12 03 2000 4936728 شناسه:

تفسیر سوره انفال جلسه 8

دانلود فایل صوتی

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ إِذا ذُكِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ زادَتْهُمْ إيمانًا وَ عَلي رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ(2) الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ(3) أُولئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَريمٌ(4)﴾

تشريح ﴿دَرَجَاتُ الْعُلَي﴾ و اعتبار بقاء و تداوم حسن فعلي و فاعلي در پاداش حسنات

درجات را ذات اقدس الهي همان‌طوري كه به كِبَر وصف كرده است در سوره «اسراء» كه فرمود: ﴿وَ لَْلآخِرَةُ أَكْبَرُ دَرَجاتٍ وَ أَكْبَرُ تَفْضيلاً﴾[1] به علو و برتري هم وصف كرده است در سوره «طه» که فرمود: ﴿لَهُمُ الدَّرَجاتُ الْعُلي﴾[2] عالي بودن درجه به اين است كه به ذات اقدس الهي نزديك‌تر باشد هرچه درجه به ذات اقدس الهي نزديك‌تر است به علي اعلا نزديك‌تر است درجات عُلي خواهد بود، آيه ٧٥ سوره «طه» به اين صورت است ﴿وَ مَنْ يَأْتِهِ مُؤْمِنًا قَدْ عَمِلَ الصّالِحاتِ فَأُولئِكَ لَهُمُ الدَّرَجاتُ الْعُلي﴾ آن‌گاه درجات عُلي را تشريح مي‌كنند ﴿جَنّاتُ عَدْنٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا اْلأَنْهارُ خالِدينَ فيها وَ ذلِكَ جَزاءُ مَنْ تَزَكّي﴾[3] و اين براي كسي است كه ﴿مَنْ يَأْتِهِ مُؤْمِنًا﴾ مستحضريد كه در عين حال كه حُسن فعلي و فاعلي معتبر است بقا و تداوم اين دو حُسن هم لازم است در كيفر دادن ذات اقدس الهي يك چيز را كافي مي‌داند فرمود هر كسي گناه كرد كيفر مي‌بيند، در گناه براي كيفر دو چيز لازم نيست لازم نيست كسي آدم بدي باشد و كار بد بكند همين كه كار بد بكند كيفر مي‌بيند ولو آدم خوب باشد يعني مؤمن ولي براي ورود به بهشت صِرف كار خوب كافي نيست حتماً بايد صاحب كار موحد و مؤمن باشد در حسنات و پاداش حسنات دو تا حُسن لازم است حُسن فاعلي و فعلي ولي در سيئات و كيفر اعمال سيئه يك كار كافي است يك امر كافي است همان قبح فعلي، كار بد باعث تعذيب است خواه صاحبكار كافر باشد خواه غير كافر البته آن كفر كيفر خاص خود را كه خلود و مانند آن باشد دارد كه اين در بحثهاي قبل اشاره شد.

