همگان بخوانيد كه اين نقض عهد و فسخ عقد علني باشد اين يك و اگر شما هر كدام از اين مشركين را دستگير كرديد يا در دسترس شما بود كشتيد اين طبق عدل است براي اينكه آنها كشتند، شما هم اگر بكشيد عدل است ولي ميخواهيم بالاتر از عدل باشد يعني احسان باشد در اين مدت هيچ كاري با آنها نداشته باشيد چهار ماه هم اينها را مهلت بدهيد ﴿فَسِيحُوا فِي الأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ﴾[11] پس اعلام قبلي هست آنها اعلام نكرده نقض كردند شما اعلام كرده عهد را كان لم يكن تلقي ميكنيد اين ميشود احسان كه بالاتر از عدل است آنها بدون اعلام قبلي نقض عهد كردند و كشتند شما با اعلام قبلي عهد را فسخ ميكنيد ولي كسي را نميكشيد دست به شمشير نميبريد چهار ماه اينها را مهلت ميدهيد كه اينها فكر بكنند ﴿فَسِيحُوا فِي الأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ﴾.
درگيري حكومت اسلامي با مشركان پيمانشكن پس از مهلت چهارماهه
آنگاه فرمود: ﴿فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الحُرُمُ﴾ ديگر بايد دفاع بكنيد شما همينطور بنشينيد و مسلمانها را گوشه و كنار بكشند كه ديگر اين خودش ظلم است يعني قدرت مركزي حكومت مركزي شاهد شرارت ياغيان باشد و از زير مجموعه خود دفاع نكند خب اين ظلم است ديگر فرمود: ﴿فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الحُرُمُ﴾ آنگاه با اينها درگير بشود پس ﴿وَأَذَانٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَي النَّاسِ يَوْمَ الحَجِّ الأَكْبَرِ﴾ كه الآن كه مثلاً دهم ذيالحجه است تا دهم ربيع الثاني شما مهلت داريد ﴿أَنَّ اللّهَ بَرِيءٌ مِنَ المُشْرِكِينَ وَرَسُولُهُ فَإِن تُبْتُمْ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ﴾ اما ﴿وَإِن تَوَلَّيْتُمْ﴾ چند چيز را بدانيد يك، بدانيد كه ﴿أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللّهِ﴾ كاري از شما ساخته نيست دو، ﴿وَبَشِّرِ الَّذِينَ كَفَرُوا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ﴾ كه اين ناظر به عذاب آخرت است در آيهٴ قبل يعني آيهٴ دوم همين سورهٴ مباركهٴ «توبه» فرمود: ﴿وَأَنَّ اللّهَ مُخْزِي الكَافِرِينَ﴾[12] اين سه دو عذاب كه يكي مربوط به دنياست يكي مربوط به آخرت است در بخش دوم و سوم ذكر شد و اينكه شما كاري از پيش نميبريد و نميتوانيد خدا و حكومت ديني را عاجز كنيد اين هم در بخش اول ذكر شده است اينكه ﴿غَيْرُ مُعْجِزِي اللّهِ﴾ هستيد بخش اول ﴿وَأَنَّ اللّهَ مُخْزِي الكَافِرِينَ﴾ بخش دوم ﴿وَبَشِّرِ الَّذِينَ كَفَرُوا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ﴾ كه اگر مربوط به آخرت باشد.
