أعوذ بالله من الشيطان الرجيم
﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَي الَّذِينَ عَاهَدْتُم مِنَ المُشْرِكِينَ(1) فَسِيحُوا فِي الأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللّهِ وَأَنَّ اللّهَ مُخْزِي الكَافِرِينَ(2) وَأَذَانٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَي النَّاسِ يَوْمَ الحَجِّ الأَكْبَرِ أَنَّ اللّهَ بَرِيءٌ مِنَ المُشْرِكِينَ وَرَسُولُهُ فَإِن تُبْتُمْ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَإِن تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللّهِ وَبَشِّرِ الَّذِينَ كَفَرُوا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ(3)﴾
نگاهي به اسامي سورهٴ توبه
سورهٴ مباركهٴ «برائت» طبق بيان برخي از مفسرين مثل امين الاسلام در مجمع البيان ده نام دارد[1] و طبق آنچه كه جناب زمخشري در كشاف آوردند دوازده نام. در مجمع البيان ده وجه براي اين ده نام ذكر شده است كه چرا برائت ميگويند چرا عذاب ميگويند چرا «مقشقشه» ميگويند چرا «فاضحه» ميگويند چرا «توبه» ميگويند و مانند آن بخش مهم اين اسما به وجه تسميه برميگردد به جريان افشاگري اين سوره نسبت به نفاق و منافقين و اين اسما دوازدهگانه منحصر نيست شايد تناسبهاي ديگري هم ايجاب بكند كه اين اسما اضافه بشوند بازگشت اين اسما به اوصاف است در حقيقت نه اسماي اعلام.
دو وجه در علت بسم الله نداشتن سورهٴ توبه
مطلب ديگر آن است دربارهٴ اينكه چطور اول اين سوره بسم الله نداشت يعني اين سوره كتابتاً و قرائتاً بسم الله نداشت فقط همين طور ميگويند اعوذ بالله من الشيطان الرجيم ﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللّهِ﴾ و اين بسم اللهي كه ما قرائت ميكنيم همان طوري كه در طليعه هر آيهاي قرائت ميكنيم از آن باب است. سه وجه در مجمع البيان هست براي اثبات اينكه چرا اول اين سوره بسم الله ندارد كه غالب اين وجوه در طي بحثهاي قبل اشاره شده است. گفته شد كه اين سورهٴ مباركهٴ تتمه سورهٴ «انفال» است چون تتمه سورهٴ «انفال» است وسط سوره قرار گرفته ديگر جا براي بسم الله نيست وجه دوم اين بود كه چون بسم الله نام الله است و خداوند داراي اسماي فراواني است كه يكي از آن اسما سلام است سلام و سلامت و تعهد و ترك حرب چون سلم در برابر حرب است «إني سلم لِمَن سالَمَكُم وَحَربٌ لِمَن حارَبَكُم»[2] اين با اعلام جنگ يا اعلان برائت هماهنگ نيست لذا در اول اين سوره بسم الله ذكر نشده كه اين وجه نظير وجه قبلي هم ناتمام بود گرچه به صورت يك روايت ذكر ميكنند اما چون اين روايت تقريباً مقطوع است مرفوع است روايت مسند معتبري نيست اعتماد به اين آسان نيست برخيها گفتند نامههايي كه وجود مبارك پيغمبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) براي كفار حربي مينوشتند اولش بسم الله داشت خب چطور در آن نامههايي كه براي كفار حربي مرقوم ميفرمودند با بسم الله شروع ميشد اينجا بسم الله منافات با حرب دارد؟ پاسخش اين است كه آن نامهها نامه دعوت به اسلام بود نه نامه اعلان برائت و اين سوره طليعه اين سوره اعلان برائت است دعوت به اسلام نيست اعلان برائت است لذا در پايان آن نامهها كه دعوت نامه بود به اسلام، اولش بسم الله داشت آخرش هم ﴿وَالسَّلاَمُ عَلَي مَنِ اتَّبَعَ الهُدَي﴾[3] ميآمد همان طوري كه موساي كليم (سلام الله عليه) در پايان دعوتش نسبت به فرعون «﴿َالسَّلاَمُ عَلَي مَنِ اتَّبَعَ الهُدَي﴾[4]» دارد وجود مبارك پيغمبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) هم در پايان آن دعوتنامهاي كه براي كفار حربي مرقوم ميفرمودند چنين دستور ميدادند نوشته بشود «﴿وَالسَّلاَمُ عَلَي مَنِ اتَّبَعَ الهُدَي﴾»
پرسش ...
