24 04 2000 4937736 شناسه:

تفسیر سوره انفال جلسه 33

دانلود فایل صوتی

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

﴿وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصيبَنَّ الَّذينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ شَديدُ الْعِقابِ ٭ وَ اذْكُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَليلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِي اْلأَرْضِ تَخافُونَ أَنْ يَتَخَطَّفَكُمُ النّاسُ فَآواكُمْ وَ أَيَّدَكُمْ بِنَصْرِهِ وَ رَزَقَكُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾

گرفتار شدن اعقاب در آتش فتنه اجداد

يكي از محتملات اين كريمه آن است كه كساني كه آشوب گرند خدا به آنها هشدار مي‌دهد كه اگر به خود رحم نمي‌كنيد به اين افراد مظلوم بي‌گناه رحم بكنيد اگر خداي ناكرده آتش فتنه روشن شد دامنگير نسلهاي بعدي هم مي‌شود فرزندان شما هم در اين شعله مي‌سوزند اعقاب شما هم گرفتار اين شعله اختلاف خواهند شد از فتنه‌اي كه تنها اثرش دامنگير طرفين نمي‌شود بلكه دامنه‌اش ادامه دارد و نسلهاي بي‌گناه بعدي را هم مي‌گيرد از آنها بپرهيزيد اين يكي از محتملات كريمه است ﴿وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصيبَنَّ الَّذينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ شَديدُ الْعِقابِ﴾

آزمون و پاداش بي‌گناهان به هنگام گستردگي عذاب فتنه در جامعه

بنابراين اگر منظور فتنه‌اي باشد كه ديگران ساكت‌اند و امر به معروف و نهي از منكر نمي‌كنند قهراً آنها هم ظالم‌اند و مشكل ﴿لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْري﴾[1] و امثال ذلك مطرح نيست براي اينكه خود آنها هم ظالم‌اند و اگر منظور آن نباشد بي‌گناهان جامعه باشد اين كار ارتباطي به مردم دارد و آن ظلم به بي‌گناه است ارتباطي هم به ذات اقدس الهي دارد كه خداي سبحان آن افراد بي‌گناه را با اين مي‌آزمايد و به آنها پاداش عطا مي‌كند بنابراين اگر منشأ فتنه و خطر مردم باشند ديگر اشكال اينكه ﴿لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْري﴾ و مانند آن اصلاً مطرح نيست و اين آيه مي‌فرمايد به فتنه‌اي تن درندهيد كه تنها دودش به چشم شما مي‌رود و بلكه مظلومين را هم آسيب مي‌رساند به افراد بي‌گناه آسيب نرسانيد و اگر منظور آن باشد كه اگر فتنه كرديد عقاب الهي نازل مي‌شود كه آن عقاب گسترده است آن‌گاه آن سؤال مطرح است كه ﴿لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْري﴾[2] چه پاسخي دارد؟ جوابش همان است كه براي افراد قاصد كه مقصر نيستند يك آزمون است با يك پاداش و آيه ﴿لا تَزِرُ﴾ و ساير آياتي كه از اين سنخ‌اند اختصاص به آخرت ندارند گر چه برخي از مفسران چنين توهمي ‌كردند بلكه اين جزء اصول كلي حاكم بر آيات قرآني است شامل دنيا و آخرت هم خواهد شد.

لزوم توجه مسلمانان به تاريخ صدراسلام براي يادآوري امدادها و بركات الهي به هنگام مشكلات

مطلب بعدي آن است كه به مسلمانها هشدار مي‌دهد كه شما به تاريخ اسلام توجه كنيد صدر اسلام شما مسلمانها هم مشكل درون مرزي داشتيد هم مشكل برون مرزي از نظر درون مرزي مسلمانها در مكه در امان نبودند براي اينكه صناديد قريش اينها را به عنوان يك اقليت غير قانوني استضعاف مي‌كردند فرمود ﴿وَ اذْكُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَليلٌ﴾ كه گروه كمي بوديد و غير قانوني و مستضعف بوديد آنها شما را تحقير مي‌كردند تضعيفتان مي‌كردند شما هم ناچار ضعف تحميلي را تحمل مي‌كرديد و هيچ امنيتي هم نداشتيد نه امنيت مالي براي اينكه اموالتان را مصادره مي‌كردند كساني كه مي‌خواستند از مكه به مدينه مهاجرت كنند حق فروش اموال نداشتند اموالشان را مشركين مكه مصادره مي‌كردند نه امنيت جاني داشتيد براي اينكه آدم‌ربايي و كشتن براي آنها عادي بود ﴿تَخافُونَ أَنْ يَتَخَطَّفَكُمُ النّاسُ﴾ «اختطاف» يعني ربودن آن‌طوري كه شاهين اين گنجشكها و حيوانات ضعيف هوايي را مي‌ربايند اين حالت را مي‌گويند اختطاف فرمود شما مثل يك گنجشك ضعيفي بوديد در چنگال كركس و شاهين و امثال ذلك كه اينها شما را مي‌ربودند و ذات اقدس الهي همه اين نقاط ضعف را به قوت تبديل كرد و اضافه بر همه آنها شما را از طيبات برخوردار كرد شما گروه كم بوديد جمعيت شما را زياد كرد چه اينكه در سورهٴ مباركهٴ «اعراف» گذشت ﴿إِذْ كُنْتُمْ قَليلاً فَكَثَّرَكُمْ﴾[3] كه آن آيه را بايد بخوانيم فرمود در اثر گسترش اسلام رقم و عدد شما زياد شد شما كم بوديد زياد شديد شما مستضعف بوديد تضعيفتان مي‌كردند ذات اقدس الهي شما را به قوت و شوكت رساند كه ديگر قدرت تضعيف ندارند