چهارگونه عذاب در انتظار كفار و منافقان
بخش سوم جامع اينها را در بخشهاي ديگر يكجا ذكر فرمودند گاهي پراكنده كه دو عذاب به انتظار اين كفار و منافقين است يكي عذاب دنياست يكي عذاب آخرت است آيه شانزده سورهٴ مباركهٴ فصلت اين است ﴿فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحاً صَرْصَراً فِي أَيَّامٍ نَحِسَاتٍ لِنُذِيقَهُمْ عَذَابَ الخِزْيِ فِي الحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلَعَذَابُ الآخِرَةِ أَخْزَي وَهُمْ لاَ يُنصَرُونَ﴾ پس اينها گرفتار دو عذاب شدند يكي رسوايي دنيا يكي هم رسوايي آخرت اين رسوايي يك عذاب روحي است در حقيقت اين چهار عذاب است كه دو عذاب مربوط به جسم اينهاست و دو عذاب مربوط به روح اينها در آن بخشي كه دارد ﴿رَبَّنَا إِنَّكَ مَن تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ وَمَا لِلْظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصَارٍ﴾[13] من انصار اين هم ناظر به دو عذاب است ﴿رَبَّنَا إِنَّكَ مَن تُدْخِلِ النَّارَ﴾ خب اين عذاب جسماني و حسي ﴿فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ﴾ يعني آبرويش را بردي يك وقت است آدم در اثر آتش سوزي دستش ميسوزد پايش ميسوزد اين ديگر رسوايي نيست اين فقط سوزش دست و پاست ولي تعذيب الهي اينچنين نيست ﴿رَبَّنَا إِنَّكَ مَن تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ﴾ يعني قبلاً محاكمه كردي او محكوم شده معلوم شده جنايت كرده بد كرده و اين تعذيب هم نشانه تبهكاري اوست خب يك وقت است سيل ميآيد زلزله ميآيد حوادث ديگر ميآيد خانه ويران ميشود انسان آسيب ميبيند خب اين يك رنج بدني است ديگر خزي نيست اما در جريان قوم عاد كه فرمود: ﴿فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحاً صَرْصَراً فِي أَيَّامٍ نَحِسَاتٍ لِنُذِيقَهُمْ عَذَابَ الخِزْيِ فِي الحَيَاةِ الدُّنْيَا﴾[14] اين رسوايي است ﴿وَلَعَذَابُ الآخِرَةِ أَخْزَي﴾[15] پس يك عذاب ظاهري است كه آن سيل است زلزله است طوفان است و مانند آن يكي سلب حيثيت است كه عذاب روحي است اين در دنيا در آخرت هم يك عذاب ظاهري و بدني است كه سوخت و سوز با آتش است يكي هم سلب حيثيت است كه عذاب روحي است پس چهار عذاب شد در اين بخش هم كه فرمود بدانيد خدا ﴿مُخْزِي الكَافِرِينَ﴾ است او هم از همين قبيل است چه اينكه در آيه 26 سورهٴ مباركهٴ زمر هم به همين صورت آمده آيه 25 و 26 اين است ﴿ كَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَأَتَاهُمُ العَذَابُ مِنْ حَيْثُ لاَ يَشْعُرُونَ ٭ فَأَذَاقَهُمُ اللَّهُ الخِزْيَ فِي الحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلَعَذَابُ الآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ﴾ اين در حقيقت چهار عذاب است عذاب ظاهري دنيا عذاب ظاهري آخرت عذاب معنوي و روحي دنيا كه سلب حيثيت باشد و عذاب معنوي و روحي آخرت كه آن هم سلب حيثيت است كه از سلب حيثيت به عنوان خزي ياد ميشود اينكه فرمود: ﴿وَأَنَّ اللّهَ مُخْزِي الكَافِرِينَ﴾[16] اين سلب حيثيت ميكند بالأخره اين نظير سوخت و سوز آتش سوزي دنيايي و مانند آن عادي نيست.
رفتار مسالمتآميز حكومت اسلامي با مشركان پيمانپذير
خب فرمود در عين حال كه ما نسبت به كفار و مشركين چنين تصميمي گرفتيم اين نه براي آن است كه ميخواهيم اصلاً شرك را برداريم كه تفتيش عقيده باشد و اگر كسي صرف اينكه مسئله بر او روشن نشد اعدام بشود نيست الآن هم با اينكه اينها مشركاند با اينكه حق روشن شد اگر واقعاً به عهد و امضايشان احترام ميگذارند كاري به آنها نداشته باشيد ﴿إِلاَّ الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ مِنَ المُشْرِكِينَ ثُمَّ لَمْ يَنقُصُوكُمْ شَيْئاً وَلَمْ يُظَاهِرُوا عَلَيْكُمْ أَحَداً﴾ آنهايي كه نقض عهد نكردند شرايطي را كم و زياد نكردند كساني را هم تحريك نكردند براي ديگران جاسوسي نكردند ﴿فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَي مُدَّتِهِمْ﴾ اينها ديگر سخن از چهار ماه ﴿فَسِيحُوا فِي الأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ﴾[17] كه سخن از اوان چهار ماه باشد اينطور نيست اگر عهدش را مثلاً يك سال دو سال كمتر بيشتر مانده ﴿فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَي مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ المُتَّقِينَ﴾ كساني كه تقواي سياسي را رعايت ميكنند امضايشان را محترم ميشمارند خدا اينها را دوست دارد رعايت عهد اتمام عهد و اينها تقواي سياسي است.