تفاوت اعلام برائت سورهٴ توبه با سورههاي ديگر
پاسخ: بله يعني سورهٴ «مسد»
پرسش ...
پاسخ: آن قصه است آن اعلان برائت نيست ﴿أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحَابِ الفِيلِ﴾[5] آن قصه است خود قصه يك رحمت و عنايت است كه ذات اقدس الهي عدهاي را عذاب كرده است نه اينكه اعلان جنگ باشد يا اعلان
پرسش ...
پاسخ: در تبت يدا هم اينچنين است آن هم از آن جهت كه با برائت فرق ميكند ﴿تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ﴾[6] يك نامه خاصي نيست براي ابو لهب يك حكم عام است يعني به صورت يك نفرين الهي است كه بيان شده اما اينجا نامه است شما در نامههاي معروف حضرت امير (سلام الله عليه) در نهجالبلاغه و همچنين در ساير نامههايي كه پيغمبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) مثلاً مرقوم ميفرمودند در طليعه نامه اين است كه بسم الله الرحمن الرحيم اين نامهاي است من فلان الي فلان نامههاي نهجالبلاغه اين است كه «من عبد الله علي اميرالمؤمنين الي اهل الكوفه»[7] و مانند آن اين طرز نامه نگاري بود كه مينوشتند نامهاي است از طرف چه كسي آدرس بالأخره در همان اول نامه بود نامهاي است از طرف چه كسي به سوي چه كسي اين در اول نامه بود اين برائت هم اينچنين است نامهاي است از طرف خداي سبحان و پيامبر به مشركين ﴿بَرَاءَةٌ﴾ خبر است براي مبتداي محذوف يعني «هذه الرسالة، هذه الآيات يا هذا الكتاب» ﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَي الَّذِينَ﴾ اين برائتنامه است تبرينامه است ومانند آن بنابراين اين با بسم الله مثلاً هماهنگ نيست.
پرسش ...
پاسخ: غرض اين است كه اين وجه نميتواند وجه تام باشد كه چون بسم الله آيه رحمت است با عذاب سازگار نيست براي اينكه بسم الله هر سوره مناسب با محتواي همان سوره است و ذات اقدس الهي كه جامع همه اسما است رحمانيتش هم گاهي به صورت انتقام ظهور ميكند گاهي به صورت قهر ظهور ميكند ميتوان در اول آن برائت و اعلام جنگ هم بسم الله گفت.
پرسش ...
شورع شدن سورهٴ توبه با نام و ياد خداوند
پاسخ: يعني به نام خدا آن به نام خداست اينجا هم به نام خدا شروع شده ﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللّهِ﴾ آن حديث معنايش اين نيست كه هر امري كه آدم ميگويد اولش بايد بسم الله باشد معنايش اين است كه عمل بايد به نام خدا باشد خيلي از اين ادعيه اولش بسم الله ندارد مثل دعاي كميل و اينها؛ ولي به نام خدا شروع ميشود آن حديث اين است كه هر حرفي هر كاري كه به نام خدا شروع نشود اين به ثمر نميرسد[8] بايد به نام خدا شروع بشود اين ادعيه هم به نام خدا شروع ميشود «الّلهم» اين دعاي كميل و ساير ادعيه خب اولش بسم الله است ديگر يعني نام خدا دارد نه بسم الله الرحمن الرحيم معه اين آيهٴ مباركهٴ سورهٴ كريمهٴ «توبه» هم چنين است نام خدا دارد ديگر ﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللّهِ﴾ غرض آن است كه اين خبر است براي مبتداي محذوف يعني اين رساله اين نامه قطعنامه است خلاصه برائت نامه است ﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَي الَّذِينَ﴾ يعني نامه تبري خدا و پيغمبر است كه به طرف مشركين نوشته شد وجود مبارك حضرت امير هم مأمور شد اين نامه را در مكه علي رئوسالاشهاد براي مشركين اين نامه را بخواند اين نامهاي است از طرف خدا به طرف مشركين منتها ﴿مِنَ اللّهِ﴾ به اين صورت ﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللّهِ﴾ آمده است اولش آن مبتدا محذوف است يعني هذه الرساله هذه الايه هذه الكتابه هذا الكتاب فلان ﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَي الَّذِينَ﴾
پرسش ...