دلالت آيهٴ ﴿مَن يَأْتِهِ مُؤْمِناً﴾ برضرورت حفظ نمودن ايمان تا زمان مرگ

اما مهم در آيه ٧٥ چيز ديگر است و آن اين است كه صِرف اينكه كسي در حين عمل حُسن فاعلي و فعلي را داشت كافي نيست يعني اگر يك مؤمني يك كار خوب كرد اين كافي نيست بايد اين ايمانش تا صحنه قيامت با او باشد برخيها هستند كه ـ‌معاذالله‌ـ گرفتار سوء خاتمه باشند صرف داشتن ايمان يا انجام كار خوب كافي نيست بايد اين تداوم داشته باشد اين ملكه تا زمان مرگ هم با آدم باشد البته اگر زمان مرگ با آدم بود از آن به بعد ديگر گرفته نمي‌شود لذا در مسئله حَسنات تعبير قرآن اين است كه ﴿مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ﴾ نه «من فعل الحسنة» كسي كه حسنه را بياورد گاهي گرفتار سيئه مي‌شود آن‌قدر آلوده مي‌شود كه آن حسناتش احباط مي‌شوند همان‌طوري كه ﴿إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ﴾[4] سيئات هم يذهبن الحسنات لذا فرمود: ﴿مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها﴾[5] نه «من فعل الحسنة» در آيه ٧٥ سوره «طه» مي‌فرمايد: ﴿مَنْ يَأْتِهِ مُؤْمِنًا﴾ نه «من آمن» اين‌چنين نيست كه در قيامت حساب بكنند كه در دنيا چه كسي ايمان آورده بود اين حساب نيست آنچه كه در قيامت حساب مي‌كنند اين است كه در دنيا چه كسي ايمان آورد اولاً و چه گروهي ايمان خودشان را حفظ كردند تا زمان مرگ ثانياً اگر تا زمان مرگ ايمانشان را ثابت كرده باشند ديگر بعد از مرگ زائل نخواهد شد لذا فرمود: ﴿وَ مَنْ يَأْتِهِ مُؤْمِنًا قَدْ عَمِلَ الصّالِحاتِ فَأُولئِكَ لَهُمُ الدَّرَجاتُ الْعُلي﴾[6] که آن درجات عُلي هم به عنوان ﴿جَنّاتُ عَدْنٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا اْلأَنْهارُ﴾[7] است.

تفاوت درجات انبيا و اوليا(عليهم السلام) در نبوّت، رسالت و پاداش

مطلب ديگر اين كه ذات اقدس الهي فرمود خداوند ﴿رَفِيعُ الدَّرَجَاتِ ذُو الْعَرْشِ﴾[8] است اين عرش ديگر عالي‌ترين درجه است كه از آن به بعد ديگر درجه‌اي نيست حالا برخيها كه قلب مؤمن «عرش‌الرحمان» است و اين مؤمنين كامل كه انسانهاي كامل اهل‌بيت (عليهم السلام)‌اند اينها به آن مقام مي‌رسند اينها از همه اين درجات مي‌گذرند وقتي از همه اين درجات گذشتند ديگر درجه‌اي بالاتر از درجه اينها نيست چون براي خود انبيا و اوليا هم درجات است آن‌طوري كه در سورهٴ مباركهٴ «بقره» وصف اينها را بيان فرمود در سوره «بقره» فرمود كه خود مرسلين و انبيا(عليهم‌السلام) داراي درجات‌اند آيه ٢٥٣ سورهٴ مباركه «بقره» اين است ﴿تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلي بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ﴾ خب اين تفاوت مرتبه است بين خود انبيا و مرسلين هم درجاتشان در نبوت فرق مي‌كند هم درجاتشان در رسالت فرق مي‌كند قهراً درجاتشان هم از نظر پاداش فرق مي‌كند.

بهره‌مندي متّقيان از لذّتهاي ظاهري و معنوي در بهشت

﴿وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ﴾ برخي از اينها درجات حسي و ظاهري است برخي از اينها هم درجات معنوي است كه جمع بين اينها در آيه ٥٤ و ٥٥ سورهٴ مباركهٴ «قمر» است كه ﴿إِنَّ الْمُتَّقينَ في جَنّاتٍ وَ نَهَرٍ ٭ في مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَليكٍ مُقْتَدِرٍ﴾ اينكه فرمود متقين هم در جنات و نهرند كه مربوط است به لذتهاي حسي و ظاهري اينهاست كه با بدن لذت مي‌برند هم ﴿في مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَليكٍ مُقْتَدِرٍ﴾ كه لذت معنوي اينها است شايد كريمه ﴿وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ﴾[9] ناظر به اين بخشها باشد يك جنتي است كه در آن جنات و نهر و امثال ذلك است يك جنتي است كه لقاءالله است پايان سورهٴ مباركهٴ «فجر» به همان جنت معنوي كه لقاءالله است اشاره كرد كه ﴿فَادْخُلي في عِبادي ٭ وَ ادْخُلي جَنَّتي﴾[10] وگرنه در ساير موارد به جنتين اشاره مي‌كند هم جنت ظاهري كه متقيان در آنجا با بدن و قواي بدني لذت مي‌برند هم با جانشان لذت مي‌برند مثل اينكه به حضور ائمه (عليهم السلام) مشرف مي‌شدند دو تا بهره داشتند يك بهره ظاهري داشتند كه مثلاً گاهي مهمان آنها بودند از غذاي منزل آنها استفاده مي‌كردند از ميوه‌اي كه آنجا در محضرشان بود خرمايي كه از حضرت به آنها مي‌رسيد استفاده مي‌كردند اين يك لذت ظاهري بود از علوم آن حضرت معارف آن حضرت ملاقات آن حضرت از زيارت آن حضرت بهره مي‌بردند يك لذت معنوي بود يك لذت ظاهري است كه بدن در آنجا سهيم است يك لذت معنوي است كه روح بهره مي‌برد اينها كه به حضور ائمه (عليهم السلام) مي‌رسيدند يا به حضور پيغمبر (صلّي‌الله عليه و آله و سلّم ) دو تا بهره داشتند و اين دو تا بهره در سورهٴ مباركهٴ «قمر» آن بخش پاياني‌اش يعني آيه ٥٤ و ٥٥ به اين صورت آمده است كه ﴿إِنَّ الْمُتَّقينَ في جَنّاتٍ وَ نَهَرٍ ٭ في مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَليكٍ مُقْتَدِرٍ﴾.