دستور الهي به مبارزه با مشركان پيمانشكن پس از سپري شدن مهلت آنان
﴿فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الحُرُمُ﴾ اگر آن چهار ماهي كه به مشركين تبهكار و مشركين ناكث و ناقض عهد مهلت داديد آن چهار ماه گذشت ديگر ﴿فَاقْتُلُوا المُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ﴾ آيا اين از سنخ امر عقيب حذر است؟ كه مفيد اباحه است يا نه؟ دستور رسمي است به حكومت مركزي كه مبارزه واجب است؟ يك وقتي ميفرمايد كه ﴿لاَ تَقْتُلُوا الصَّيْدَ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ﴾[18] يعني در حال احرام صيد بري حرام است بعد هم ميفرمايد ﴿وَإِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُوا﴾[19] وقتي از احرام به در آمديد صيد كنيد كه اين امر واقع عقيب حذر مفيد اباحه است نه وجوب يعني قبلاً صيد برّي حرام بود الآن صيد برّي حرام نيست نه واجب است اينجا هم كه فرمود قتال مشركين در آن چهار ماه حرام است چون در امان هستند آنها بايد كه اطاعت كنيد و به آنها امان بدهيد خب كشتن آنها حرام است ﴿فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الحُرُمُ فَاقْتُلُوا المُشْرِكِينَ﴾ از سنخ اباحه است يعني امر عقيب حذر است؟ يا نه اين امر است به معناي خاص خودش يعني واجب است كه از حوزه اسلامي دفاع كنيد؟ ظاهراً اين دومي است به قرينه اينكه فرمود :﴿فَاقْتُلُوا المُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ﴾ شما براي اينكه ريشه فتنه را بكنيد ناچاريد كه آنها را از پا در بياوريد براي اينكه اينها هر جا دستشان رسيد مسلمانها را گوشه و كنار ميكشند در بحثهاي قبل هم ملاحظه فرموديد كه فرمود: ﴿وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّي لاَتَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلّهِ﴾[20] اين كريمه دو بار نازل شد قبلاً هم بحث درباره اين كريمه گذشت كه چرا يك جا فرمود كه ﴿وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّي لاَتَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلّهِ﴾ اين يك در جاي ديگر فرمود: ﴿وَيَكُونَ الدِّينُ لِلّهِ﴾[21] ﴿كُلُّهُ﴾ را ندارد اين دو اين براي آن بود كه بار اول كه نازل شد كلمه كُلّه هست ﴿وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ﴾ همه دين براي خدا باشد ديگر در حجاز يك دين ديگري به نام وثنيت و امثال ذلك نباشد كه آنها مقتدرانه قلدري كنند دستشان به هر كس رسيد حتي آنهايي كه در امان هستند آنها را بكشند لذا بار اول كلمه ﴿كُلُّهُ﴾ آمد بار دوم كلمه ﴿كُلُّهُ﴾ ندارد پس ﴿وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّي لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ﴾[22] اينجا هم براي اينكه فتنه برداشته بشود ﴿وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ﴾ اينهايي كه منشأ فتنهاند به دليل اينكه اينها نه تنها آن سيزده سال هر كه دستشان ميآمد آزار كردند بلكه الآن هم كه با حكومت مركزي اسلام تعهد بستند امضا كردند كاري نداشته باشند نمايندگان پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) را در آن جريان صلح حديبيه بعدش هم هر كجا گرفتند كشتند اين طور نيست كه حالا مسلمانها از دست آنها در امان باشند كه بنابراين ﴿فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الحُرُمُ فَاقْتُلُوا المُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ﴾ و آنها را مؤاخذه كنيد، بگيريد، محاصره كنيد و كمين كنيد ﴿وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ﴾.