پاسخ: آنجا حمد هم دارد كدام حديث است كه معتبر باشد «لم يبدأ ببسم الله» آن حديث صحيح را بياوريد كه به بسم الله ذكر بشود آنجا دارد يا حمد يا نام خدا اينطور نيست نظير ﴿لاَ تَأْكُلُوا مِمَّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللّهِ عَلَيْهِ﴾[9] اين است شما در ذبيحه بايد نام ذات اقدس الهي را ببريد نه اينكه بسم الله بگوييد حالا كسي الله اكبر گفت سبحان الله گفت در ذبح و نحر كافي است ديگر قرآن بيانش اين است كه ﴿لاَ تَأْكُلُوا مِمَّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللّهِ عَلَيْهِ﴾ نام خدا برده نشود اينكه ميبينيد در كتابهاي فقهي فتوا ميدهند كه هر نامي باشد كافي است حالا كسي دارد عند تذحيه قرباني ميكند يا قصابي ميكند در اين مسلخها ميگويد «الله اكبر، سبحان الله، لا اله الا الله» كافي است ديگر نام مبارك خدا بايد برده بشود به نام خدا بايد باشد نه به نام غير خدا و نام خدا هست خب سرّ فتواي فقها هم همين است ﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَي الَّذِينَ﴾ پس اين نامهاي است از طرف ذات اقدس الهي به طرف مشركين.
وجه سوم در علت بسماله نداشتن سورهٴ توبه
وجه سومي كه جناب طبرسي در مجمع نقل ميكنند اين را همانطوري كه مرحوم امينالاسلام اين وجه سوم را در مجمع نقل ميكند جناب زمخشري هم در كشاف نقل ميكند كه ابن عباس از عثمان سؤالكرد كه چطور اين سورهٴ «توبه» بسم الله ندارد يك و فاصله گذاشتيد جزء سوره ديگر هم هست اين دو، اينجا در آمده كه عثمان در جواب گفته بود كه هر سورهاي يا هر آيهاي وقتي نازل ميشد وجود مبارك پيغمبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) ميفرمود كه اين سوره را كجا بگذاريد بين كدام سوره و كدام سوره قرار بدهيد اين يك، اگر درباره خود سوره بود كه ترتيب سور طبق اين نقل به دستور شخص پيغمبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) است و اگر آيهاي نازل ميشد ميفرمود اين را «في السورة التي يذكر فيها» كذا و كذا بگذاريد قبلاً اين شهرتي كه داشت سورهٴ «بقره» سورهٴ «فيل» سورهٴ «انعام» و اينها به اين صورت نبود قبلاً به اين صورت بود «السورة التي يذكر فيها البقرة يا السورة التي يذكر فيها الانعام» كم كم اينها علم بالغلبه شده براي تخفيف البته بعضي از اين سور نام خاص خودش را دارد مثل «لا صلاة الا بفاتحة الكتاب»[10] يا سورهٴ «يس» اينهايي كه اسامي مشخصي دارد و اما اين نامگذاريهاي نظير بقره انعام فيل عنكبوت اينها قبلاً اينطور بود «السورة التي يذكر فيها العنكبوت» الآن هم تفسيرهاي قبل از هزار سال هم همينطور است نوشتههاي مرحوم سيد رضي اين است «في السورة التي يذكر فيها العنكبوت» نه في سورة العنكبوت اينطور است در بعضي از روايات هم همينطور است البته برخي از روايات دارد كه اين روايات فضيلت است كه كسي سورهٴ «انفال» را يا سورهٴ «عنكبوت» را قرائت كند اين قدر فضيلت دارد آنها ظاهراً علم بالغلبه است و براي تخفيف است ممكن است در بعضي از اينها روايت معتبري باشد كه نام آن سوره باشد ولي نام آن سوره باشد بالأخره دليل معتبر ميخواهد الآن تفسير طبري هم همينطور است ديگر نميگويند سورةالبقرة كه ميگويند «في السورة التي يذكر فيها البقرة» قبل از مرحوم سيد رضي نوشته طبري و اينها اينطور بود بعد هم هست. غرض آن است كه تفسيرهاي شيعه سني اينهايي كه قبل از هزار سال است معمولاً اينطور است «في السورة التي يذكر فيها العنكبوت» نه في سورة العنكبوت به هر تقدير اين را همانطوري كه مرحوم امينالاسلام نقل ميكند عثمان در پاسخ ابنعباس گفته بود كه وقتي آيهاي نازل ميشد وجود مبارك پيغمبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) دستور ميداد كه اين را «في السورة التي يذكر فيها» كذا بگذاريد «في السورة التي يذكر فيها النساء» و سورهٴ «برائت» و «توبه» در اواخر عمر مبارك حضرت نازل شد چون سال هشت هجري مكه فتح شد سال نهم هجري اين سورهٴ مباركهٴ «برائت» نازل شد سال ده حجةالوداع بود و آغاز سال يازدهم بود كه وجود مبارك حضرت رحلت فرمودند.