بنابراين خداي سبحان اينها را به آن عالي‌ترين درجه مي‌رساند آيه پانزده سورهٴ مباركهٴ «غافر» هم اين است خداوند رفيع‌الدرجات است وقتي كه درجات تمام شد به عرش مي‌رسد ذوالعرش است ﴿يُلْقِي الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلي مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ لِيُنْذِرَ يَوْمَ التَّلاقِ﴾[11].

محفوظ ماندن اعمال نيك انسان پس از مرگ

پرسش:...

پاسخ: از موت به بعد ديگر حسنه از بين نمي‌رود، در برزخ هم هست تا قيامت كبرا هم هست در بهشت هم نتيجه‌اش را مي‌بينند چون بعد از مرگ عملي انسان انجام نمي‌دهد كه اين اعمال صالحه او را از بين ببرد آنچه را كه دارد محفوظ مي‌ماند، اما اگر در دنيا كسي كار خوب كرد لكن بعداً قبل از مرگ يك سيئه‌اي بجا آورد كه باعث بطلان عمل او شد اين شخص نمي‌تواند بگويد كه من در دنيا كار خوب كرده‌ام مي‌گويند در دنيا اگر كسي كار خوب كرد و آن كار خوب را باطل نكرد و حفظ كرد و با همان كار خوب مُرد ﴿مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ﴾[12] آن‌گاه پاداش مي‌بيند.

تأثير سنّت سيئه بر اعمال صالح

پرسش: آيا سنّت سيّئه بعد از مرگ در اعمال صالح تأثير نمي‌گذارد؟

پاسخ: بله تا آن سنت هست عمل طالح را در نامه عمل او مي‌نويسند و باطل هم نمي‌كنند اين كسي است كه ﴿خَلَطُوا عَمَلاً صالِحًا وَ آخَرَ سَيِّئًا﴾[13] و آن عمل سيئه آمده حسنه او را به هم زده؛ مثلاً يك چهارشنبه‌سوري را به عنوان سنت گذاشت سنت سيئه است تا اين اثر هست آن گذارندگان اين سنت رنج مي‌برند ديگر در حقيقت عمل آنها زنده است، اينكه فرمود: ﴿رَفيعُ الدَّرَجاتِ ذُو الْعَرْشِ﴾[14] از اين قبيل است.

بنابراين هم براي انبيا درجات هست هم براي مؤمنين درجات هست و درجات الهي در قيامت هم به كِبَر متصف است هم به علوّ متصف است تا برسد به مقام عرش.