توجه دادن دلهاي مردم مدينه و محبت آنان به مهاجران مكه از ناحيه خداوند مقلب القلوب

امنيت مالي و جاني نداشتيد خداي سبحان به شما پناه داد مأوا داد شما را در مدينه به وسيله همت مردان انصار حمايتتان كرد كه مردم مدينه را قرآن با عظمت ياد مي‌كند مي‌فرمايد ﴿يُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَيْهِم﴾[4] مردم مدينه با محبت از مهاجرين استقبال مي‌كردند آنها را پذيرايي مي‌كردند نه از راه ترحم آن‌طوري كه احياناً ممكن كسي است به كميته امداد رسيدگي كند به عنوان ترحم چون كمك ترحمانه در غير مسلمين هم هست يعني كمك به افراد تنگدست و افتاده اين يك امر عاطفي است كه غير مسلمان هم اين را دارد در حيوانات هم اين هست اين خيلي محمود و ممدوح نيست كمك با ترحم محمود نيست كمك با احترام محمود است فرمود آنها روي محبت كه بالاترين درجه احترام است از شما پذيرايي مي‌كردند در سوره «حشر» فرمود مردم مدينه دوست شما مهاجرين شدند ﴿يُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَيْهِمْ﴾ بنابراين ﴿وَ يُؤْثِرُونَ عَلي أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ﴾[5] در مسائل مالي هم اهل ايثار بودند و در كمك كردنها هم با احترام و محبت شما را پذيرايي مي‌كردند نه با ترحم چون روي محبت شما را پذيرايي مي‌كردند جاي تقدير دارد و گرنه هر بي‌پناهي را انسان پناه بدهد روي ترحم اين كار كار انساني نيست چون آن كساني كه در فرهنگ قرآن انسان واقعي نيستند هم اين كمكها را دارند كدام كشور است كه به فقرايش نمي‌رسد؟ كدام كشور است كه به افتاده‌ها نمي‌رسد؟ همه مي‌رسند چه ملحد چه موحد منتها فرقي كه مؤمن دارد اين است كه با احترام و با محبت قربة الي الله كمك مي‌كند ديگري براي ارضاي عاطفه خود روي ترحم كمك مي‌كند فرمود مردم مدينه با محبت از شما پذيرايي كردند دلهاي مردم مدني را چه كسي متوجه شما كرد جز مقلب القلوب كه احدي حاكم بر دل نيست كه محبت شما را در دلهاي مردم مدينه القا كند اينكه ذات اقدس الهي به موساي كليم فرمود ﴿وَ أَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِنّي﴾[6] اين ناظر به همين بخش است اينكه در زيارت امين الله هم مي‌گوييم خدايا آن توفيقي را بده كه «محبة» براي اسما و صفات و اولياي تو «و محبوبة في ارضك و سمائك» آن توفيق را بده كه من محبوبيت ملي برخوردار باشم كه فرشتگان به من علاقه داشته باشند مردم به من علاقه داشته باشند اين يك نعمت خوبي است و اين كار دست كسي نيست مگر به دست مقلب القلوب خب.