سخن عثمان دربارهٴ علت بسمالله نداشتن سورهٴ توبه
عثمان طبق اين نقل ميگويد كه اين اواخر عمر مبارك حضرت بود و نشد ما سؤال بكنيم كه اين سوره را كجا بگذاريم ايشان كه دارد براي ما بيان نشد يعني ما توفيق پيدا نكرديم خب سرّش اين است كه اگر به اهل بيت (عليهم السلام) مراجعه ميكردند روشنتر بود براي ما روشن نشد كه حضرت چه فرمود بعد ما ديديم گرچه فاصله سوره «توبه» و سورهٴ «انفال» زماناً زياد است سورهٴ «انفال» در اوايل هجرت نازل شد و سورهٴ «توبه» در سال نهم هجرت نازل شد فاصله زياد است لكن بسياري از مطالب سورهٴ «توبه» هماهنگ با سورهٴ «انفال» است در سورهٴ «انفال» جريان تبرّي از مشركين مطرح است كه تولّي آنها را نپذيريد ﴿وَالَّذِينَ كَفَرُوا بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ﴾[11] خود مؤمنين اولياي يكديگرند آنچه كه در بخشهاي پاياني سورهٴ «انفال» آمده است كه تبرّي مسلمانها از مشركين باشد در آغاز سورهٴ «توبه» مناسب آن تبرّي ذات اقدس الهي و رسول خدا (صلّي الله عليه و آله و سلّم) از مشركين مطرح شده است بنابراين ما چون بينشان تناسب ديديم اينها را قرينتان يافتيم و سورهٴ «توبه» را كنار سورهٴ «انفال» ذكر كرديم و جمع بين دو نظر شد يكي اينكه يك فاصلهاي بين سورهٴ «توبه» و سورهٴ «انفال» قرار داديم كه مثلاً سوره «انفال» را خاتمه يافته تلقي كرديم بعد بالايش نوشتيم سورة التوبه و از طرف ديگر بسم الله را هم اولش ننوشتيم كه جمع بين قولين باشد يك فصل نامگذاري متخلل شد و بسم الله هم نوشته نشد اين خلاصه نظري است كه عثمان در پاسخ ابن عباس گفته است البته حرف هيچ كدام از اين دو هم حجت نيست خب پس اين وجوهي است براي اينكه چرا اولش بسم الله ندارد لكن چون اهل بيت (عليهم الصلاة و عليهم السلام) ما را به اين قرآن با همين وضع ارجاع دادند معلوم ميشود كه مقبول آنهاست نه يك كلمه كم نه يك كلمه زياد چيزي دربارهٴ قرآن كريم راه پيدا نكرده اين همان است كه بر وجود مبارك پيغمبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) نازل شد و از لبان مطهر آن حضرت به امت اسلامي رسيده است ﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَي الَّذِينَ عَاهَدْتُم مِنَ المُشْرِكِينَ﴾ پس اين يك نامهٴ رسمي است از طرف خدا به مشركين كه ما اعلان تبري كرديم.
احترام حكومت اسلامي نسبت به تعهدات بينالمللي و اعلام برائت از مشركان پيمانشكن
مطلب ديگر آن است كه امضايي را كه دولت اسلامي و حكومت اسلامي نسبت به شرك دارد اين امضا را ذات اقدس الهي معتبر دانست آن تعهدنامه و آن عهدنامه و همه را معتبر دانست بعد الآن دارد اعلان برائت ميكند كه ما متعهد نيستيم سرش آن است كه مشركين چند قبيله و چند گروه بودند بعضيها اصلاً تعهدي نداشتند مشركين دوردست. اما برخي از قبائل شرك تعهدي با حكومت اسلامي داشتند و نقض عهد نكردند آنها را هم در همين سورهٴ مباركهٴ «توبه» ميفرمايد كه اينها را فعلاً نقض عهد نكنيد تا پايان عهد بگذاريد مدتشان سپري بشود بعد از آن اگر ايمان نياوردند تبري كنيد گروه سوم كساني بودند كه حكومت اسلامي دولت مركزي با آنها تعهد داشت و قرارداد ترك مخاصمه داشت آنها مرتب نقض عهد ميكردند نسبت