تشكيكي بودن لقاء‌الله (عرش) با توجّه به تفاوت درجات انبيا و مرسلين و مؤمنان

پرسش: آيا مي‌توان به عرش رسيد؟

پاسخ: بله، آن قله‌اش كه حالا عرش است مي‌شود لقاء‌الله آنها هم به لقاء‌الله مي‌رسند خود لقاء‌الله مقول به تشكيك است چون لقاي آن كُنه ذات كه مطرح نيست لابد لقاي اسماي الهي جمال الهي جلال الهي است بعضيها برخي از اسما را ملاقات مي‌كنند بعضيها اسم اعظم را ملاقات مي‌كنند بعضيها كمتر و بعضيها بيشتر خب از اينكه فرمود: ﴿أُولئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ رَبِّهم﴾ اين مي‌تواند برابر آن تقسيمي كه هست هم انبيا و مرسلين را شامل بشود و هم ديگران را منتها تفاوت درجه محفوظ است.

تناسب معناي «وجلين» در دعاي عرفه امام حسين(عليه السلام) با آيهٴ ﴿إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ﴾

مطلب ديگر آن است كه در طليعه اين اوصاف چنين آمده است كه ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ إِذا ذُكِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ﴾ اين هراسناك بودن دل البته يك كمالي است. در دعاي عرفه سالار شهيدان كه فردا ان‌شاء‌الله همه شما در آن مراسم شركت مي‌كنيد و همگان را هم به حضور در آن مراسم دعوت مي‌كنيد قبلاً هم اين دعا را يك بار مطالعه مي‌كنيد بعد فردا مي‌خوانيد عن بصيرة باشد آنجا وجود مبارك سيدالشهدا (سلام الله عليه) عرض مي‌كند كه «لا اله الا انت سبحانك اني كنت من الوجلين» نه به معناي اينكه من از عذاب مي‌ترسم و مانند آن ظاهراً ناظر به اين است كه پروردگارا من جزء مصاديق همين آيه سورهٴ مباركهٴ «انفال» هستم كه فرمودي ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ إِذا ذُكِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ﴾ من جزء وجلينم «لا اله الا انت سبحانك اني كنت من الوجلين» چون مسئله خائفين مسئله راجعين مسئله مهللين يعني اهل تهليل و لا اله الا الله هستند مسئله تسبيح مسأله تكبير اينها جداگانه همه آمده است «لا اله الا انت سبحانك اني كنت من الراغبين لا اله الا انت سبحانك اني كنت من المهللين لا اله الا انت سبحانك اني كنت من المسبحين لا اله الا انت سبحانك اني كنت من المكبرين» و مانند آن.

محوريت دعاي عرفه امام حسين(عليه السلام) در برهان تمانع

نورانيت اين دعا در كتابهاي حكمت و كلام خيلي ظهور كرده چون بخشهاي قابل توجهي از اين ادعيه به عنوان محور برهان در اين كتابهاي حكمت و كلام هست مخصوصاً برهان تمانع را به خوبي تبيين فرمود كه «لو كان فيهما آلهةٌ إلاّ اللّه لفسدتا و تفطرتا»[15] يعني برخيها فكر مي‌كردن كه اين تالي فاسد اين است كه اوضاع آسمان و زمين به هم مي‌خورد ﴿لَوْ كانَ فيهِما آلِهَةٌ إِلاَّ اللّهُ لَفَسَدَتا﴾[16] يعني به هم مي‌خورد يعني اصلش هست ولي نظمش به هم مي‌خورد كه خواستند اين را روي برهان نظم در بياورند اما بيان نوراني حضرت سيدالشهدا (سلام الله عليه) نشان مي‌دهد كه اين به ليس تامه برمي‌گردد نه ليس ناقصه با كان تامه و ليس تامه و اينها كار دارد كه اگر دو آلهه در آسمان و زمين بود اصلاً اينها تفطر پيدا مي‌كردند در هم مي‌ريختند نه تنها نظمشان به هم مي‌ريخت بلكه اصل هستي‌شان متفطر مي‌شد «لَفَسَدَتا و تفطرتا» اين قيد ديگري در كنار تالي فاسد ذكر مي‌كند.