تفاوت حكومت اسلامي با فرهنگ طاغوتي

فرمود شما را ما از استضعاف رهايي داديم مأوا داديم تأييدتان كرديم همه آن قلتها و استضعافها بر طرف شد و از روزيهاي طيب هم شما را برخوردار كرديم تا شما شاكر اين همه نعمات سياسي اجتماعي اقتصادي فرهنگي و مانند آن باشيد مشكل سياسي‌ شما برطرف شد مشكل مالي‌ شما برطرف شد مشكل امنيتي شما برطرف شد مشكل اقتصادي‌ شما برطرف شد همه اينها را شما ياد داريد كه اسلام به شما داد به ياد تاريخ اسلام باشيد به ياد آن روزي كه اسلام حكومت نداشت باشيد و به ياد آن روزي كه اسلام حكومت داشت به عمل رسيد باشيد الآن هم اين حرف زنده است اين چنين نيست كه اين «قضية في واقعة» باشد فقط تلاوتش براي ما مانده باشد كه الان هم حرف روز است فرمود قبل از انقلاب را به ياد بياوريد بعد از انقلاب را به ياد بياوريد قبلاً يك اقليت غير رسمي بوديد با پيغمبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) آن كار را كردند كه قريش را بر او مقدم داشتند شما مي‌بينيد تاريخ هجري شمسي يا قمري از فرهنگ آن طاغوتيان رخت بربسته بود نه تنها در اسناد قباله و سند‌هاي چك و سند‌هاي معتبر ديگر بايد تاريخ شاهنشاهي مي‌نوشتند الآن هم شما بعضي از قبرستانها را مي‌بينيد با تأسف همراه است ببينيد هنوز لوح قبر بعضي از افرادي كه در سالهاي ٥٦ و ٥٥ و اينها مردند تاريخ شاهنشاهي كوروش كبير آنجا هست خب كسي را مجبور نكردند كه در لوح قبر پدرش تاريخ شاهنشاهي بنويسد كه ولي وقتي فرهنگ اين‌طور شد كوروش به جاي پيغمبر مي‌نشيند خب كسي كه تاريخ قبر پدرش را مي‌نويسد براي اينكه فاتحه بخواند به يادش باشد به سراغش برود اين‌طور شد كه لوح قبر هم احياناً اسم كوروش است نه اسم پيغمبر اين تاريخ را رها كردن يعني يك اقليت غير قانوني و اين اسلام بود كه همه اين عزتها و شكوه‌ها را آورد الآن كه شما ببينيد كسي ايران را به عنوان يك كشور رسمي كه نمي‌شناخت چه رسد به تشيع هم اهل بيت الآن در جهان يك سر و گردن از ديگران بلندتر شده‌اند هم ايران پس اين حرف روز است فرمود ﴿وَ اذْكُرُوا﴾ به ياد اين صحنه باشيد ﴿إِذْ أَنْتُمْ قَليلٌ﴾ آن قلت شما را ذات اقدس الهي به كثرت تبديل كرد چه اينكه در سورهٴ مباركهٴ «اعراف» قبلاً گذشت كه شما گروه كم بوديد ﴿فَكَثَّرَكُمْ﴾ آيه ٨٦ سوره «اعراف» قبلاً به اين صورت گذشت ﴿وَ لا تَقْعُدُوا بِكُلِّ صِراطٍ تُوعِدُونَ وَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبيلِ اللّهِ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ تَبْغُونَها عِوَجًا﴾ بعد فرمود ﴿وَاذْكُرُوا إِذْ كُنْتُمْ قَلِيلاً فَكَثَّرَكُمْ اين با گسترش اسلام شما از اقليت در آمديد كثير شديد بعد هم اكثريت تشكيل داديد اول قليل بوديد بعد كثير شديد بعد اكثر شديد اين درباره رقم رياضي‌ شما

اراده خداوند به رهايي مستضعفان بي‌گناه از استضعاف تحميلي

اما درباره مسأله استضعاف فرمود شما مستضعف بوديد استضعاف را هم قبلاً در سورهٴ مباركهٴ «اعراف» گذشت كه دو نحو است يك وقت است انسان ضعف تحميلي را به اجبار تحمل مي‌كند چنين شخصي معذور است يك وقت است كسي سلطه‌پذير است با سكوت خود با سهل‌انگاري سلطه را مي‌پذيرد كم‌كم كم‌كم قدرت را به دست خود به ديگري واگذار مي‌كند اين‌گونه از مستضعفان مثل مستكبران در قيامت به دو عذاب معذب‌اند پس بعضي از مستضعفان كه اصلاً معذب نيستند آنها كساني‌اند كه ضعف را بر آنها تحميل كرده‌اند و ذات اقدس الهي مردان الهي را مأمور مي‌كند كه در راه نجات اين‌گونه از مستضعفان مبارزه كنند ﴿وَ ما لَكُمْ لا تُقاتِلُونَ في سَبيلِ اللّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفينَ﴾[7] آن كساني كه ﴿لا يَسْتَطيعُونَ حيلَةً﴾[8] في الارض و قدرت قيام ندارند ‌آنها مي‌گويند ﴿رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْيَةِ الظّالِمِ أَهْلُها﴾[9] آن‌گونه از مستضعفان را ذات اقدس الهي مي‌ستايد و آنها را از استضعاف به در مي‌آورد و به مقام امامت هم احياناً مي‌رساند چه اينكه در آيه چهار و پنج سورهٴ مباركهٴ «قصص» به اين صورت آمده است كه ﴿إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِي اْلأَرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَها شِيَعًا يَسْتَضْعِفُ طائِفَةً مِنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْناءَهُمْ وَ يَسْتَحْيي نِساءَهُمْ إِنَّهُ كانَ مِنَ الْمُفْسِدينَ﴾ اما ﴿وَ نُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَي الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي اْلأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ﴾[10] كه فعل مضارع است و نشانه استمرار يعني اراده ما مستمراً بر اين است كه مستضعفان بي‌گناه را به مقام امامت در زمين برسانيم اين يك نحو استضعاف است كه استضعافي است تحميلي و كسي كه ضعف بر او تحميل شده و قدرت دفاع نداشت معذور عند الله است اگر ارتباطش را با ذات اقدس الهي حفظ بكند از استضعاف مي‌رهد به مقام امامت مي‌رسد.