به اين گروه برهان اقامه ميكند چه اينكه در آيات بعدي كه در پيش داريم ميفرمايد كه اينها كسانياند كه ﴿كَيْفَ يَكُونُ لِلْمُشْرِكِينَ عَهْدٌ عِندَ اللّهِ وَعِندَ رَسُولِهِ إِلاَّ الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ عِندَ المَسْجِدِ الحَرَامِ فَمَا اسْتَقَامُوا لَكُمْ فَاسْتَقِيمُوا لَهُمْ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ المُتَّقِينَ ٭ كَيْفَ وَإِن يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ لاَيَرْقُبُوا فِيكُمْ إِلاً وَلاَ ذِمَّةً يُرْضُونَكُم بِأَفْوَاهِهِمْ وَتَأْبَي قُلُوبُهُمْ وَأَكْثَرُهُمْ فَاسِقُونَ﴾[12] بعد هم فرمود ﴿لاَيَرْقُبُونَ فِي مُؤْمِنٍ إِلاً وَلاَ ذِمَّةً وَأُولئِكَ هُمُ المُعْتَدُونَ﴾[13] آخر اينها چه تعهدي ميتوانند داشته باشند هر كجا دست شما مسلمانها رسيد ميگيرند ميكشند اين چه تعهدي است اين چند نفر نبودند كه شما فرستاديد براي تبليغ در جريان صلح حديبيه در راه اينها را كشتند هر وقت يك مسلماني را يك گوشه گير بياورند ميكشند اينها چه تعهدي دارند؟ خب اين برهاني است كه ذات اقدس الهي اقامه ميكند ميفرمايد: ما هرگز نقض عهد نكرديم و نميكنيم اما هر وقت اينها دستشان برسد ﴿لاَيَرْقُبُونَ فِي مُؤْمِنٍ إِلاً وَلاَذِمَّةً﴾ نه عهدي نه وفايي نه سوگندي نه پيماني نه قطعنامهاي هيچ چيزي را اينها محترم نميدانند قبلاً هم در سورهٴ مباركهٴ «انفال» به وجود مبارك پيغمبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) فرمود كه آيهٴ 58 سوره «انفال» اين بود ﴿وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِن قَوْمٍ خِيَانَةً فَانبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَي سَوَاءٍ﴾ گر با يك دولت مركزي شرك تعهدي سپردي تعهد ترك مخاصمه ولي روي آن شواهد سياسي ميبينيد كه اينها دارند نقض عهد ميكنند شما هم نقض عهد بكن بعد اگر خواستيد تدارك بكنيد و دفاع بكنيد اينطور نباشد كه قبلاً دست به اسلحه ببريد اولاً بگوييد كه ما تعهدي نداريم بعد هم بخواهيد دفاع بكنيد لكن در آيهٴ 71 همان سوره كه قبلاً گذشت اين بود كه اگر با يك كسي تعهد سپرديد و شواهد سياسي بر نقض عهد آنها نيافتيد خب عهد را رعايت بكنيد با صرف احتمال كه شايد اينها بخواهند خيانت بكنند شما نقض عهد نكنيد ﴿وَإِن يُرِيدُوا خِيَانَتَكَ فَقَدْ خَانُوا اللّهَ مِن قَبْلُ فَأَمْكَنَ مِنْهُمْ وَاللّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ﴾[14] كه آيهٴ 71 با آيهٴ 58 كاملاً هماهنگ شد در بحث سورهٴ مباركهٴ انفال اينجا هم ذات اقدس الهي ميفرمايد كه آنهايي كه با ما تعهدي ندارند ما هم با آنها تعهدي نداريم بيطرفيم آنها كه تعهد سپردند و به عهدشان وفا ميكنند ما هم تا پايان عهد، عهد را حفظ ميكنيم و عهد آنها براي ما محترم است با اينكه مشركاند اما اين گروه سوم كسانياند كه مرتب هر وقت دستشان برسد مسلمانان را ميكشند نقض عهد ميكنند ما چه عهدي داريم با اينها بنابراين اين سه گروه را ذات اقدس الهي مشخص كرده است فرمود اينطور نيست كه ما روابط سياسيمان و بين الملليمان اينطور باشد كه امضايي محترم نباشد نه، ما امضاي مردم مسلمان را محترم ميشماريم.
