18 05 1983 4844094 شناسه:

تفسیر سوره رعد جلسه 15

دانلود فایل صوتی

بسم الله الرحمن الرحيم

چند دقيقة اول نوار ضبط نشده است

وحي و معاد را انكار مي‌كردند و الاّ وثنيين و بت‌پرستان بتها را مي‌پرستيدند كه در پيشگاه خدا مقرب بشوند مي‌گفتند: ﴿مانعبدهم الا ليقربونا الي الله زلفي﴾ يا مي‌گفتند ﴿هولاء شفعائنا عندالله﴾ آنها اصل خدا را، نام ارض را خدا آفريد قبول داشتند ﴿ولئن سئلته من خلق السموات والارض ليقولن الله﴾ خدا را به عنوان خالق سماوات و ارض قبول داشتند اما در توحيد خدا در اينكه بايد او را پرستيد نه غير او را يا در ساير مسائل كفر مي‌ورزيدند در آيهٴ دو سورهٴ ق فرمود: ﴿والعجبوا جائهم منذر منهم﴾ تعجب كردند كه يك انساني از جنس آنها و پيام الهي را تلقي مي‌كند و به مردم ابلاغ مي‌كند آياتي كه در اين بخش است كم نيست ﴿فقال الكافرون هذا شيء عجيب﴾ آياتي كه تعجب كفار را در اصل رسالت پيامبر بيان مي‌كند كم نيست بخش دوم تعجب كفار است از سخنان پيامبر مي‌گفتند حرفهايي كه او مي‌گويد عجيب است اين ما را به يك خدا دعوت مي‌كند در حالي كه همهٴ آبا و اجداد ما خدايان متعدد را قبول كرده‌اند, طرف مي‌گويد انساني كه مرد و خاك شد دوباره زنده مي‌شود اين هم تعجب دارد سخنان او هم عجيب است ما را به توحيد و ما را به معاد دعوت مي‌كند كه هم توحيد عجيب است و هم معاد عجيب است, دربارهٴ تعجب راجع به توحيد در سورهٴ ص آيهٴ چهار و پنج اين‌چنين آمده در اين سورهٴ ص هم دربارهٴ اصل وحي و رسالت تعجب كردند و هم دربارهٴ توحيد سخنان پيامبر آيهٴ چهار اين است كه ﴿وعجبوا عن جائهم منذرٌ منهم﴾ تعجب كردند كه از آنها يك كسي هست كه آنها را انذار مي‌كند در آيهٴ پنج مي‌فرمايد: ﴿أَجعل الالهه الهاً واحداً ان هذا لشيءٌ عجاب﴾ اين همه الهه را مي‌گويد نه «لا اله الا الله» اين شيء عجيبي است كه عجاب مبالغه‌اي است در تعجب. اينها اصل خدا را مي‌پذيرفتند توحيد ربوبي و عبادي را انكار مي‌كردند مي‌گفتند: «لا اله الا الله» عجيب است ﴿أجعل الالهة الهاً واحداً﴾ همه را نفي كرده فقط الله را اثبات كرده اين تعجب است پس هم اصل وحي و رسالت او عجيب است و هم سخن او عجيب است كه مي‌گويد اين همه نه, فقط الله آري و اما آنچه كه دربارهٴ معاد مطرح بود و تعجب مي‌كردند در سورهٴ ق كلمه تعجب ندارد دربارهٴ معاد ولي استبعاد دارد در همين آيهٴ سوم سورهٴ ق آمده كه ﴿أَءِذامتنا و كنّا تراباً ذلك رجعُ بعيدٌ﴾ ما اگر مرديم و خاك شديم دوباره برمي‌گرديم اين بعيد است. و در سورهٴ والنجم سخن از تعجب هست در پايان سورهٴ والنجم خداي سبحان اين‌چنين فرمود: ﴿اَزفت الأزفه ليس لها من دون الله كاشفه أفمن هذا الحديث تعجبون و تضحكون ولا تبكون و انتم صامتون﴾ فرمود: از اين سخن كه گفتيم جريان قيامت نزديك است و هيچ قدرتي نمي‌تواند جريان قيامت را متوقف كند و از بين ببرد يا جلو او را بگيرد و بر او مسلط باشد الا الله از اينكه قيامتي هست و تحت قدرت خداست ولاغير تعجب كرديد؟ از اين سخن در تعجبيد؟ ﴿افمن هذا الحديث تعجبون و تضحكون و لاتبكون﴾ اينكه جاي گريه است براي اينكه از عواقبتان باخبر نيستيد جاي تعجب نيست. بنابراين منكرين در دو بخش تعجب داشتند يك بخش درباره اصل رسالت بود كه عجيب است كه يك انسان پيامبر بشود و يك بخش در سخنان او بود كه مي‌گفتند حرفهاي او عجيب است حرفهاي او يا به توحيد برمي‌گشت مي‌گفتند ﴿اجعل الالهه الهاً واحداً ان هذا لشيء عجاب﴾ يا به معاد برمي‌گشت كه تعجب مي‌كردند خداوند سبحان مي‌فرمايد: ﴿أفمن هذا الحديث تعجبون و تضحكون ولا تبكون﴾ دربارهٴ همين گروه است كه مي‌فرمايد: ﴿فاليضحك قليلاً فاليبحكوا كثيراً﴾ گريه‌هاي فراوان در پيش داريد كم بخنديد و زياد بناليد در اينجا مي‌فرمايد شما به جاي اشك مي‌خنديد در سوره توبه مي‌فرمايد اينها كم بخندند و زياد بنالند زيرا از عواقبشان باخبر نيستند. اين تعجبي بود كه كفار دربارهٴ رسالت و مؤداي رسالت داشتند خداي سبحان به رسولش (صلّي الله عليه وآله وسلّم) مي‌فرمايد: تو اگر بخواهي تعجب بكني حرف اينها تعجب دارد نه حرف تو و نه وجود تو نه رسالت تو جاي تعجب است نه سخنان تو عجيب است تو از حقي و به حق مبعوث شدي حق كه تعجب ندارد, اگر بخواهي تعجب بكني از سخنان اينها تعجب بكن ﴿وان تعجب فعجبٌ قولهم﴾ آيهٴ محل بحث سورهٴ رعد اين است كه تو اگر بخواهي تعجب بكني از سخنان اينها تعجب بكن زيرا حرفشان اين است كه ﴿أءِذا كنّا تراباً أءِنا لفي خلقٍ جديد﴾ مي‌گويند ما وقتي كه مرديم خاك مي‌شويم؟ چگونه خاك دوباره انسان مي‌شود؟ مي‌فرمايد اين حرف تعجب دارد شما آيا در قدرت فاعل ترديد داريد كه خدا مي‌تواند خاك را انسان كند, يا در قابليت قابل شك داريد كه خاك مي‌تواند انسان بشود در چه چيز شك داريد؟ تعجب براي آن است كه انسان يك مطلبي را بدون اينكه سببش را بداند برخورد كند يك چيزي كه انسان علتش و سببش را نمي‌داند از كجا پيدا شد به يك امري برخورد كند در شگفتي فرو مي‌رود در اينجا مي‌فرمايد: شما عامل تعجبتان چيست معاد يعني برگشت دوبارهٴ انسان به حيات اولي‌اش, اين يك بعدش به فاعليّت الله برمي‌گردد يك بعدش به قابليّت انسان برمي‌گردد شما كه مي‌گوييد دو بار زنده شدن عجيب است آيا در آنچه به فاعليّتِ فاعل برمي‌گردد شك داريد يا آنچه به قابليّتِ قابل برمي‌گردد ترديد داريد. اگر مي‌گوييد چگونه خاك انسان مي‌شود مگر همهٴ شما قبلاً خاك نبوديد كه انسان شديد و همهٴ اين خاكها نيستند كه انسان مي‌شوند؟ اگر مي‌گوييد چگونه خدا دوباره ايجاد مي‌كند خوب همان خدايي كه بار اول ايجاد كرد بار دوم هم مي‌تواند ايجاد كند اين سخني كه نه جاي اشكال در قدرت فاعل است نه جاي اشكال در قابليّت قابل است اين انكارتان تعجب دارد لذا به رسول‌الله (صلّي الله عليه وآله وسلّم) فرمود ﴿و ان تعجب﴾ اگر تو بخواهي عجب داشته باشي تعجب كني و در شگفتي فرو بروي ﴿فعجبٌ قولهم﴾ سخنان اينها عجيب است سخنان اينها اين است كه مي‌گويند: ﴿أءِذا كنّا تراباً أءِنّا لفي خلقٍ جديد﴾ ما اگر خاك بشويم دوباره برمي‌گرديم به حيات اول؟ شبهه‌هاي منكرين معاد را قرآن يكي پس از ديگري ذكر مي‌كند و همهٴ اينها را تحليل مي‌كند اينها گاهي مي‌گويند ما از بين مي‌رويم گاهي مي‌گويند ما خاك مي‌شويم خاك دوباره زنده نمي‌شود قرآن مي‌فرمايد اولاً شما با مردن از بين نمي‌رويد يك, حقيقت شما محفوظ است و اگر خاك مي‌شود بدن شما خاك مي‌شود نه حقيقت شما اين دو, و اين خاك هم قابل انسان شدن هست اين سه, دربارهٴ قدرت خداي سبحان اگر بخواهيد شك داشته باشي آن خدايي كه نبود را آفريد دوباره مي‌تواند آن بودها را كه پراكنده شده‌اند جمع كند اينكه آسان‌تر است كه ﴿و هو اهون عليه و له المَثَل الاعلي﴾ گر چه نمي‌شود گفت دومي براي خدا آسان‌تر است نمي‌شود گفت يك كار براي خدا آسان است يك كار آسان‌تر نسبت به قدرت نامحدود تفاوت فرض ندارد او با اراده كار انجام مي‌دهد كار كه او را خسته نمي‌كند ما الآن در صحنهٴ جانمان يك قطره آب را تصور مي‌كنيم خسته نمي‌شويم اقيانوس كبير را هم تصور مي‌كنيم خسته نمي‌شويم اگر بنا شد با اراده كسي كار كند نه با حركت خسته نمي‌شود كه كار چه سبك چه سنگين هر دو يكسان است نه اينكه يكي سبك است يكي سبك‌تر يا يكي سنگين است ديگري سنگين‌تر لذا وقتي كه فرمود: ﴿وهو اهون عليه﴾ بر خدا آسان‌تر است فوراً براي اينكه ما را متنبه كند و بفهماند مبادا بپنداريد كه يك كار براي خدا آسان است يك كار براي خدا آسان‌تر فرمود: ﴿وله المثل الاعلي﴾ وصف اعلي براي خداست مبادا بپنداريد كه يك كار آسان است يك كار آسان‌تر فوراً ما را متنبه كرده در اينجا قهراً چند امر مطرح مي‌شود يك امر دربارهٴ اينكه شبههٴ آنها اين است كه انسان از بين مي‌رود يك امر دربارهٴ اينكه انسان خاك مي‌شود خاك را چگونه خداي متعالي دوباره زنده مي‌كند آن امر كه مي‌گويند ما با مردن از بين مي‌رويم مي‌گويند كه انسان كه مرد نابود مي‌شود ﴿أءِذا ضللنا في الارض أءِنّآ لمبعوثون﴾ انسان با مردن در زمين گم مي‌شود نه گم مي‌شود از نظر علم گم مي‌شود, نه از بين مي‌رود منظورشان آن است كه از بين مي‌رود نه اينكه هست منتها ما به او دسترسي نداريم, تا جواب گفته بشود كه خدا ﴿بكل شيء عليم﴾ است به او دسترسي دارد مي‌گفتند ﴿أءِذا ضللنا في الارض﴾ يعني از بين مي‌رويم ﴿أءِنا لمبعوثون﴾ جواب اين اشكال آن است كه شما از بين نمي‌رويد ﴿قل يتوفيكم ملك الموت الذي وكل بكم ثم الي ربكم ترجعون﴾ فرمود در جواب اين شبهه و اين اشكال بگو شما مرگ را ضلالت وگم شدن و نابود شدن ندانيد مرگ وفات است توفّي است نه ضلالت است و نه فوت انسان فوت نمي‌كند وفات مي‌كند در قرآن كريم سخن از وفات انسان است نه فوت انسان فوت همان ضلالت است و نابود شدن فوت كه از فا و واو و تا تشكيل شده است يعني نه زوال نابودي فات يعني زال يعني عدم اما وفات تا جزء كلمه نيست مادهٴ اصلي‌اش وفاست وقتي يك چيزي را كاملاً ادا كردند مي‌گويند وفا كردند اگر كسي حقش را كاملاً بگيرد مي‌گويند استيفا كرده حق يك مطلب را صحيحاً ادا كنند مي‌گويند استيفا كرده حق اين مطلب را، اگر تمام يك شيء را جمع كنند مي‌گويند او را به طور استيفا جمع كردند, در قرآن كريم مرگ انسان را توفّي مي‌داند مي‌فرمايد: شما از بين نمي‌رويد ﴿قل يتوفكم ملك الموت الذي وكل بكم﴾ فرمود در جواب اينها بگوييد انسان كه با مرگ از بين نمي‌رود فرشتهٴ مرگ؛ عزرائيل (سلام الله عليه) شما را توفي مي‌كند يعني تمام حقيقتتان را قبض مي‌كند چيزي از بين نمي‌رود آن كُم كه حقيقت شما به همان كم خواهد بود آن را قبض مي‌كند از بين نمي‌رويد شما متوفا مي‌شويد نه فوت كنيد پس فوتي در كار نيست ضلالتي در كار نيست تا بگوييد ﴿أءِذا