دليل برابري عذاب مستضعف سلطه‌پذير با مستكبر

اما يك قسم استضعاف مذموم است استضعاف مذموم اين است كه كسي بر اثر سهل‌انگاري سلطه‌پذير باشد ضعف‌پذير باشد دفاع نكند هم بگويد به من چه هم بگويد به تو چه نه خودش قيام بكند نه بگذارد ديگري قيام بكند اينها كساني‌اند كه هم نائي‌اند هم ناهي ﴿وَ هُمْ يَنْهَوْنَ عَنْهُ وَ يَنْأَوْنَ عَنْهُ﴾[11] اينها هم از مبارزه دورند هم جلوي مبارزه مبارزان را مي‌گيرند هم نائي‌اند و بعيد از جهادند هم ناهي‌اند و نهي مي‌كنند از معروف ﴿وَ هُمْ يَنْهَوْنَ عَنْهُ وَ يَنْأَوْنَ عَنْهُ﴾ چنين گروهي استضعافشان براي اينها عذاب‌آور است همان‌طوري كه مستكبر دوتا عذاب دارد يكي اينكه خودش بيراهه رفته است يكي اينكه كجراهه را بر ديگري تحميل كرده است مستضعفي كه زير بار سلطه مي‌رود سلطه سلطه‌گر را مي‌پذيرد و امضا مي‌كند آن نه تنها در قيامت اهل نجات نيست نه تنها در جهنم مي‌سوزد بلكه عذاب او هم مثل مستكبر عذابش دو برابر است شرحش مبسوطاً در سورهٴ مباركهٴ «اعراف» گذشت ولي اجمالش با بررسي اين چند آيه اين است در سورهٴ مباركهٴ «اعراف» فرمود آيه 38 ﴿كُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها﴾ هر وقت گروهي وارد جهنم مي‌شد اخت يعني مثل نه اخت يعني خواهر اخت يعني مثل اينكه مي‌گفتند «باب كان و اخواتها» يعني «كان و امثالها» نه «كان» و خواهران «كان» و اگر هم أخ اخت را هم اخت گفتند برادر و خواهر را اخت گفتند براي اينكه شبيه هم هستند در نژاد و نسب و امثال ذلك و گرنه اخت لغتاً يعني مثل ﴿كُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها﴾ يعني «مثلها» ﴿حَتّي إِذَا ادّارَكُوا فيها جَميعًا﴾ همه‌شان اولين و آخرين كه وارد دوزخ شدند ﴿قالَتْ أُخْراهُمْ ِلأُولاهُمْ رَبَّنا هؤُلاءِ أَضَلُّونا فَآتِهِمْ عَذابًا ضِعْفًا مِنَ النّار﴾ اين مستضعفين كه دنباله‌رو هستند درباره آن مستكبرين كه رهبران ستم‌اند به خدا عرض مي‌كند خدايا عذاب اين مستكبرين را دو برابر كن ﴿رَبَّنا هؤُلاءِ أَضَلُّونا﴾ يعني اين مستكبرين ما را گمراه كردند ﴿فَآتِهِمْ عَذابًا ضِعْفًا مِنَ النّارِ﴾ عذاب اينها را دو برابر كن براي اينكه اينها هم خودشان گمراه شدند هم ما را گمراه كردند ذات اقدس الهي پاسخ مي‌دهد ﴿قالَ لِكُلِّ ضِعْفٌ وَ لكِنْ لا تَعْلَمُونَ﴾ فرمود هم عذاب مستكبران دو برابر است هم عذاب شما دو برابر است منتها شما تحليل نكرديد عذاب مستكبر دو برابر است براي اينكه دوتا گناه كرده يكي اينكه بيراهه رفته يكي اينكه بيراهه رفتن را بر شما تحميل كرده و شما را اغوا كرده شما هم دوتا گناه كرديد يكي اينكه بيراهه رفتيد معصيت كرديد يكي اينكه عمداً رهبران الهي را رها كرديد رهبران ستم را گرفتيد رهبران الهي در بين شما بودند اتمام حجت كردند شما را به خود دعوت كردند شما را به خدا دعوت كردند شما مي‌توانستيد رهبري رهبران مذهبي را تأييد كنيد و نكرديد شما پس دوتا معصيت كرديد منتها تحليل نمي‌كنيد اگر آنها با توطئه و نقشه ضعف را بر شما تحميل كردند شما هم در كمال سهولت پذيرفتيد لكن ﴿لِكُلِّ ضِعْفٌ وَ لكِنْ لا تَعْلَمُونَ﴾ پس اين چنين نيست هر مستضعفي محمود و ممدوح باشد هر ضعيفي هم اهل بهشت باشد آن ضعيفي كه اهل مبارزه باشد و قدرتش را در راه مبارزه و جهاد الهي صرف بكند منتها به ثمر نرسد او اهل بهشت است البته اما كسي اهل قيام و مبارزه نباشد و اهل امر به معروف و نهي از منكر نباشد همين مشكل را دارد.