دستور الهي به مسلمانان درباره برائت از مشركان پيمانشكني
حالا خود ذات اقدس الهي دستور ميدهد كه من و پيغمبر اعلام برائت كرديم يعني شما هم كه مسلمانيد اينچنين باشيد ديگر اينچنين خواهيد بود ﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَي الَّذِينَ عَاهَدْتُم﴾ يعني «ايها المسلمون تبرئوا منهم، تبرئوا من المشركين» كدام مشركين؟ همين مشركيني كه در آيهٴ هفت برهان اين تبري ذكر ميشود ﴿كَيْفَ يَكُونُ لِلْمُشْرِكِينَ عَهْدٌ عِندَ اللّهِ وَعِندَ رَسُولِهِ﴾ براي اينكه اينها مرتب هر وقت دستشان برسد ﴿وَإِن يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ لاَيَرْقُبُوا فِيكُمْ إِلّاً وَلاَ ذِمَّةً يُرْضُونَكُم بِأَفْوَاهِهِمْ﴾[15] با زبان شما را راضي نگه ميدارند اما ﴿وَتَأْبَي قُلُوبُهُمْ﴾[16] اما آن گروهي كه تعهد بستيد آنها عهد را رعايت ميكنند آنها را كاملاً در آيهٴ چهار همين سورهٴ مباركهٴ «توبه» استثنا كرده فرمود ﴿إِلاَّ الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ مِنَ المُشْرِكِينَ ثُمَّ لَمْ يَنقُصُوكُمْ شَيْئاً وَلَمْ يُظَاهِرُوا عَلَيْكُمْ أَحَداً﴾ نه خودشان نقض عهد كردند نه براي ديگران جاسوسي كردند نه مزدور داخلي ديگران بودند نه خودشان حربي براي شما بودند خب شما عهدشان را محترم بشماريد ﴿إِلاَّ الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ مِنَ المُشْرِكِينَ﴾ كه اين گروهي كه ﴿ثُمَّ لَمْ يَنقُصُوكُمْ شَيْئاً﴾ چيزي را كم نگذاشتند به همه مواد آن عهدنامه عمل كردند ﴿وَلَمْ يُظَاهِرُوا عَلَيْكُمْ أَحَداً﴾ پشتيبان ديگري هم نبودند پشتوانه بيگانگان هم نبودند مزدور داخلي آنها هم نبودند اينچنين هست ﴿فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَي مُدَّتِهِمْ﴾[17] تا پايان عهد كاملاً عهد را رعايت كنيد يك عده هستند كه يا خودشان هر وقت دستشان به شمشير برسد مسلمانها را ميكشند يا نه با امپراطوري روم و ايران در ارتباطاند يا با منافقين اطراف همآوردند يا خودشان ﴿يَنقُصُوكُمْ شَيْئاً﴾ يا ﴿يُظَاهِرُوا عَلَيْكُمْ أَحَداً﴾ اما كساني كه ﴿لَمْ يَنقُصُوكُمْ شَيْئاً وَلَمْ يُظَاهِرُوا عَلَيْكُمْ أَحَداً فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَى مُدَّتِهِمْ﴾ ﴿فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَى مُدَّتِهِمْ﴾ تا پايان عهد داشته باشيد پس مطلب اول اين بود كه كساني كه بيطرفاند شما هم بيطرف باشيد مطلب دوم آن است كه كساني كه با آنها تعهد بستيد آنها هم نه مزدور داخلياند نه مزدور خارجياند كاري با شما ندارند عهد را محترم ميشمارند شما هم عهد را محترم بشماريد ولو مشركاند حالا شما مكه را فتح كرديد از موضع قدرت هم حرف ميزنيد نگوييد بايد مسلمان بشويد او مشرك و بتپرست است خب باشد گفت «آتش كه را بسوزد گر بولهب نباشد» حالا بگوييد ما مقتدر شديم بايد اينها را از پا در بياوريم نه اينها كه كاري با شما ندارند شما هم كاري با اينها نداشته باشيد بگذاريد تعهد تمام بشود گروه سوم كسانياند كه تعهد سپردند به شما شما عهد را رعايت ميكنيد ولي يكجانبه اين آتش بس يكجانبه است اينها ﴿لاَيَرْقُبُونَ فِي مُؤْمِنٍ إِلاً وَلاَ ذِمَّةً﴾[18] اينها الآن ما به شما اعلام ميكنيم ﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَي الَّذِينَ عَاهَدْتُم مِنَ المُشْرِكِينَ﴾.