وظيفه حكومت اسلامي در تأمين امنيت مردم
مگر شما نميخواهيد اين راهها را امن كنيد از اشرار خب اين زن و بچه مردم در امان نيستند شما اگر اين راهها را امن نكنيد كمين نكنيد اينها دستشان به هر كسي برسد ميكشند اين ﴿وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ﴾ يعني تمام راهها را امن كنيد خب يك وقتي بيگانه كمين ميزند در منطقههاي مرزي حالا يا به بهانه مسائل سياسي يا به بهانه مواد مخدر و قاچاق و اينها اين اشراري كه راهها را ناامن كردند وظيفه حكومت مركزي اين است كه اين امنيّت زير مجموعه خود را تأمين بكند يا نه؟ اينكه ميگويند برخيها از حيوان پستترند برهانش هم در اين كتابهاي حكمت هست ميگويند كه اين مرغ خانگي ماداميكه مادر نشد مسئوليت پيدا نكرد در حد يك مرغ زندگي ميكند و هر كسي را هم ديد فاصله ميگيرد اما وقتي كه چند تخممرغ را زير پرش گذاشتند و در آن شرايط خاص اين چند تخم مرغ به صورت جوجه شد و اين شده مادر اين بچهها و آنها هم شدند فرزندان اين و در حوزه استحفاظي اين هستد حالا تا سر حد امكان از اين بچههايش دفاع ميكند مگر كسي ميتواند سراغ اين بچهها برود همين مرغ خانگي ترسو حالا پيدرپي حمله ميكند ميگويند اگر كسي از زير مجموعه خود حمايت نكند و امنيّت اينها را تأمين نكند از حيوان پست تر است كدام حيوان است كه از زير مجموعه خود حمايت نميكند انسانيت يك چيز ديگر است انسانيت اين نيست كه آدم يك امنيّتي را برقرار بكند اين تازه انسان بالقوه ميشود اين يك حيوانيت خوبي است يك حيوانيت تعليم شده است.
فرومايهتر بودن انسان خائن از حيوان
اين محصول سگهاي شكاري را چرا ميگويند حلال است؟ ﴿فَكُلُوا مِمَّا أَمْسَكْنَ﴾[23] كه در سورهٴ مباركهٴ «مائده» بحثش گذشت يعني اگر يك شكاري را آن شكارچي بسم الله الرحمن الرحيم گفت نام خدا را برد و تير را انداخت و اين صيد هم در همان سنگلاخهاي دامنه كوه افتاد و اين سگ شكاري كه تربيت شده بود رفت او را گرفت خب يك وقت است كه اين صيد را با تير مياندازند و آن سگ پيدا ميكند كه اين ذبح نميخواهد براي اينكه آن تير ذبح اوست يك وقت است نه يك حيوان شكاري را اغراء ميكنند كه برود يك صيدي را خفه كند و بگيرد اينجا ديگر تيري در كار نيست خوني ريخته نشده فقط اين حيوان شكاري رفته آن حيوان را خفه كرده و در اختيار صاحبش قرار داده ذبح نشده نحر نشده منتها بايد هنگام اغراي اين حيوان شكاري بايد نام خدا برده بشود اينجا هم ﴿فَكُلُوا مِمَّا أَمْسَكْنَ﴾[24] اين ديگر ذبح نميخواهد نحر نميخواهد دست رنج اين كلب معلم حلال است چرا ﴿فَكُلُوا مِمَّا أَمْسَكْنَ﴾ اين با سگهاي ولگرد فرق ميكند با كلاب هراش فرق ميكند اين تعليم شده است ﴿تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَكُمُ اللّهُ﴾[25] آن امانت را آن تربيت را كه خدا به شما آموخت شما ياد اين حيوانات بدهيد ياد حيوانات هم كه داديد حالا دسترنجش بشود حلال نجس هست اگر سگ گرفت بايد آنجا را شست و اين آيه در صدد بيان طهارت و نجاست نيست تا كسي به اطلاقش تمسك كند در صدد بيان حليّت و حرمت است نه طهارت و نجاست يا مطلقا از آن جهت اطلاق ندارد ﴿فَكُلُوا مِمَّا أَمْسَكْنَ﴾ خب حالا چرا؟ براي اينكه اين امين است ديگر تربيت شده است حالا اگر كسي مالي در دست او باشد و در همين مال اماني خيانت بكند حالا صحيح هست كه بگويند يك عده از حيوانات پستترند يا نه؟ براي اينكه حيوان تربيت شده كه در امانت خيانت نميكند كه از اين نمونهها در كتابهاي عقلي فراوان است اينها تازه اگر كسي ندزدد يك حيوان تربيت شده است انسانيت كجا آن يك جاي ديگر است خب مقام انسانيت با حشر با فرشتگان آن تازه دالان ورودياش است اگر كسي حداقل تكليف را رعايت نكند از حيوان پستتر است تأمين امنيّت راه امنيّت زير مجموعه امنيّت شهروندان اين وظيفه اوليه دولت مردان و حكومت مركزي است.