عظمت و بلنداي خطبه حضرت زينب(عليها السلام) و دعاي عرفه نشانه حافظه قوي و اديب بودن ناقل آن

اين دعا با كلمات ديگر فرق مي‌كند گرچه حافظه عرب براي حفظ اين كلمات مأثور قوي بود لكن هر كسي نمي‌توانست اينها را حفظ كند بَشير و بِشر كه پسران خذيم اسدي‌اند اينها يك آدمهاي معمولي نيستند اينها از اصحاب خاص خود حضرت سيدالشهدا (سلام الله عليه) بودند اولاً و در بين صحابه به ادبيات هم معروف بودند ثانياً اينها يك آدم عادي نبودند گرچه حافظه برخيها قوي بود اما همه آنها اديب نبودند در بين صحابه حضرت سيدالشهدا (سلام الله عليه) بشير اسدي از خصوصيت ادب‌پروري برخوردار بود آن بخشهاي مهم ادبي را اينها نقل مي‌كردند خطبه‌هاي حضرت امير (سلام الله عليه) هم همين‌طور است حضرت در مسجد خطبه‌اي ايراد مي‌كردند حافظه‌ خيليها قوي بود گاهي مثلاً اشعار فراواني را از جاهليت حفظ مي‌كردند قصيده‌اي را حفظ مي‌كردند اما حالا اين خطبه را مقدورشان نبود كه حفظ بكنند تشخيص اين كلمات و ضبط صحيح اين كلمات مقدور هر مستمعي نبود بشير اسدي كسي است كه خطبه نوراني حضرت زينب (سلام الله عليها) را هم Êاين نقل مي‌كند در بازار كوفه اين به تعبير شيخنا الاستاد مرحوم علامه شعراني (رضوان الله عليه) كه در همان شرح كوتاه دعاي عرفه مرقوم فرمودند گفتند اين بشير اسدي با اينكه خودش اديب است و ادب‌شناس است و ادب‌پرور هيچ راهي نداشت براي معرفي اين خطبه كه بگويد اين خطبه چقدر بلند است چه اوجي دارد فراز و نشيب آن چقدر است فقط همين مقدار توانست بگويد كه «كانها تنطق و تفرغ علي لسان علي»[17] همين قدر بلد بود بگويد ديگر چيزي از او برنمي‌آمد درباره اين خطبه سخن بگويد كه خطبه چه عظمتي دارد فقط همين قدر گفت كه من شنيدم زينب كبرا (سلام الله عليها) سخنراني مي‌كند مثل اينكه حضرت علي دارد حرف مي‌زند اما حالا عظمت اين خطبه چيست؟ اين خيلي حرف دارد با اينكه اينها اصولاً اديب رسمي آن روزگار بوده است فقط همين قدر توانست بگويد كه مثل اينكه حضرت امير داشت حرف مي‌زند و اين دعاي عرفه را همين بشير اسدي نقل كرد آن خطبه نوراني حضرت زينب را همين اين نقل كرد و دعاي عرفه حضرت علي‌بن‌الحسين امام سجاد هم ظاهراً همين نقل كرد آن را گفتم خذيم‌بن‌بشير ظاهراً به تعبير شيخنا الاستاد اين يك تصنيفي رخ داده راوي آن هم همين بشيربن‌خذيم اسدي است نه خذيم بن بشير آن را هم همين نقل كرده چون كساني كه اين لسان را بشناسند و نقل بكنند خيلي كم بودند اين دعا اين خصوصيت را دارد آن‌گاه مي‌بينيد يك قسمت مشترك است و اين «سبحانك اني كنت من الوجلين» يعني من جزء مصاديق همين آيه سورهٴ مباركهٴ «انفال» هستم كه ﴿الَّذينَ إِذا ذُكِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ﴾ از اين سنخ دارد مي‌گويد يك مضمون مشتركي در دعاي عرفه حضرت سيدالشهدا و دعاي عرفه حضرت علي‌بن‌الحسين امام سجاد (سلام الله عليهما) هست كه هر دو در طليعه اين دعاست عرض مي‌كنند خدايا شما نسبت به ما لطف و مهرباني داشتيد و ما كه شيء مذكور نبوديم و مي‌توانستي در ادوار گذشته ما را به دنيا بياوري اما لطف كردي رحم كردي مهر كردي نسبت به ما و صبر كردي ما را در زمان جاهليت به دنيا نياوردي نظام جاهلي به هم خورد حكومت اسلامي ظهور كرد پيغمبري (صلّي الله عليه و آله و سلّم) آمد اسلامي آمد وحيي آمد نبوت و رسالتي ظهور كرد فضاي اسلامي يك فضاي روشني شد آن‌گاه ما را در فضاي اسلامي به دنيا آوردي من خيلي شاكرم جوانهايي كه بعد از انقلاب به دنيا آمدند اينها حالا چه در حوزه چه در دانشگاهها ان‌شاء‌الله اين دعا را به زيبايي و به تلاوت بخوانند و اين قسمتهاي اوليه در حقيقت نعمت خاصي است كه آنها دارند اگر خداي ناكرده آنها جاهليت ديگران را تحمل مي‌كردند و مي‌ديدند شايد آلوده مي‌شدند.