ضللنا في الارض﴾ اولاً ارضي نيستي يك, ثانياً ضلالتي نيست اين دو, شما موجود الهي و سماعي هستيد كه فرشتهٴ آسمان شما را مي‌گيرد پس نه ضلالتي است چون توفي است, نه ارضي هستيد چون سماعي خواهيد بود امام سجاد (سلام الله عليه) در صحيفهٴ سجاديه در دعاي ختم قرآن آنجا جريان مرگ و بعد از مرگ را كه تشريح مي‌كند مي‌فرمايد: وقتي انسان در هنگام مرگ به آن حالت رسيد «تجلي لهم ملك الموت من حجب الغيوب» آن فرشتهٴ مرگ از حجابهاي جهان غيب تجلي مي‌كند و جان مؤمن را قبض مي‌كند عزرائيل (سلام الله عليه) فرشته است و از حجابهاي غيب كه مربوط به عالم شهادت و زمين نيست از حجابهاي غيب تجلي مي‌كند كه ديگران نمي‌بينند و محتضر مي‌بيند و جان او را قبض مي‌كند آن‌گاه مي‌فرمايد: «وصارت الاعمال اغلالاً في اعناقهم» در قيامت و بعد از مرگ عمل يك غلي است در گردن آدم كه تجسم اعمال است هر كاري كه انسان انجام مي‌دهد به صورت يك غل در مي‌آيد بعد از موت «و صارت الاعمال اغلالاً في اعناقهم» اين همان طوق لعنت است طوق عذاب الهي است وقتي كه چيزي گردنگير آدم شد مي‌شود طوق. دربارهٴ بخل در قرآن كريم فرمود: ﴿سيطوقون ما بخلوا به يومالقيامه﴾ اينها كه حقوق واجب را ادا نكردند بخل ورزيدند آنچه را كه بخل ورزيدند به صورت يك طوق عذاب درمي‌آيد در قيامت در گردنشان بنابراين هر دو امر را قرآن كريم نفي كرده و رد كرده فرمود ضلالت و گم شدن و نابود شدن نيست, وفات است نه فوت, توفّي است نه ضلالت, قبض تام است نه گم شدن و نكتهٴ دوم اينكه شما ارضي نيستيد ﴿أءِذا ضللنا في الارض﴾ فرشتهٴ سماء شما را, حقيقت شما را, واقعيت شما را اخذ مي‌كند, شما اگر مثل آب بوديد كه در زمين فرو مي‌رفتيد اگر خاك بوديد كه در زمين بوديد, حقيقت شما نه آب است و نه خاك, حقيقت شما را فرشته (سلام الله عليه) قبض مي‌كند پس اين شبهه كه گفتند ﴿أءِذا ضللنا في الارض أءِنّا لمبعوثون﴾ گفتند چون ضلالتِ در ارض است ديگر بعث و نشوري نيست قرآن كريم در همان بخش به دنبال همان سؤال جواب داد پشت‌سر او جواب فرمود: ﴿قل﴾ در جواب اينها بفرما بگو ﴿يتوفكم﴾ پس ضلالت نيست, فوت نيست, توفي است, اخذ تام است, ضلالت و فوت و نابودي نيست ﴿الملك الذي وكّلَ بكم﴾ آن فرشته‌اي كه وكيل ماست ما او را براي قبض ارواحتان وكيل كرديم موكَل مرگ است او وكيل‌الله است همان‌طوري كه پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم) رسول‌الله است آن فرشته وكيل خداست در قبض ارواح ﴿قل يتوفكم ملك الموت الذي وكل بكم﴾ پس توفي است نه ضلالت و فوت و نابودي و شما آسماني هستيد نه ارضي, حقيقت شما اين است پس از بين نمي‌رويد, اگر راجع به بدن مي‌گوييد بدن خاك مي‌شود دوباره اين خاك را خداي متعالي احيا مي‌كند چه اينكه اول هم همين‌طور بود اول كه هيچ نبوديد خاك [را] آفريد و بعد خاك را انسان كرد حالا كه چيزي هستيد حالا كه خاك شديد كه آن را در سورهٴ حج بيان كرد فرمود: منكران معاد بايد توجه كنند آيهٴ پنج سورهٴ حج ﴿يا ايها الناس ان كنتم في ريبٍ من البعث﴾ اگر در قيامت شك داريد ﴿فانا خلقناكم من تراب ثم من نطفه ثم من علقه ثم من مضغه مخلقه و غير مخلقه و لنبين لكم و نقروا في الارحام ما يشاء الي اجلٍ مسمي.