تكليف حكومت اسلامي در برابر مشركان
فرمود: ﴿فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الحُرُمُ فَاقْتُلُوا المُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ﴾ براي اينكه اينها همه راهها را ناامن كردند اگر ﴿فَإِن تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلاَةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ﴾ اگر اينها واقعاً توبه كردند و توبهشان هم به اين بود كه ديگر حالا مسلمان شدند و نشانه اسلامش هم اين دو عنصر محوري در مقام عمل است يكي اقامه نماز يكي ايتاء زكات اينها را رها كنيد ﴿فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾ باز براي اينكه در چنين فضايي راه را براي تحقيق باز بگذارد اينها كه جهانگردي دارند جهانگردي در اينجا يك مقدار ناظر به همان جهانگرديهاي فرهنگي و مانند آن است نه براي بحثهاي ديگر. بحثهاي ديگر را بايد از جاي ديگر استفاده كرد فرمود به هر حال يك مشركي ميخواهد بايد تحقيق كند ببيند پيغمبر چه ميگويد قرآن چه ميگويد اسلام چه ميگويد ﴿وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ المُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ﴾ جوار خواست جوار يعني پناهندگي حالا يا پناهندگي سياسي است يا پناهندگي اجتماعي است از شما پناهندگي خواست ﴿وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ المُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ﴾ پناهندهاش كن حالا اگر پناهندگي سياسي خواست پناهندگي سياسي اگر پناهندگي اجتماعي خواست پناهندگي اجتماعي كه در كمال امنيّت در كشور شما به سر ببرد ﴿حَتَّي يَسْمَعَ كَلاَمَ اللّهِ﴾ اين ميخواهد تحقيق كند بالأخره ميخواهد برود كتابخانه مركزي غير مركزي نسخ خطي ببيند با علما مذاكره بكند خب كاري به او نداشته باشيد بگذاريد تحقيقش را بكند و حجت حق براي او روشن بشود وقتي هم كه ميخواهد برود اگر ميدانيد كه راهها امن است كه خب او را رها كنيد برويد اما اگر احتمال ميدهيد كه در بين راه يك تندرو يك افراطي به او آسيب برساند اين كار را نكن با محافظ او را به شهرش برسان بالأخره ﴿حَتَّي يَسْمَعَ كَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ﴾ نه او را رها كن او را برسان به جايي كه در ايمني وارد مرز خودش بكن در كمال امنيّت حالا يا راهها را امن بكن كه كسي كاري به او نداشته باشد يا اگر راهها ناامن است يك محافظي همراه او بفرست كه او را به مأمنش به مرزش برساند اين ميشود كمال احسان كه بالاتر از عدل است ﴿وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ المُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّي يَسْمَعَ كَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَيَعْلَمُونَ﴾.
سفاهت و فسق مشركان
اينها عالم نيستند علم آن است كه بالأخره يك نورانيتي داشته باشد انسان را به گذشتهاش و به آيندهاش آگاه كند در سورهٴ مباركهٴ بقره هم گذشت كسي كه از روش ابراهيم خليل(سلام الله عليه) فاصله دارد حكيم نيست عاقل نيست سفيه است ﴿وَمَن يَرْغَبُ عَن مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلاَّ مَن سَفِهَ نَفْسَهُ﴾[26] خب كسي كه از روش ابراهيم خليل(سلام الله عليه) فاصله گرفته است سفيه است اين كه علم نيست اينها خيال ميكنند علم است ﴿ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَ يَعْقِلُونَ﴾[27] در جريان مشركين يك تعبير به جهل دارد يك تعبير به فسق جهلشان هم همين است كه اين علم نيست براي اينكه كسي كه نسبت به آيندهاش نابيناست و همينطور دارد حركت كند پس معلوم ميشود آگاه نيست نسبت به نقض عهد فرمود اكثر اين كفار فاسقاند اينكه در آيهٴ هشت سورهٴ مباركهٴ «توبه» كه در پيش داريم فرمود كه ﴿وَأَكْثَرُهُمْ فَاسِقُونَ﴾ فسق به معناي معصيت عادي نيست خب اينها كه بالاترين معصيت را كه شرك و كفر است دارند همه كفار فاسقاند همه مشركين فاسقاند چرا فرمود اكثرشان فاسقاند اين يك فسق سياسي است يعني به تعهد به امضا به آن توافقشان اكثريشان عمل نميكنند يعني وقتي كه امضا كردند امضاي اينها نزد اينها محترم نيست آن وقت در چنين شرايطي اگر كسي از شما پناهندگي خواست كاملاً پناه بدهيد بگذاريد حرفهاي اسلام را گوش بدهد بعد او را در كمال امنيّت به منطقهاش برساند ما درباره اين گروه سخني نداريم كه به اينها امنيّت بدهيد كاري به آنها نداشته باشيد.