سرّ نسبت گناه به خود دادن توسّط امامان معصوم(عليهم السلام)

پرسش: چرا در ادعيه ائمه(عليهم السلام) از معصيت خودشان مي‌فرمودند؟

پاسخ: حالا آن بحث كلي ادعيه است كه آن ناظر به آن است كه يا براي تعليم هست يا ناظر به اين است كه «وجودك ذنب لا يقاس به ذنب»[18] يا ناظر به ترك اولي است وجوهي براي آن ذكر معصيت در ادعيه ائمه (عليهم‌السلام) ذكر شده كه يا تعليم است يا توجه به مباهات براي آنها ذنب است يا بالاتر از مباهات است حتي نسبت به خودشان ديدن عبادات را ديدن اطاعات را هم آنها ذنب مي‌دانند مي‌گويند در بحث توحيدي عابد حق ندارد خود را و عبادت را و معبود را ببيند اين مي‌شود تثليث اگر خود را نبيند عبادت و معبود را ببيند مي‌شود تثنيه هيچ كدام از اينها؛ يعنی نه ثنويت با توحيد سازگار است و نه تثليث فقط بايد معبود را ببيند آن درجات عاليه است كه «حسنات الابرار سيئات المقربين»[19] در طليعه اين دعاي نوراني عرفه وجود مبارك سيدالشهدا اين مضمون را دارد كه در دعاي عرفه امام سجاد (سلام الله عليه) هم هست آنجا عرض مي‌كند خدايا شما نسبت به ما محبت كرديد «قبل أن اكون شيئاً مذكورا» من چيزي نبودم «و خلقتني من التراب ثم اسكنتني الاصلاب آمنا ً لريب المنون واختلاف الدهور و السنين فلم ازل ظاعنا من صلب الي رحم في تقادم من الايام الماضيه و القرون الخالية لم تخرجني لرأفتك بي و لطفك لي و احسانك الي في دولة ائمه الكفر» من بين صلب و ترائب بودم و در زمان جاهليت خارج نكردي «ائمة الكفر الذين نقضوا عهدك و كذبوا رسلك لكنك اخرجتني للذي سبق لي من الهدي الذي له يسّرتني و فيه انشأتني و من قبل ذلك رؤفت بي بجميل صنعك و سوابغ نعمك» نسبت به من لطف كردي و مرا در دولت اسلام ايجاد كردي.

 بيان برخي از بزرگان در قرآن صائد بودن دعا

مطلب ديگر در اين دعاي نوراني اين است كه لسان لسان شاعر نيست كه از باب احسنه اكذبه ـ‌معاذ الله‌ـ با اغراق و مبالغه همراه باشد كه با ادعيه همان‌طوري كه بزرگان فرمودند بعد مرحوم آقاي شاه‌آبادي(رضوان الله عليه) فرمود بعد مكرراً امام از ايشان هم نقل مي‌كردند که دعا قرآن صاعد است قرآن كه نازل شده است براي اهل‌بيت (عليهم السلام) كمال آورد و اينها همان معارف قرآني را گرفتند و معتقد شدند و متخلّق شدند و متحقق شدند و عمل كردند و به صورت دعا با خدا مناجات مي‌كنند اين دعا در قوس صعود همان قرآن نازل است اين در فرمايشات بزرگان هست كه دعا قرآن صاعد است كه در فرمايشات مرحوم ميرزا جواد آقاي تبريزي هم هست تا ديگران.