نحوه سؤال و جواب مستضعفان سلطه‌پذير با مستكبران در قيامت با توجه به آيات

نحوه سؤال و جواب مستضعفان و مستكبران بخشي در سورهٴ مباركهٴ «احزاب» آمده بخشي در سورهٴ مباركهٴ «سبأ» منتها تحليل جامعش در سورهٴ مباركهٴ «اعراف» است كه الآن خوانده شد در سوره «احزاب» آيات ٦٦ و ٦٧ اين است ﴿يَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِي النّارِ يَقُولُونَ يا لَيْتَنا أَطَعْنَا اللّهَ وَ أَطَعْنَا الرَّسُولاَ ٭ وَ قالُوا رَبَّنا إِنّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ كُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبيلاَ ٭ رَبَّنا آتِهِمْ ضِعْفَيْنِ مِنَ الْعَذابِ وَ الْعَنْهُمْ لَعْنًا كَبيرًا﴾ آن روز همين مستضعفين مي‌گويند ‌اي كاش ما خدا و پيامبر را اطاعت مي‌كرديم بعد مي‌گويند خدايا ما سادات و كبرايمان را زعماي قوممان را اطاعت كرديم آنها ما را گمراه كردند خدايا عذاب اينها را دو برابر كن اين «قالوا قالوا» كه گفتار مستضعفين است در دوزخ پاسخش همان است كه در سورهٴ مباركهٴ «اعراف» آمده كه نه ﴿لِكُلِّ ضِعْفٌ وَ لكِنْ لا تَعْلَمُونَ﴾[12] اينكه گفتيم «حاسبوا انفسكم قبل ان تحاسبوا»[13] اهل محاسبه باشيد اهل مراقبه باشيد يعني همين ديگر اگر رهبران مذهبي در بين شما نبودند و اگر آنها دعوت نمي‌كردند و اگر شما امكان اجابت نداشتيد آن‌گاه استضعافتان محمود بود اما وقتي رهبران مذهبي در بين شما هستند شما را به خدا دعوت مي‌كنند شما هم امكان اجابت داريد مع ذلك به دنبال ﴿سادَتَنا وَ كُبَراءَنا﴾ برويد شما هم دوتا گناه كرديد يكي اصل معصيت يكي خانه‌نشين كردن رهبران مذهبي و به دنبال رهبران غير مذهبي رفتن بود در سورهٴ مباركهٴ «سبأ» به اين صورت آمده است آيه ٣١ و ٣٢ ﴿قالَ الَّذينَ كَفَرُوا لَنْ نُؤْمِنَ بِهذَا الْقُرْآنِ وَ لا بِالَّذي بَيْنَ يَدَيْهِ﴾ بعد مي‌فرمايد ﴿وَ لَوْ تَري إِذِ الظّالِمُونَ مَوْقُوفُونَ عِنْدَ رَبِّهِم﴾ اينها در فضاي قيامت كبرا ظالمين اعم از مستكبرين و مستضعفين هر دو ظالم‌اند اينها بازداشت مي‌شوند اينها را نگه مي‌دارند ﴿يَرْجِعُ بَعْضُهُمْ إِلي بَعْضٍ الْقَوْلَ﴾ گفتاري هم گفت‌ و گويي هم بين خودشان دارند رد و بدل مي‌كنند ﴿يَقُولُ الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذينَ اسْتَكْبَرُوا لَوْ لا أَنْتُمْ لَكُنّا مُؤْمِنينَ﴾ مستضعفين به مستكبرين مي‌گويند شما اگر نبوديد ما ايمان مي‌آورديم شما ما را گمراه كرديد ﴿قالَ الَّذينَ اسْتَكْبَرُوا لِلَّذينَ اسْتُضْعِفُوا أَ نَحْنُ صَدَدْناكُمْ عَنِ الْهُدي﴾ ما شما را گمراه كرديم؟ ﴿بَعْدَ إِذْ جاءَكُمْ﴾ خب رهبران مذهبي كه بودند شما را هم كه دعوت كردند حجت خدا را هم بر شما اتمام كردند شما هم مثل ما مجرم هستيد ﴿بَلْ كُنْتُمْ مُجْرِمين﴾ آن‌گاه ﴿وَ قالَ الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذينَ اسْتَكْبَرُوا﴾ مستضعفين به مستكبرين مي‌گويند بله ما بيراهه رفتيم اما ﴿بَلْ مَكْرُ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ﴾ آن نقشه مداوم و مستمر شبانه‌روزي شما پشت درهاي بسته ما را به اين روز رساند آنگاه ذات اقدس الهي مي‌گويد مگر رهبران الهي شما را از اين نقشه در پشت درهاي بسته خبر ندادند مگر اتمام حجت نكردند.

حضور رهبران ديني دليلي بر عدم احتجاج مسلمانان ظلم‌پذير عليه مستكبران در هنگام رؤيت عذاب

بنابراين اينكه مي‌گوييد نقشه كشيدند پس شما مي‌دانستيد اينها شب و روز دارند نقشه مي‌كشند ﴿وَ قالَ الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذينَ اسْتَكْبَرُوا بَلْ مَكْرُ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ إِذْ تَأْمُرُونَنا أَنْ نَكْفُرَ بِاللّهِ وَ نَجْعَلَ لَهُ أَنْدادَاً﴾ شما شبها نقشه كشيديد روزها نقشه كشيديد با ترفندها ما را گمراه كرديد اما اين حرف را در وقتي مي‌زنند كه در دلشان مي‌دانند حجت الهي بالغ است براي اينكه رهبران مذهبي همه حرفها را با آنها در ميان گذاشتند ﴿وَ أَسَرُّوا النَّدامَةَ لَمّا رَأَوُا الْعَذابَ﴾ همين افراد مستضعف كه به مستكبران مي‌گويند شما نقشه كشيديد با نقشه شما ما گمراه شديم اين درست است آنها نقشه كشيدند كه چگونه فضاي تاريك و تيره ايجاد كنند اين درست است اما رهبران مذهبي هم بودند و شفاف سخن گفتند شما هم كه شنيديد خب چرا رفتيد؟ لذا همين مستضعفين در دلشان پشيماني را به عنوان سرّ نهادينه كرده‌اند ﴿وَ أَسَرُّوا النَّدامَةَ لَمّا رَأَوُا الْعَذابَ﴾

