25 01 1996 4969892 شناسه:

تفسیر سوره انعام جلسه 9

دانلود فایل صوتی

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

﴿أَ لَمْ يَرَوْا كَمْ أَهْلَكْنا مِنْ قبْلِهِمْ مِنْ قرْنٍ مَكَّنّاهُمْ فِي اْلأَرْضِ ما لَمْ نُمَكِّنْ لَكُمْ وَ أَرْسَلْنَا السَّماءَ عَلَيْهِمْ مِدْرارًا وَ جَعَلْنَا اْلأَنْهارَ تَجْري مِنْ تَحْتِهِمْ فَأَهْلَكْناهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَ أَنْشَأْنا مِنْ بَعْدِهِمْ قرْنًا آخَرينَ ﴿6﴾ وَ لَوْ نَزَّلْنا عَلَيْكَ كِتابًا في قرْطاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَيْديهِمْ لَقالَ الَّذينَ كَفَرُوا إِنْ هذا إِلاّ سِحْرٌ مُبينٌ ﴿7﴾ وَ قالُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ مَلَكٌ وَ لَوْ أَنْزَلْنا مَلَكًا لَقضِيَ اْلأَمْرُ ثُمَّ لا يُنْظَرُونَ ﴿8﴾ وَ لَوْ جَعَلْناهُ مَلَكًا لَجَعَلْناهُ رَجُلاً وَ لَلَبَسْنا عَلَيْهِمْ ما يَلْبِسُونَ ﴿9

دربارهٴ بدرقهٴ اين سورهٴ مباركهٴ «انعام» به وسيله هفتاد هزار فرشته بعضي از آقايان كه سعيشان مشكور باد زحمت مبسوطي كشيدند و طبق زحمت ايشان روشن شد كه سور قرآن كريم بعضيها مثلاً با ده هزار بعضي با سي هزار بعضي با صد هزار كمتر و بيشتر فرشته‌ها بدرقه شدند معلوم مي‌شود اين هفتاد هزار محمول بر كثرت نيست يك عدد خاص است و اگر محمول بر كثرت بود بايد كه اين تعدد مراتب در بين نبود چون تعدد مراتب در بين است هر سوره‌اي با عدهٴ خاصي از فرشتگان نازل شدند معلوم مي‌شود كه منظور عدد خاصي است ولي آن مشكل هنوز حل نشد چون ظاهر تعبير روايات در اين است كه چون اسم ذات اقدس الهي در هفتاد جاي اين سورهٴ مباركه آمده است مثلاً هفتاد هزار فرشته اين سوره را بدرقه كرده‌اند ما بدون حذف بعضي از اسما فقط با حذف مكرّرات بايد هفتاد اسم از اسماي حسناي ذات اقدس الهي را در اين سوره بيابيم سؤالاتي هم در اين جزوه مرقوم فرمودند كه بعضيها مربوط به بحثهاي بعدي است ان‌شاء‌الله دربارهٴ اينكه آيا انبيا همه مطالب را مي‌دانند يا نمي‌دانند آيا علم اينها مؤثر است يا نيست معناي انقطاع وحي چيست؟ كه اينها بتدريج به خواست خدا در خلال اين سورهٴ مباركهٴ «انعام» كه اصول دين را به همراه دارد بازگو مي‌شود اما مطالبي كه در ورق ديگر تنظيم شد بخشي از آنها همان بحثهاي اصطلاحي علوم عقلي است كه بايد در همان كتابهاي كلامي و فلسفي مطرح شود اما بعضي از سؤالها مربوط به همين قسمتهاست يكي از سؤالها اين است كه آيا ما ازلي بالغير داريم يا نه؟ البته غير از ذات اقدس الهي اگر يك موجودي ازلي بود يا ابدي بود حتما بالغير است درباره ابدي بالغير اين هم طبق دليل نقلي و هم طبق دليل عقلي ما ابدي بالغير داريم براي اينكه قيامت جريان بهشت بالأخره ابدي است درباره جهنم اگر برخيها اختلاف نظر داشته باشند درباره بهشت اتفاق‌نظر دارند كه بهشت و اهل بهشت ابدي‌اند ديگر عطاي بهشت مجذوذ و مقطوع نيست و اگر در بعضي از آيات دارد كه ﴿خالِدينَ فيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ اْلأَرْضُ[1] آن دربارهٴ جنت برزخي است يا آن هم كنايه از تعبيد است ابديت بهشت ابديت بالغير است چون چيزي غير از ذات اقدس الهي ابدي بالذات نخواهد بود بنابراين مي‌شود چيزي هم ازلي بالغير باشد منتها آن ازلي بالغير وجه الله است نه آسمان و زمين و نه ماده وصورت, صورت ازلي بالغير نيست چون همگان به حدوث و تغيّر و زوال او اعتراف دارند ديگر جا براي بحث نيست اما ماده گاهي برخيها احتمال دادند كه ازلي بالغير باشد اين سخن هم ناتمام است براي اينكه اگر مادهٴ فيزيكي منظور باشد اين مادهٴ فيزيكي هرگز يكسان نيست، گاهي جرم است، گاهي انرژي است گاهي حركت است و مانند آن يك شيء ثابتي نيست جامع اين حالات فقط در ذهن است اگر ذهني نباشد جامعي هم وجود ندارد بنابراين مادهٴ فيزيكي كه ازلي بالغير نيست ماده فلسفي اگر وجود دارد آن به تبع صورت وجود دارد و بر اساس حركت جوهري اينها هر لحظه نو هستند و تازه هستند اينها بقا ندارند فضلاً از قدم آنچه كه قديم است فيض خدا و وجه خداست بنابراين محذوري ندارد كه همان‌ طوري كه در آينده فيض خدا ابدي است منتها ابدي بالغير است نسبت به گذشته هم فيض خدا ازلي بايد باشد منتها ازلي بالغير مستفيض‌ها يعني موجودات مقطعي مثل انسان, آسمان, زمين, اين موجودات لحظه به لحظه تازه‌اند و نبودند و پديد آمدند و مانند آن و اما اصل فيض ذات اقدس الهي كه به صور گوناگون ظهور مي‌كند او اگر ازلي بالغير باشد محذوري ندارد بلكه برخي از ادلهٴ نقلي هم كه «كل فيضه وداء فضل» است و يا « كل مَنِّه قديم» هم تأييد مي‌كند مِثل ابدي بالغير اما درباره