اظهار فقر امام حسين(عليه السلام) وسيله توسّل به خداوند در دعاي عرفه

بنابراين اينها منزه از آن‌اند كه مبالغه و اغراق و چيزي باشد حالا در بيانات نوراني حضرت سيدالشهدا (سلام الله عليه) در جريان اينكه رابطه بنده با خدا چگونه است ما چگونه با تو سخن مي‌گوييم و چگونه بايد حق‌شناسي بكنيم اين چند جمله را توجه بكنيد. عرض كرد شما گفتيد ﴿وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَةَ﴾[20] خب وسايل فراواني هم به ما ارائه كردی «انا اتوسل اليك بفقري اليك»[21] من از اينكه به تو نيازمندم به اين توسل مي‌جويم تو غني هستي من فقيرم «هل يرحم الفقير الا الغني» من به فقر خودم متوسل مي‌شوم به تو بعد استدلال مي‌كند فرمود اين چه توسلي است كه من دارم مي‌كنم؟ وسيله خودش بايد بتواند بيايد بالا تا مرا را ببرد فقر كه اصلاً نمي‌‌تواند بيايد بالا و نزد شما برسد «ها انا اتوسل اليك بفقري اليك» بعد فرمود: «و كيف اتوسل اليك بما هو محال ان يصل اليك»[22] حالا من با يك وسيله‌اي مي‌خواهم به شما برسم يكي مثلاً با يك نردباني با يك طنابي مي‌خواهد بيايد حالا با نردبان مي‌خواهد برود به آسمان، اصلاً شدني است؟ نردبان ده پله صد پله هزار پله دارد از اين بيشتر نيست با نردبان كه نمي‌شود به آسمان برود يا با طناب كه نمي‌شود به آسمان برود مي‌فرمايد من با توجه به فقرم با توسل به فقرم مي‌خواهم به شما برسم آخر اين فقر كه وسيله است كه نزد شما حضور ندارد چيز ديگري هم بياورم كه شما داديد بگويم اين علم و كمال و قدرت اينها كه از تو است نداري از من است و نداري هم كه بالا نمي‌آيد، چقدر برهان خوبي است! من كه مي‌خواهم متوسل بشوم با وسيله مي‌خواهم يك سيستم از وسايل است كه در دستگاه تو هست آنها كه براي توست علم است و قدرت است و معنويت است و اينها كه براي توست آنكه براي من است فقر است مي‌خواهم با ابزار خودم بيايم كه نمي‌توانم بخواهم با علم بيايم كه براي توست وسيله من نيست خب پس چه كار كنيم همين اظهار فقر را كه مي‌كند كافي است ديگر همين «رأس ماله الرجاء و سلاحه البكاء»[23] است.

پرسش:...

پاسخ: نه بکاء را او افاضه کرده است، همين كه ما بگوييم كه هيچ چيزي نداريم از ما قبول مي‌كند «يا من يقبل اليسير».[24]

پرسش: ...

پاسخ: بله، در بحثهاي قبل داشتيم كه ذات اقدس الهي نسبت به بعضي از انبيا مي‌فرمايد كه ﴿إِنَّهُ فِي اْلآخِرَةِ لَمِنَ الصّالِحينَ﴾[25] يا ﴿وَ أَلْحِقْني بِالصّالِحينَ﴾[26] در ذيل آن آيات رواياتي هم هست كه بسياري از اين انبيا در قيامت به اهل‌بيت(عليهم السلام) ملحق مي‌شوند.