غل و زنجيرهاي عذاب در گردن كافران نتيجه اعمال آنها

بعد فرمود ﴿وَ جَعَلْنَا اْلأَغْلالَ في أَعْناقِ الَّذينَ كَفَرُوا﴾ ما در گردن اينها غل انداختيم بعد فرمود اين غل را كه ما از آهنگري نياورديم كه آنجا اين طور نيست كه مواد تي ان تي باشد گازوئيلي باشد و بنزيني باشد و نفتي باشد كه همين معصيت است به صورت شعله درمي‌آيد به صورت حصر ذكر كرده فرمود ما اينجا كه آهنگري كه راه نينداختيم ﴿هَلْ يُجْزَوْنَ إِلاّ ما كانُوا يَعْمَلُونَ﴾ اين زنجير همان است كه شما با دست خودتان گذاشتيد ما رهبران مذهبي فرستاديم به دنبال پيغمبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) كه ﴿يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ اْلأَغْلالَ الَّتي كانَتْ عَلَيْهِمْ﴾[14] ما به زحمت اين زنجير را از دست و پايتان باز كرديم شما با ميل و علاقه خودتان را زنداني كرديد ما به شما گفتيم كه بي‌بند و باري غل و زنجير است و شما باور نكرديد و اين زنجير جز بي‌بند و باري شما و اطاعت مستكبران چيز ديگري نيست اينجا هم از آن آياتي است كه ديگر كلمه «باء» ندارد ديگر نفرمود «هَلْ يُجْزَوْنَ إِلاّ بما كانُوا يَعْمَلُون» فرمود اين غل همان است كه شما با دست خودتان انداختيد پس در سوره «اعراف» فرمود ﴿وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ اْلأَغْلالَ الَّتي كانَتْ عَلَيْهِمْ﴾ انبياي الهي عموماً و وجود مبارك پيغمبر (عليهم الصلاة و عليهم السلام) خصوصاً كه اين آيه در وصف خصوص آن حضرت است در كتابهاي آسماني انبياي سلف به اين وصف او ستوده شد كه ﴿النَّبِيَّ اْلأُمِّيَّ الَّذي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ اْلإِنْجيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ و يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ اْلأَغْلالَ الَّتي كانَتْ عَلَيْهِمْ﴾[15] اينها آمدند دست و بال شما را آزاد كردند اينها به شما آزادي دادند آزادي يعني اينكه انسان از بند هوا برهد از اطاعت غير خدا نجات پيدا كند اين مي‌شود آزادي نه ـ معاذ الله ـ آزادي اين است كه از شريعت آزاد باشد از اطاعت آزاد باشد بيان نوراني حضرت امير (سلام الله عليه) اين است كه «الهي كفي بي عزا أن اكون لك عبدا و كفي بي فخرا أن تكون لي ربا» خدايا افتخار از اين بالاتر كه من بنده تو باشم عزت از اين بالاتر كه تو رب من باشي نيست افتخار و عزتي از اين بالاتر نيست خب.

دو برابر بودن عذاب مستضعف سلطه‌پذير

بنابراين اين چنين نيست كه هر مستضعفي محمود و ممدوح باشد و مورد رحمت الهي باشد آن مستضعفي كه عمداً سلطه‌پذير است و عمداً ضعف را استقبال مي‌كند مثل مستكبر نه تنها اهل جهنم است بلكه عذاب او دو برابر است مرحوم آيت الله آقاي شيخ مهدي امير كلايي امامي كه قبرش وقتي وارد شيخان مي‌شويد از خيابان حضرتيه دست راست همين اول قبر اين بزرگوار است اين كسي بود كه امام (رضوان الله عليه) يك مقدار شرح منظومه پيش ايشان خواند ايشان هم حكيم بود هم فقيه بود و از شاگردان معروف مرحوم آقا شيخ فضل الله نوري بود اوائل ورود ما در قم قصه مرحوم آقا شيخ فضل الله را اين بزرگوار نقل مي‌كرد آن وقت هم در سن هشتاد بود تقريباً در آستانه هشتاد بود او با گريه جريان مرحوم آقا شيخ فضل الله را نقل مي‌كرد كه همين معممين رفتند و تماشا كردند اعدام مرحوم آقا شيخ فضل الله را برگشتند روز روشن يك شرح مبسوطي هم دارد خب اگر كسي با بودن حجت خدا اين‌طور بيراهه برود اين‌گونه از مستضعفين ﴿لِكُلِّ ضِعْفٌ وَ لكِنْ لا تَعْلَمُونَ﴾[16] فرمود اين چنين نيست كه هر كسي ضعيف شد اهل بهشت باشد آن كه مبارزه نكرد ضعف را استقبال كرد استكبار مستكبران را با تحمل سلطه آنها تأييد كرد و تقويت كرد آن هم مثل مستكبر دو برابر معذب است ﴿لِكُلِّ ضِعْفٌ وَ لكِنْ لا تَعْلَمُونَ﴾