‌پرسش: فيض ازلي منافات با ...

پاسخ: حدوث عالم نه حدوث فيض, فيض ذات اقدس الهي كه «كل مَنِّه قديم» اين دائم است اما عالم يعني آسمان زمين انسان

‌پرسش...

 پاسخ: فيض يك امر جامعي است به عنوان

‌پرسش...

پاسخ: نه فيض يك امر جامعي است كه در هر حالتي به يك صورت خاص ظهور مي‌كند چون فرمود: ﴿وَ ما أَمْرُنا إِلاّ واحِدَةٌ[2] آن فيض است كه «داخل في الاشياء لا بالممازجة» ذات اقدس الهي كه مصون از اين حرفهاست و در قرآن كريم هر جا سخن از بقاست وجه خدا ذكر مي‌شود نه ذات اقدس الهي, ذات اقدس الهي فوق آن است كه اين مسائل دربارهٴ او مطرح بشود ﴿كُلُّ شَيْ‏ءٍ هالِكٌ إِلاّ وَجْهَهُ[3] يا ﴿ كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ ٭ وَ يَبْقي وَجْهُ رَبِّك[4] در هيچ جاي قرآن الله همان فيض خداست امر خداست ايجاد خداست كلمهٴ كُن خداست كه به صورتهاي ديگر ظهور مي‌كند غرض آن است كه امر خدا ثابت است و مستمر اما آسمان و زمين, انسان و مانند آن اينها گاهي هستند گاهي نيستند

مطلب ديگر آن است كه اگر اينها از يك عدم به وجود آمده‌اند كه از عدم نمي‌شود وجود را ساخت كه مثلاً ما عدم را ماده قرار بدهيم و از او يك شيئ را به بار بياوريم.