مهلت چهار ماهه اسلام به مشركان پيمانشكن
چهارم، آن حكم چهارم اين است كه خب همين الآن شروع ميكنيد به جنگ اعلان جنگ ميدهيد يا نه؟ فرمود نه اينطور نيست ما از الآن تا چهار ماه هم به اينها مهلت ميدهيم اينها كه نقض عهد ميكنند اينها كه هر وقت دستشان به مسلمانها برسد چه در جريان حديبيه غير حديبيه نمايندههاي ما مبلغين ما را گرفتند سر بريدند هيچ عهدي را رعايت نميكنند هيچ ﴿لاَيَرْقُبُونَ فِي مُؤْمِنٍ إِلاً وَلاَ ذِمَّةً﴾ باز هم ما به اينها چهار ماه مهلت ميدهيم يك قدري فكر كنند يك قدري بينديشند بلكه به عقل بيايند اين ﴿فَسِيحُوا فِي الأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ﴾ اين مطلب چهارم است راجع به گروه ناقضين عهد اين ﴿أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ﴾ غير از اشهر حرم است آن «اشهر حرم» كه براي هميشه هست كه جنگ ابتدايي حرام است اما در اين اشهر يعني چهار ماه به اينها مهلت بدهند چهار ماه اينها ﴿فَسِيحُوا فِي الأَرْضِ﴾ هر جاي حجاز بخواهند بروند بروند مكه بخواهند مدينه بخواهند اطراف بخواهند هر جا بخواهند بروند در كمال امناند حكومت مركزي اسلام با همه قدرتي كه دارد هيچ كاري به اينها ندارد به اين عهد شكنها بگوييد كه هيچ كاري به شما ندارند چهار ماه هم در كمال آرامش باشيد بلكه به عقل بياييد اينكه فرمود: ﴿فَسِيحُوا فِي الأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ﴾ اين است. آن وقت اين ميشود دين سراسر رحمت.
پرسش ...
پاسخ: خب نه البته خصوصيتش را ذات اقدس الهي ميداند ولي يك فرصتي است براي اينكه اينها خوب بينديشند به حكم حق برسند ولي بدانيد كه ﴿أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللّهِ﴾ بخواهيد توطئه كنيد با بيگانگان تماس بگيريد اينچنين نيست همان خدايي كه اين مستضعف را كه ﴿وَاذْكُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلِيلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِي الأَرْضِ تَخَافُونَ أَن يَتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ﴾[19] اينها را ﴿فَآوَاكُمْ وَأَيَّدَكُم بِنَصْرِهِ﴾[20] شد همان خدا دوباره اين قدرت را دارد ديگر فرمود ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللّهِ وَأَنَّ اللّهَ مُخْزِي الكَافِرِينَ﴾.
اعلان عمومي برائت از مشركان در مكّه معظّمه
بعد هم يك مطلب است ما يك برنامه قطعنامه خصوصي داريم مثل اينكه در تظاهرات 22 بهمن پايانش يك قطعنامهاي است هر سال يك قطعنامه خاص است يك حكم عمومي داريم كه برائت از مشركين است آن حكم خصوصي كه مربوط به يك خصيصه مورد است نظير آنچه كه بين ايران و عراق بود نظير آنچه كه بين ايران و بعضي از كشورهاي ديگر بود آن را ميگويند برائت اما موضع ما در برابر دولت شرك چيست؟ يك دولت مهاجم مستكبر موضعمان چيست؟ اين يك اصل كلي است اين به منزله قانون اساسي است اين ديگر مربوط به يك تاريخ خاص نيست و آن اين است ﴿وَأَذَانٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَي النَّاسِ يَوْمَ الحَجِّ الأَكْبَرِ أَنَّ اللّهَ بَرِيءٌ مِنَ المُشْرِكِينَ وَرَسُولُهُ﴾ هميشه در مكه فرياد بزنيد كه ما از مشركين بيزاريم اين كاري به برائت و قطعنامه موضعي ندارد تا يك كسي بگويد كه عربستان سعودي بگويد كه در حجاز كسي مشرك نيست گرچه متأسفانه بسياري از مظاهر شرك آنجا حضور و ظهور دارد بايد رياض را ديد نه جده و مكه و مدينه را ولي منظور آن است كه ما يك اذان داريم يك برائت يك اعلان عمومي داريم كه ما با مشركين رابطهاي نداريم يك برائت مقطعي داريم كه اين تعهدهايي كه سپرديم نسبت به آنهاست آن ﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَي الَّذِينَ عَاهَدْتُم﴾ است اما اين ﴿وَأَذَانٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَي النَّاسِ﴾ است اين حكم يك قانون كلي يك قانون اساسي است نه ﴿إِلَى الَّذِينَ عَاهَدْتُم مِنَ الْمُشْرِكِينَ﴾ به همه مردم عالم بگوييد كه ما با مشرك رابطهاي نداريم اين مشركي كه به هيچ چيز پايبند نيست پس يك اذان است يعني اعلان نه اعلام علني بگوييد و يك برائت است اين برائت يك جريان خاص موردي است كه فرمود اين تعهدي كه سپرديد حالا اين تعهد تمام است نسبت به آنها كه نقض عهد نكردند كه تا پايان عهد به امضايشان بايد محترم باشد عمل كنيد نسبت به آنها كه نقض عهد كردند اعلان برائت كنيد چهار ماه هم به آنها مهلت بدهيد اگر بعد از چهار ماه باز ستون پنجمي بودند با آنها نبرد كنيد.