مبارزه با مشركان پيمانشكن جهت تأمين امنيت حكومت اسلامي
اما آن گروه را كه ما گفتيم ﴿فَاقْتُلُوا المُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ﴾ آنها كسانياند كه درباره آنها ميگوييم: ﴿كَيْفَ يَكُونُ لِلْمُشْرِكِينَ عَهْدٌ عِندَ اللّهِ وَعِندَ رَسُولِهِ إِلاَ الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ عِندَ المَسْجِدِ الحَرَامِ﴾[28] ما كه گفتيم ﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَي الَّذِينَ عَاهَدْتُم مِنَ المُشْرِكِينَ﴾[29] براي اينكه اينها هيچ عهدي ندارند نه عندالله عهد دارند كه مسائل اعتقاديشان سالم بشود نه عندالرسول عهد دارند كه مسائل سياسيشان رعايت بشود امروز امضا ميكند فردا نقض ميكنند و حكومت مركزي ما هم موظف است امنيّت شهروندان خود را حفظ بكند قبلاً چون هيچ چارهاي نداشتيم خب ظلم را تحمل ميكرديم بر ما تحميل ميكردند الآن كه ميتوانيم دفاع بكنيم ﴿أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا﴾[30] اگر ما شهرها را از اشرار امن نكنيم ما مسئوليم ﴿كَيْفَ يَكُونُ لِلْمُشْرِكِينَ عَهْدٌ عِندَ اللّهِ وَعِندَ رَسُولِهِ إِلاَ الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ عِندَ المَسْجِدِ الحَرَامِ﴾ كه همان جريان صلح حديبيه باشد نه عند يعني نزديك مسجد الحرام يعني فاصله كم دو متري يعني نزديك مكه با شما تعهد كردند ﴿فَمَا اسْتَقَامُوا لَكُمْ فَاسْتَقِيمُوا لَهُمْ﴾[31] مادامي كه آنها مستقيماند و نقض عهد ندارند شما هم نقض عهد نكنيد نگوييد حالا كافرند ما نقض عهد بكنيم
پرسش ...
وضعيت مشركان پس از فتح مكه
پاسخ: چون با فتح مكه باز مشركين بودند ديگر هنوز طغيانگري بود با برخي از قبايل اينها تعهد سپردند اگر حكومت مركزي در خود مكه مستقر ميشد خب يك پايگاهي بود براي حوزه اسلامي ولي وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) طبق آن ضرورت مدينه را پايگاه قرار دادند مكه كه فتح شده است بسياري از مشركين هم شركشان را داشتند البته ﴿يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجاً﴾[32] اما عدهاي مشرك بودند برخي از قبايل تعهد سپردند بعضيها هم طبق بيان نوراني حضرت امير(سلام الله عليه) در نهجالبلاغه فرمود: «ما أسلموا ولكن إستسلموا»[33] فرمود دودمان اموي اينها عصاره زندگيشان را دو بخش تشكيل ميداد يكي قبل از فتح مكه يكي بعد از فتح مكه قبل از فتح مكه كافر محض بودند بعد از فتح مكه هم منافق صرف شدند اينها يك لحظهاي ايمان نياوردند
پرسش ...
پاسخ: در سال نهم آمده اعلام برائت كردند چرا اعلام برائت كردند چون در جريان صلح حديبيه و امثال حديبيه حكومت مركزي با مشركين تعهد عدم تعرض بستند فتح مكه سال هشتم بود اين بعد از آن صلح حديبيه است لكن بعد از جريان فتح مكه عدهاي «ما أسلموا ولكن إستسلموا»[34] همان طور ماندند و تعهد هم سپردند كه كار نداشته باشند اينطور نبود كه همه اينها مسلمان شده باشند «ما أسلموا ولكن إستسلموا» لكن اين نيرنگ را اعمال ميكردند دستشان به هر كسي ميرسيد آسيب ميرساندند فرمود اينهايي كه عهد را بستند و عهد را نشكستند ﴿فَمَا اسْتَقَامُوا لَكُمْ فَاسْتَقِيمُوا لَهُمْ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ المُتَّقِينَ﴾[35].