پرسش ...

پاسخ: ﴿يا ايها الناس﴾ چون كفار هم جزء ناس‌اند هر كسي كه در قيامت ترديد دارد مشمول اين خطاب است مي‌فرمود ﴿يا ايها الناس ان كنتم في ريبٍ من البعث﴾ اگر شما در قيامت شك داريد مي‌گوييد چگونه خاك دوباره برمي‌گردد انسان مي‌شود مگر قبلاً خاك را انسان نكرد؟ خودتان را بررسي كنيد اول خاك بوديد بعد به صورت نطفه درآمديد الآن مردمي كه در اين عصر زندگي مي‌كنند روحشان كه سماوي است بدنشان كه ارضي است چند سال قبل در اين باغها بودند بعد از چند سال هم باز در باغها مي‌افتند چند سال قبل يكي دو قرن قبل كمتر, بيشتر خاكهايي بودند در باغها در مزرعه‌ها اين خاكهاي در مزرعه تبديل شده به برنج تبديل شده به گندم تبديل شده به ميوه اين ميوه آمد در دسترس آبا و اجدادشان قرار گرفت آبا و اجداد از همين غذا از همين گندم, از همين برنج از همين مواد غذايي كه چندي قبل خاك بود و اكنون به صورت غذا در آمده استفاده كردند بعد شده نطفه بعد در قرار مكين بود به نام صلب پدر بعد در رحم قرار گرفته و بعد از آنجا شده علقه بعد شده مضغه بعد شده جنين ﴿ثم حشرنا و خلقاً آخر﴾ بعد هم مي‌ميرند و روحشان را كه فرشته قبض مي‌كند جانشان هم در قبرستانها خاك مي‌شود بعد دوباره مي‌افتد به صورتهاي ديگر مزرعه و مرتع مي‌شود, پس اين قبلاً خاك بود بعداً هم خاك است اما آن جانش نه قبلاً خاك بود و نه بعداً خاك ﴿خلق الله الارواح قبل اجساد﴾ قبلاً هم آن مجرد بود از عالم ديگر بود سماوي بود بعدش هم از عالم ديگر است بنابراين چيزي در قيامت رخ نمي‌دهد كه قوي‌تر از او در دنيا نبود ﴿يا ايها الناس ان كنتم في ريبً من البعد فانا خلقناكم من ترابٍ ثم من نطفه ثم من علقه ثم من مضغه مخلقه غير مخلقه﴾ شما كه دربارهٴ قيامت ترديد داريد چون خودتان يادتان رفته والاّ نه در قابليّت خاك شكي است نه در فاعليّت ذات اقدس الهي ترديدي است هم خاك قابل است كه دوباره برگردد, هم خدا قادر است دوباره برگرداند شما كه قيامت را ترديد داريد چون خودتان يادتان رفته لذا در پايان سورهٴ يٰس فرمود: ﴿فضرب لنا مثلاُ ونسي خلقه قال من يحي العظام و هي رميم ٭ قل يحيها الّذي أنشأها اوّل مرّة و هو لكلّ خلق عليم﴾ چون خودش يادش رفته در جريان قيامت شك مي‌كند اشكال مي‌كند اگر خود را مي‌شناخت همان‌طوري كه «من عرف نفسه من عرف ربه» همان‌طور هم اگر كسي «من عرف نفسه عرف معاده» معرفت نفس هم مي‌تواند انسان را به معرفت رب منتهي كند هم مي‌تواند به معرفت معاد منتهي كند, فرمود: الآن در برابر ما اشكال مي‌كند مي‌گويد ﴿من يحي العظام و هي رميم﴾ دارد براي ما توصيف مي‌كند چون خودش يادش رفته ﴿فضرب لنا مثلاً ونسي خلقه﴾ در سورهٴ حج اين را باز مي‌كند مي‌فرمايد: اگر ترديد داريد خودتان را بررسي كنيد مگر قبلاًَ خاك نبوديد شناسنامه هستي‌تان را كه ورق بزنيد مي‌بينيد اول خاك بوديد بعد به صورت ميوه درآمديد بعد به صورت نطفه بعد به صورت علقه و مضغه بعد به صورت جنين بعد به صورت انسان پس نه در قابليّت قابل ترديدي است نه در قدرت فاعل بقيه شبهات بماند براي بحث بعدي ان‌شاءالله.

«والحمد لله ربّ العالمين»


دروس آیت الله العظمی جوادی آملی
  • تفسیر
  • فقه
  • اخلاق