عدم جواز حضور مشركان در محدودهٴ حكومت اسلامي
اين نه براي آن است كه حالا كه ما مقتدريم بايد اسلام بياوريد تا كسي بگويد اين با ﴿لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ﴾[21] هماهنگ نيست بگويد خب بسيار خب مشركيد باشيد اما مرتب هر جا دستتان رسيد مسلمانها را ميكشيد خب براي چه؟ با اين امپراطوري روم از يك سو با امپراطوري ايران از سوي ديگر ستون پنجمي رفتار بكنيد براي چه؟ اين فسادي كه اينها داشتند اين همان بود كه فرمود ﴿وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّي لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ﴾[22] وگرنه خيلي از مشركين بودند خيلي از كفار بودند كه خب بالأخره باشند در حال خودشان ولي در محدوده اسلام حضور و ظهور نداشته باشند بخواهند اطراف كعبه طواف كنند حق ندارند بيان نوراني حضرت امير (سلام الله عليه) از طرف پيغمبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) رفت اعلام كرد اين بود كه «لا يحج البيت مشرك و لا يطوف بالبيت عريان»[23] كه لخت و عريان بياييد اطراف كعبه بگرديد به عنوان طواف جاهلي اين كار ممنوع است مشركانه بخواهيد وارد مسجد الحرام بشويد ﴿فَلاَ يَقْرَبُوا المَسْجِدَ الحَرَامَ﴾[24] براي اينكه مشرك نجس است در جزيرة العرب بخواهيد زندگي كنيد خب بله زندگي كنيد اما اينطور ستون پنجمي باشيد كه همه را به ستوه در بياوريد ديگر اسلام حاضر نيست اين ميشود سراسر عدل و رحمت.
خلاصه بحث درباره برائت از مشركان
پس يك برائت است يك، يك اعلان عمومي اذان است آن اولي مربوط به نامه خصوصي بود كه بين دولت اسلامي و مشركين بود سه، اين دومي به منزله قانون اساسي كلي است كه هميشه الي يوم القيامه جاري است چهار، و امام راحل (رضوان الله عليه) جزء كساني است كه انسان به خوبي ميتواند در مزار ايشان بگويد كه «اشهد انك قد اقمت الحج» نه تنها اقمت الصلاة و آتيت الزكاة اقمت الحج و ساير ائمه (عليهم الصلاة و عليهم السلام) مقدورشان نبود يا مسموم بودند يا شهيد بودند اين فرصت براي شاگرد ايشان و براي شيعه ايشان پيش آمد كه حج را اقامه كرده است وگرنه حج قبلاً هم بود خب پس مسئله برائت يك حكم فقهي دارد يك حكم تفسيري مسئله اذان يك حكم فقهي دارد يك حكم تفسيري و مشركين هم به سه گروه تقسيم شدند و اين احكام فقهي هم به چهار قسم تقسيم شد.
«و الحمد لله رب العالمين»
[1] ـ تفسير مجمع البيان، ج5، ص5.
[2] ـ مفاتيج الجنان، زيارت عاشورا.
[3] ـ سورهٴ طه، آيهٴ 47.
[4] ـ بحارالانوار، ج20، ص381.
[5] ـ سورهٴ فيل، آيهٴ 1.
[6] ـ سورهٴ مسد، آيهٴ 1.
[7] ـ ر.ك. نهجالبلاغه، نامه1.
[8] ـ وسائل الشيعه، ج7، ص170.
[9] ـ سورهٴ انعام، آيهٴ 121.
[10] ـ مستدرك الوسائل، ج4، ص158.
[11] ـ سورهٴ انفال، آيهٴ 73.
[12] ـ سورهٴ توبه، آيات: 7 و 8 .
[13] ـ سورهٴ توبه، آيهٴ 10.
[14] ـ سورهٴ انفال، آيهٴ 71.
[15] ـ سورهٴ توبه، آيهٴ 8.
[16] ـ سورهٴ توبه، آيهٴ 8.
[17] ـ سورهٴ توبه، آيهٴ 4.
[18] ـ سورهٴ توبه، آيهٴ 10.
[19] ـ سورهٴ انفال، آيهٴ 26.
[20] ـ سورهٴ انفال، آيهٴ 26.
[21] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 256.
[22] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 193.
[23] ـ ر.ك: بحارالأنوار، ج21، ص267.
[24] ـ سورهٴ توبه، آيهٴ 28.