وجود قسمت آخر دعاي عرفه در نسخي از اقبال و صحّت آن با توجّه به بلاغت و عدم ضعف معنوي آن

مطلب ديگر آن است كه اين يك اضافه‌اي دارد که اين اضافه را مرحوم سيّدبن‌طاووس نقل كرده و ديگران نقل نكردند لكن استاد ما مرحوم آقاي شعراني (رضوان الله عليه) كه او هم مصحح و نسخه‌شناس و كتاب‌شناس و همه اين قسمتها را در حد نصاب داشت ايشان مي‌فرمايد اين دعاي نوراني عرفه تا به اين قسمت مشترك است بين نسخه اقبال ابن طاووس و بلد امين است لكن آن بقيه نسخه كه در اقبال است و ابن‌طاووس نقل مي‌كند و ديگران نقل نمي‌كنند اين است كه «الهي انا الفقير في غناي فكيف لا اكون فقيرا في فقري الهي انا الجاهل في علمي فكيف لا اكون جهولا في جهلي» و مانند آن ايشان مي‌فرمايند اين زيادتي در بلد امين نيست ظاهراً كفعمي هم از ابن‌طاووس نقل كرده است و راوي آن بشر و بشير اسدي است كه اصل دعا را نقل كرده است در كتابخانه آستانه مقدس رضوي (سلام الله عليه) نسخه قديمي و معتبر از اقبال ديدم ـ اقبال مرحوم سيد ـ با اين زيادت و كفعمي آن را نقل نكرده است خب با اينكه كفعمي از اقبال سيد نقل مي‌كند و اين در نسخه قديمي اقبال هست مع‌‌‌‌‌‌ذلك نقل نكرده است معلوم مي‌شود شايد براي آنكه در نسخه وي اين زيادت نبوده آن نسخه خطي اقبال كه نزد كفعمي بود اين زياده را نداشت و اين نسخه قديمي خطي موجود در آستانه قدس رضوي (سلام الله عليه) اين را دارد و من خود بعضي نسخ اقبال ديدم كه صدق بسيار داشت و چند دعا از آن حذف شد از جمله اين زيادت باري از جهت معنا ضعفي در آن مشاهده نمي‌گردد و از جهت لفظ و بلاغت همتاي آنهاست گرچه ممكن است كه بعضي از جمله‌هاي اثناي اين با جمله‌هاي قبلي تفاوتي داشته باشد اين را ان‌شاء‌الله به خواست خدا به طور عميق ملاحظه بفرماييد در اين حالتي هم كه پيدا كرديد نظام اسلامي را تا ظهور حضرت از ذات اقدس الهي بخواهيد وحدت را بخواهيد هم‌آوايي را بخواهيد توفيق دولت و ملت را بخواهيد حل مشكلات را بخواهيد كه ان‌شاء‌الله كشور صاحب عصر به صاحب اصلي‌اش برگردد.

«و الحمد لله رب العالمين»

 

 

 

[1] . سورهٴ اسراء, آيهٴ 21.

[2] . سورهٴ طه, آيهٴ 75.

[3] . سورهٴ طه, آيهٴ 76.

[4] . سورهٴ هود, آيهٴ 114.

[5] . سورهٴ انعام, آيهٴ 160.

[6] . سورهٴ طه, آيهٴ 75.

[7] . سورهٴ طه, آيهٴ 76.

[8] . سورهٴ غافر, آيهٴ 15.

[9] . سورهٴ الرحمن, آيهٴ 46.

[10] . سورهٴ فجر, آيات 29 ـ 30.

[11] . سورهٴ غافر, آيهٴ 15.

[12] . سورهٴ انعام, آيهٴ 160.

[13] . سورهٴ توبه, آيهٴ 102.

[14] . سورهٴ غافر, آيهٴ 15.

[15] . مفاتيح‌الجنان, دعاي روز عرفه.

[16] . سورهٴ انبياء, آيهٴ 22.

[17] . احتجاج طبرسي, ج2, ص 303.

[18] . شرح الاسماء‌الحسني, ص 47.

[19] . بحار, ج 25, ص 205.

[20] . سورهٴ مائده, آيهٴ 35.

[21] . مفاتيح‌الجنان, مناجات حضرت علي(عليه السلام)

[22] . مفاتيح‌الجنان، دعاي روز عرفه.

[23] . مفاتيح‌الجنان، دعاي كميل.

[24] . مفاتيح‌الجنان، دعاي سحر.

[25] . سورهٴ عنكبوت, آيهٴ 27.

[26] . سورهٴ يوسف, آيهٴ 101.


دروس آیت الله العظمی جوادی آملی
  • تفسیر
  • فقه
  • اخلاق