پرسش...

پاسخ: اما اِدعاي اِجماع از هيچ كس مسموع نيست چون اينها بايد در امر حسي باشد نه امر حدسي و عقلي در يك امر استدلالي جا براي تمسك اجماع نيست نه اِجماعي كه مرحوم شيخ‌انصاري(رضوان الله عليه) به آن تمسك كرده اند نه اِجماعي كه در مقابل او ادعا شده است هيچ كدام نمي‌توانند ادعاي اجماع كنند چون يك امر عقلي است و ثانياً آنچه را كه بزرگان گفتند، گفتند فيض او دائمي است و برهان اقامه كردند كه اصلاً ما باقي نداريم فرضاً از قديم بر اساس حركت جوهري هر لحظه هر موجودي نو و تازه است قرار ندارد بقا ندارد فضلاً از دوام، اما شُبههٴ ديگر اين است كه اين عالم اگر مبدئي دارد و آن مبدأ اين عالم را به بار آورد يا از شيء عالم را ساخت يا از «لاشيء» اگر عالم را از شيء ساخته باشد پس قبلاً يك شيء وجود داشت و خداوند آن شيء را به صورت‌هاي ديگرآورد پس آن شيء مي‌شود ازلي و ديگر مخلوق خدا نيست ـ معاذ الله ـ اگر از «لا شيء» وجود آورده باشد «لا شيء» كه عدم است او نمي‌تواند مبدأ قابلي و ماده باشد غير از اين دو هم كه فرض ندارد چون رفع نقيضين محال است پس عالم اگر «من شيء» باشد لازمه‌اش از‌ليّت آن شيء است «من لاشيء» باشد لازمه‌اش آن است كه عدم مبدأ قابلي باشد و غير از اين دو هم كه نيست پاسخش همان چيزي است كه در خطبه‌هاي حضرت فاطمهٴ زهرا(سلام الله عليها) آمده است و در بخشي از اينها هم در خطبه‌هاي حضرت امير المومنين(سلام الله عليه) آمده است كه ذات اقدس الهي «لم يخلق العالم من شيء» بلكه «خلق العالم لا من شيء» بيان ذلك اين است كه چيزي قبلاً در عالم باشد و خداوند از او عالم را بيافريند يا برابر او عالم را بيافريند لازمه‌اش اين است كه او قديم باشد و مخلوق حق تعالي نباشد اين سازگار نيست با برهان عقلي و نقلي نقيض «خلق من شيء خلق من لا شيء» نيست كه مستشكل پنداشت نقيض «خلق من شيء لم يخلق من شيء» است و حضرت در خطبهٴ معروفش يعني وجود مبارك فاطمهٴ زهرا(سلام الله عليها) فرمود عالم را آفريد «لا من شيء» نه «من لا شيء» چون نقيض «خلق من شيء لم يخلق من شيء» است نه «خلق من لا شيء» بنابراين هم «خلق من شيء» باطل است هم «خلق من لا شيء باطل» است هم رفع نقيضين نشد چون نقيض «خلق من شيء»، «لم يخلق من شيء» است نه «خلق من لا شيء» اين نكته ظريف را مرحوم ميرداماد(رضوان الله عليه) در شرحشان بر اصول كافي متنبه شدند كه مي‌فرمايند كه سرّ اينكه وجود مبارك حضرت امير المومنين(سلام الله عليه) اين‌چنين تعبير كرد كه «لم يخلق العالم من شيء» و همين تعبير در خطبهٴ نوراني حضرت فاطمهٴ زهرا(سلام الله عليها) آمده است اين پاسخ به آن شُبهه ماديين است كه آنها مي‌گويند ‌اگر خدا عالم را «من شيء» خلق كرده باشد كه محذور دارد «مِن لا شيء» خلق كرده باشد كه محذور دارد و غير از اين دو هم كه فرض ثالثي ندارد پس اصل آفرينش محال است پاسخش اين است كه «خلق عالم من شيء» مستحيل است يعني بگوييم «خلق الله العالم من شيء» لازمه‌اش اَزليّت ماده است اما «لم يخلق من شيء» حق است و نقيض «خلق من شيء لم يخلق من شيء» است نه «خلق من لا شيء» بنابراين اين سؤالي كه در اين ورقه آمده است برابر آن حل است بعضي از اين سؤالاتي كه آقايان در اينجا مطرح فرمودند چون اصل اين سورهٴ مباركهٴ «مائده» تقريباً سورهٴ اِحتجاج است و بيش از حدود چهل يا بيش از چهل بار ذات اقدس الهي به پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) فرمود: ﴿قُل﴾ اين‌چنين بگو, اين‌چنين بگو اين شبهات يكي پس از ديگري ان‌شاء‌الله در آنجا حل مي‌شود .