لزوم يادآوري امدادها و نعمتهاي الهي به مسلمانان صدر اسلام جهت قدرداني

در آيه محل بحث فرمود شما به ياد اين صحنه باشيد كه ديگران شما را به عنوان يك اقليت غير قانوني استضعاف مي‌كردند ما شما را رهايي داديم ﴿وَ اذْكُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَليلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِي اْلأَرْضِ تَخافُونَ أَنْ يَتَخَطَّفَكُمُ النّاسُ﴾ اين آدم ربايي خيلي چيز عادي بود براي آنها هم درون مرزي شما از خطر آدم ربايي در امان نبوديد صناديد قريش شما را مي‌ربودند و مي‌كشتند هم از نظر برون مرزي اين دو امپراطور قوي ايران و روم نسبت به شما بعد از تشكيل حكومت اسلامي مقتدرانه برخورد مي‌كردند اين در بيانات نوراني حضرت امير (سلام الله عليه) در خطبه قاصعه هست فرمود شما از خطر اكاسره و قياصره به وسيله اسلام نجات پيدا كرديد اكاسره همين كسراهاي ايران زمين بودند قياصره همين قيصر‌هاي روم بودند آن روز غير از دو ابر قدرت كسي روي زمين حكومت نمي‌كرد كشورهاي ديگر هم زير اقمار سياسي همين امپراطوري روم بودند و هم امپراطوري ايران ايراني كه مي‌گفتند شاهنشاهي شاهنشاهي براي اينكه از بسياري از كشورهاي ديگر باج مي‌گرفت و گرنه كشوري كه فقط خودش را بتواند اداره كند كشور سلطنتي است كه شاه او را اداره مي‌كند اما شاهنشاهي به آن كشوري مي‌گويند كه از كشورهاي ديگر مي‌تواند باج بگيرد اين امپراطوري ايران از كشورهاي ديگر هم باج مي‌گرفت در نهج‌البلاغه در خطبه قاصعه فرمود اين اكاسره و اين قياصره كه دست بردار نيستند كه و همه اينها را اسلام رام كرده بالأخره طولي نكشيد كه از قلب فرانسه تا بخش وسيع آسياي ميانه همه شهادت به وحدانيت حق مي‌دادند در مدت كوتاه حالا كسي بيايد بگويد كه اسلام افيون جامعه است اسلام اگر به حكومت برسد افيون است خب اين ديگر مطابق با قرآن نيست فرمود ﴿وَ اذْكُرُوا﴾ فرمود اين حرف كه الآن اين چنين نيست كه «قضية في واقعة» تلاوتش براي ما مانده باشد كه فرمود به ياد اين صحنه باشيد كه اين شما را عزيز كرد از ذلت به در آورد ﴿فَكَثَّرَكُمْ﴾[17] كه در سوره «اعراف» آمده مستضعف بوديد از استضعاف رهايي يافتيد بي‌مأوا بوديد مأوايتان داد چه در داخله حجاز مدينه را در اختيار شما قرار داد چه در خارج حجاز طولي نكشيد كه اين دو امپراطوري را مقهور شما كرده است ﴿فَآواكُمْ وَ أَيَّدَكُمْ﴾ با تأييدات خودش با نصرت خودش بعد ﴿وَ رَزَقَكُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ﴾ انواع و اقسام نعم را به شما داده است همه اين غنايم به حجاز سرازير شد ديگر همين شما افرادي كه بالأخره صدقه بخور بوديد حالا ثروتها را با تبر تقسيم مي‌كنيد آن روز كه سكه در كار نبود يك اسكناس هم كه نبود دو آنها با شمش طلا و نقره معامله مي‌كردند اگر كسي سرمايه‌دار بود در انبارش مثل هيزم شمش طلا فراوان داشت شمش نقره فراوان داشت اينكه يعقوبي در جريان توزيع ميراث عمرو عاص نقل مي‌كند كه ورثه عمرو عاص ثروتش را با تبر بين خود تقسيم مي‌كردند همين‌طور است الآن يك روستايي براي سوخت زمستانه‌اش اين درختهاي بريده باغ را نگه مي‌دارد در انبار براي سوخت زمستانه بعد آن را با تبر نيم مي‌كند و در بخاري مي‌اندازد فرمود اينها طلاها را و شمشهاي طلا را با تبر تقسيم مي‌كردند همه اينها غنايمي بود كه از ايران و روم رفته حجاز خب يك افراد صفه‌نشين صدقه بخور حالا تبر دست بگيرد طلا را شمش طلا را بين ورثه تقسيم بكند فرمود اين‌طور بود خب چرا شما حق‌شناسي نمي‌كنيد؟ چرا قدرداني نمي‌كنيد؟ ﴿فَآواكُمْ وَ أَيَّدَكُمْ بِنَصْرِهِ وَ رَزَقَكُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾

مكّه نعمت خاص الهي و حرمي امن براي محفوظ ماندن از خطرها

در داخله مكه فرمود ما اين شهر را شهر امن قرار داديم خود مكه طوري بود كه ديگران اگر غارت مي‌كردند حريم مكه و حريم حرم محفوظ بود خداي سبحان مي‌فرمايد ما اين نعمت را به شما داديم البته اين نعمت از يك جهت توسعه دارد آيه ٥٧ سورهٴ مباركهٴ «قصص» اين است ﴿وَ قالُوا إِنْ نَتَّبِعِ الْهُدي مَعَكَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنا﴾ مي‌گفتند ما اگر از تو پيروي بكنيم ما را مي‌ربايند از سرزمينمان تبعيدمان مي‌كنند يا هلاكمان مي‌كنند مي‌فرمايد ﴿أَ وَ لَمْ نُمَكِّنْ لَهُمْ حَرَمًا آمِنًا يُجْبي إِلَيْهِ ثَمَراتُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ رِزْقًا مِنْ لَدُنّا﴾ مي‌فرمايد ما اين مكه را كه حرم امن قرار داديم اينجا ديگر محفوظ از خطر هر خطري هم در جاي ديگر باشد در داخله مكه ما شما را تأمين كرديم چه اينكه مشابه اين معنا در بخشهاي ديگري از سورهٴ مباركهٴ «عنكبوت» آمده است آيه ٦٧ سورهٴ مباركهٴ «عنكبوت» اين است كه ﴿أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنّا جَعَلْنَا حَرَمَاً آمِنَاً﴾ كه ﴿وَ يُتَخَطَّفُ النّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ أَفَبِالْباطِلِ يُؤْمِنُونَ وَ بِنِعْمَةِ اللّهِ يَكْفُرُونَ﴾ البته يك نعمت خاصي است كه به خصوص به مكه داده است ولي از اين نعمت خاص همگان بهره‌مندند چه ملحد و چه موحد

فراگيري رحمت الهي بر مذنب و غير مذنب

در آن بحث ﴿وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصيبَنَّ الَّذينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً﴾ كه سؤال برانگيز بود اين در خصوص عذاب بود ولي در برابر رحمت اين چنين نيست چون لطف الهي مي‌تواند بي‌سابقه شامل حال كسي بشود چون «منتك ابتداء»[18] اين از بيانات نوراني امام سجاد (سلام الله عليه) است در صحيفه سجاديه عرض مي‌كند «منتك ابتداء» خدا يا تمام منتها منت آن نعمت عظيم است تمام نعمتهاي تو ابتدايي است كسي نمي‌تواند بگويد من زحمت كشيدم استحقاق اين نعمت را پيدا كردم چون پاسخش اين است كه آن توفيق زحمت را چه كسي داد آن توفيق نعمت را چه كسي داد بالأخره هر نعمتي باشد ابتدايي است گاهي ممكن است در سرزمين عرفات يا در حرمهاي مطهر ائمه (عليهم السلام) يك انسان صالحي بيايد دعا كند به بركت دعاي او خيلي از كساني كه در آن محدوده هستند متنعم باشند ولو تبهكار و گناهكار هم باشند اين سؤال ندارد كه چطور رحمت خدا شامل حال مذنب و غيرمذنب شد؟ چون رحمت او ابتدايي است او ﴿ذُو الْفَضْلِ الْعَظيمِ﴾[19] است.

اما اگر عذاب خدا به غير ظالم برسد اين سؤال برانگيز است كه چند تا پاسخ ارائه شد آن ﴿وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصيبَنَّ الَّذينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً﴾ اين سؤال برانگيز است اما رحمت الهي شامل حال غير عامل بشود شامل حال گنهكار بشود اين سؤال ندارد چون نعمتهاي او ابتدايي است اصل هستي را و كمالات هستي را به صورت رايگان عطا كرده است و حكيمي يك مقدار درهمهاي قلب خريده ديگري به او گفته آخر اين درهمها قلب است گفت بله من مي‌دانم كه قلب است ولي كيميا پيش من است يعني اين را خواستند به ما بفهمانند آدم تقلبي را هم خدا قبول مي‌كند براي اينكه كيميا پيش اوست اين مقلب القلوب طوري مي‌تواند اين انسان متقلب را آرام بكند كه صاف و شفاف در بيايد آن اشكهايي كه مي‌ريزد نشانه همان طهارت روح اوست اگر اين بزرگوار گفت كه حكيمي بود از زرگري سيمها و طلاهاي تقلبي مي‌خريد و ديگري به او مي‌گفت آنچه را كه تو خريدي مغشوش است او گفت من مي‌دانم مغشوش است من با مغشوش كار دارم من مي‌خواهم اين را كيميا كنم من مس مي‌خواهم نه اينكه طلا را طلا كنم من اين را در آن مس هست و تقلبي هست و ناسالم هست مي‌خواهم سالم كنم يعني كار خداي سبحان كيمياگري است.

«و الحمد لله رب العالمين»

 

 

 

[1]  . سورهٴ انعام، آيهٴ 164.

[2]  . سورهٴ انعام، آيهٴ 164.

[3]  . سورهٴ اعراف، آيهٴ 86.

[4]  . سورهٴ حشر، آيهٴ 9.

[5]  . سورهٴ حشر، آيهٴ 9.

[6]  . سورهٴ طه، آيهٴ 39.

[7]  . سورهٴ نساء، آيهٴ 75.

[8]  . سورهٴ نساء، آيهٴ 98.

[9]  . سورهٴ نساء، آيهٴ 75.

[10]  . سورهٴ قصص، آيهٴ 5.

[11]  . سورهٴ انعام، آيهٴ 26.

[12]  . سورهٴ اعراف، آيهٴ 38.

[13]  . وسائل الشيعه، ج 16، ص 99.

[14]  . سورهٴ اعراف، آيهٴ 157.

[15]  . سورهٴ اعراف، آيهٴ 157.

[16]  . سورهٴ اعراف، آيهٴ 38.

[17]  . سورهٴ اعراف، آيهٴ 86.

[18]  . صحيفهٴ سجاديه، دعاي 45.

[19]  . سورهٴ انفال، آيهٴ 29.


دروس آیت الله العظمی جوادی آملی
  • تفسیر
  • فقه
  • اخلاق