دستور الهي جهت مهار كردن مشركان متجاوز
اما درباره ديگران كه ما گفتيم: ﴿فَاقْتُلُوا المُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ﴾ اينها كسانياند كه الآن هم ﴿وَإِن يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ لاَيَرْقُبُوا فِيكُمْ إِلاًّ وَلاَ ذِمَّةً﴾[36] نه به آن پناهندههاي سياسي اجتماعي رحم ميكنند نه كساني كه به آنها تعهد سپردند پناهنده تعهد نميسپارد اين در حقيقت زير دست است پناه آورده اما قدرت مركزي امضاي متقابل دارد يك تفاهم دارد يك توافق دارد يك عقد و عهدي دارد فرمود به اينها نه از نظر عاطفي به اين پناهندگان سياسي يا اجتماعي رحم ميكنند نه از نظر قدرت سياسي و حرمت سياسي با كساني كه امضا كردند آن عهد را رعايت ميكنند الّ همان پناهندگي است ﴿لاَيَرْقُبُوا فِيكُمْ إِلاًّ وَلاَ ذِمَّةً﴾ خب اين در كمال فرومايگي است ديگر و اگر ظاهراً بگويند ما كاري نداريم همان «ما أسلموا ولكن إستسلموا»ي نهجالبلاغه است كه فرمود: ﴿يُرْضُونَكُم بِأَفْوَاهِهِمْ وَتَأْبَي قُلُوبُهُمْ﴾[37] اين ﴿وَتَأْبَي قُلُوبُهُمْ﴾ همان نفاق است بعد جمعبندي كرد فرمود: ﴿وَأَكْثَرُهُمْ فَاسِقُونَ﴾[38] خب اكثر كفار اكثر مشركين فاسقاند يعني چه؟ يعني فسق سياسي دارند وگرنه آن فسق عبادي را كه همهشان دارند همهشان كافرند همهشان مشركاند فرمود اكثرشان فسق سياسي دارند يعني نقض عهد ميكنند لذا در چنين زمينهاي فرمود كه اينها را بايد مهار كرد.
«و الحمد لله رب العالمين»
[1] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 256.
[2] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 256.
[3] ـ سورهٴ انفال، آيهٴ 61.
[4] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 256.
[5] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 256.
[6] ـ سورهٴ حج، آيهٴ 39.
[7] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 190.
[8] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 190.
[9] ـ سورهٴ نحل، آيهٴ 90.
[10] ـ سورهٴ نحل، آيهٴ 126.
[11] ـ سورهٴ توبه، آيهٴ 2.
[12] ـ سورهٴ توبه، آيهٴ 2.
[13] ـ سورهٴ آلعمران، آيهٴ 192.
[14] ـ سورهٴ فصلت، آيهٴ 16.
[15] ـ سورهٴ فصلت، آيهٴ 16.
[16] ـ سورهٴ توبه، آيهٴ 2.
[17] ـ سورهٴ توبه، آيهٴ 2.
[18] ـ سورهٴ مائده، آيهٴ 95.
[19] ـ سورهٴ مائده، آيهٴ 2.
[20] ـ سورهٴ انفال، آيهٴ 39.
[21] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 193.
[22] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 193.
[23] ـ سورهٴ مائده، آيهٴ 4
[24] ـ سورهٴ مائده، آيهٴ 4
[25] ـ سورهٴ مائده، آيهٴ 4
[26] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 130.
[27] ـ سورهٴ مائده، آيهٴ 58.
[28] ـ سورهٴ توبه، آيهٴ 7.
[29] ـ سورهٴ توبه، آيهٴ 1.
[30] ـ سورهٴ حج، آيهٴ 39.
[31] ـ سورهٴ توبه، آيهٴ 7.
[32] ـ سورهٴ نصر، آيهٴ 2.
[33] ـ نهجالبلاغه، نامهٴ 16.
[34] ـ نهجالبلاغه، نامهٴ 16.
[35] ـ سورهٴ توبه، آيهٴ 7.
[36] ـ سورهٴ توبه، آيهٴ 8.
[37] ـ سورهٴ توبه، آيهٴ 8.
[38] ـ سورهٴ توبه، آيهٴ 8.