مطلب ديگر آن است كه اينكه فرمود: ﴿أَ لَمْ يَرَوْا كَمْ أَهْلَكْنا مِنْ قبْلِهِمْ مِنْ قرْنٍ مَكَّنّاهُمْ فِي اْلأَرْضِ ما لَمْ نُمَكِّنْ لَكُمْ وَ أَرْسَلْنَا السَّماءَ عَلَيْهِمْ مِدْرارًا وَ جَعَلْنَا اْلأَنْهارَ تَجْري مِنْ تَحْتِهِمْ فَأَهْلَكْناهُمْ بِذُنُوبِهِمْ﴾ اين اصل كلي است اين اصل كلي اختصاصي به گذشته ندارد اين جزء سنن الهي است و سنت الهي هم تغييرپذير نيست لذا در بعضي از آياتي كه بعداً خواهيم خواند ان‌شاء‌الله ذات اقدس الهي مي‌فرمايد ما آنها را هلاك كرديم و شما را به جاي آنها نشانديم تا ببينيم چه مي‌كنيد اين يك اصل كلي است كه ﴿فَيَنْظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ[5] اين اختصاصي به گذشته‌ها ندارد اين سنت الهي است تا ببينيم شما چه مي‌كنيد در سورهٴ مباركهٴ «يونس» يك اصل ديگر را ذكر مي‌كند مي‌فرمايد پيشينيان كه از بين رفتند به وسيلهٴ ظلم از بين رفته‌اند اين يك اصل جامع در سورهٴ مباركهٴ «كهف» و همچنين در سورهٴ مباركهٴ «زخرف» اين ظلم را به عنوان شرح متن به عنوان تفصيل بعد از اِجماع شرح مي‌دهد كه ظلم دو جور است يك وقتي ظلم زر مدارهاست كه با سرمايه ظلم مي‌كنند يك وقت ظلم زور مدارهاست كه با قُلدري ظلم مي‌كند هر دو گروه را يكي در سورهٴ «كهف» و يك در سورهٴ «زخرف» و «ق» بيان كرد كه آنها شرح اين متن‌‌اند پس تا كنون دو تا اصل كلي ذكر شد و دو تا هم شرح بعد از اصل آن اصل كلي همين آيهٴ سورهٴ مباركهٴ «انعام» است كه اگر ذات اقدس الهي يك ملتي را منقرض مي‌كند در اثر ظلم آنهات گناه آنهاست ﴿فَأَهْلَكْناهُمْ بِذُنُوبِهِمْ﴾ اصل جامع ديگر در سورهٴ مباركهٴ «يونس» مشخص كرد آنجا فرمود ما اينها را در اثر ظلمشان به هلاكت رسانديم آيهٴ سيزده سورهٴ «يونس» اين است كه ﴿وَ لَقدْ أَهْلَكْنَا الْقرُونَ مِنْ قبْلِكُمْ لَمّا ظَلَمُوا وَ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ وَ ما كانُوا لِيُؤْمِنُوا كَذلِكَ نَجْزِي الْقوْمَ الْمُجْرِمينَ﴾ يعني اين ديگر مخصوص به گذشتگان نيست هر عصري تبهكاران گرفتار هلاكت ما هستند آن‌گاه فرمود ما پيشينيان را به هلاكت نشانديم و شما را خلائف آنها قرار داديم پشت‌سر آنها آورديم تا ببينيم چه مي‌كنيد ﴿ثُمَّ جَعَلْناكُمْ خَلائِفَ فِي اْلأَرْضِ مِنْ بَعْدِهِمْ لِنَنْظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ[6] يعني اين هم امتحان است اگر خداي ناكرده شما هم گرفتار سنت سيئه پيشينيان بوديد هلاكت دامنگيرتان مي‌شود اين يك اصل كلي است اما اينكه فرمود: ﴿وَ لَقدْ أَهْلَكْنَا الْقرُونَ مِنْ قبْلِكُمْ لَمّا ظَلَمُوا﴾ ظلم دو جور است يك وقتي به رخ كشيدن سرمايه است و بر اساس سلطه مالي ظلم مي‌كنند يك وقت است نه بر اساس زور و قدرتها و قلدري زور مي‌كنند در سورهٴ مباركهٴ «مريم» آيهٴ 73 و 74 اين‌چنين است فرمود: ﴿وَ إِذا تُتْلي عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ قالَ الَّذينَ كَفَرُوا لِلَّذينَ آمَنُوا‌اي الْفَريقيْنِ خَيْرٌ مَقامًا وَ أَحْسَنُ نَدِيًّا﴾ فرمود وقتي آيات الهي بر آنها تلاوت مي‌شود كافران به مؤمنين مي‌گويند معيار ارزش ثروت است و ما داريم و شما نداريد ﴿قالَ الَّذينَ كَفَرُوا لِلَّذينَ آمَنُوا﴾ كه آنها مي‌گفتند ﴿أَيُّ الْفَريقيْنِ خير﴾ ما بهتريم يا شما معيار خير هم ﴿مَقامًا وَ أَحْسَنُ نَدِيًّا﴾ «ندي» يعني مجلس «نادي» يعني محفل محفل ما رونق‌اش بيشتر است يا شما مجلس ما گرمتر است يا شما اثاثيه‌هايي كه ما داريم بيشتر است يا شما آن‌گاه ذات اقدس الهي در آيهٴ بعد فرمود: ﴿وَ كَمْ أَهْلَكْنا قبْلَهُمْ مِنْ قرْنٍ هُمْ َأحْسَنُ أَثاثًا وَ رِءْيًا﴾ اساس با سين يعني پايه اثاثه با ثا مثلث يعني همين اثاث البيت يعني لوازم يعني فرش خوب مبل خوب اتومبيل خوب اينها را مي‌گويند اثاث فرمود ما كساني را كه قبل از شما بودند و﴿أحْسَنُ أَثاثًا﴾ از شما بودند هلاك كرديم و همچنين كساني كه قبل از شما بودند و ﴿أَحْسَنُ رِءْيًا﴾ ﴿رِءْيًا﴾ يعني چشمگير آنچه كه به رؤيت مي‌آيد به مرئي مي‌آيد خب كساني قبل از شما بودند كه اثاث بيت آنها از شما بهتر بود كساني قبل از شما بودند كه چشمگيرتر از شما بودند خب ما آنها را هلاك كرديم ظلم اين گروه در اثر همان ﴿أحْسَنُ أَثاثًا وَ رِءْيًا﴾ بودن است يعني بر اساس سرمايه و ثروت در حقيقت تحميل مي‌كردند خود را بر ديگري اما آنچه كه در سورهٴ مباركهٴ «ق» و همچنين در آيهٴ هشت سورهٴ «زخرف» آمده است آن مربوط به كساني است كه روي زور و قلدري ظلم كردند نه روي زر و سرمايه آيهٴ هشت سورهٴ «زخرف» اين است ﴿فَأَهْلَكْنا أَشَدَّ مِنْهُمْ بَطْشًا وَ مَضي مَثَلُ اْلأَوَّلينَ﴾ آنها كه «بطش» و قلدري و سلطه آنها بيش از شما بود خدا آنها را به هلاكت رساند همين مضمون در سورهٴ مباركهٴ «ق» هم هست بنابراين اصل دوم كه به عنوان جامع است اين است كه در سورهٴ «يونس» بيان شده است فرمود اينها چون ظلم كردند به هلاكت مبتلا شدند اين اصل به عنوان متن قرار گرفت در سورهٴ «مريم» و در سورهٴ «زخرف» اين متن شرح شد كه ظلم دو قسم است يك وقت روي سرمايه است و زر است يك وقت روي شمشير است و زور است هر دو را بيان كرد.

پرسش...

پاسخ: آن وقت در بسياري از آيات فرمود: ﴿فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانظُرُوا كَيْفَ كَانَ[7] همين حفاري‌ها همين آثار باستاني‌ها كه ظهور مي‌كند يكي پس از ديگري نشانه اين است ديگر در پايان سورهٴ مباركهٴ «مريم» آيهٴ 98 فرمود شما بررسي كنيد ﴿وَ كَمْ أَهْلَكْنا قبْلَهُمْ مِنْ قرْنٍ هَلْ تُحِسُّ مِنْهُمْ مِنْ أَحَدٍ أَوْ تَسْمَعُ لَهُمْ رِكْزًا﴾ ما آن‌‌چنان اينها را از بين برديم كه اصلا هيچ كسي را احساس نمي‌كني صداي اينها هم در نمي‌آيد ولو صداي ضعيف آن‌چنان اين مقتدرها را از بين برديم كه احدي از اينها نمانده و صدايي از اينها به گوشتان نمي‌رسد خب يكي پس از ديگري زيرزمين آثار همين‌ها بيرون مي‌آيد اينكه بعد از دو هزار سال بعد از سه هزار سال بعد از چهار هزار سال حفاري آثارش زنده است اين ديگر آثار افراد عادي نبوده كه آنها كه زندگي‌شان چيزي نبود كه چنين حجاري داشته باشند كه بعد از چهار هزار سال يا كمتر و بيشتر كشف بشود اينها همين ﴿أحْسَنُ أَثاثًا وَ رِءْيًا[8] بودند ﴿مَقامًا وَ أَحْسَنُ نَدِيًّا[9] بودند هم ﴿أَشَدَّ مِنْهُمْ بَطْشًا[10] بودند فرمود: ﴿سيرُوا فِي اْلأَرْضِ فَانْظُروا كَيْفَ كانَ عاقبَةُ الْمُكَذِّبينَ﴾ و مانند آن خب

پرسش...

پاسخ: غالبا اين طور است افراد اگر عزايي باشد دامنگير يك گروه خاصي مي‌شود يك عدهٴ مخصوصي هم نجات پيدا مي‌كنند نظير ﴿سَخَّرَها عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيالٍ وَ ثَمانِيَةَ أَيّامٍ[11] و مانند آن كه عدهٴ خاصي نجات پيدا كردند و عده‌ٴ خاصي به هلاكت رسيدند يا دربارهٴ فرعون كه ﴿فَغَشِيَهُمْ مِنَ الْيَمِّ ما غَشِيَهُمْ[12] ولي موسي(سلام الله عليه) و همراهان او نجات پيدا كردند اين‌ گونه از عذاب‌هاي عمومي كم نيست كه فقط به حيات تبهكاران خاتمه مي‌دهد اينها را قرآن به عنوان فراوان ذكر كرده است.

‌پرسش...

 پاسخ: آن براي آن است كه ﴿وَ اتَّقوا فِتْنَةً لا تُصيبَنَّ الَّذينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً[13] براي اينكه ديگران امر به معروف نكردند نهي از منكر نكردند و مانند آن.

پرسش...

پاسخ: اگر امتحان باشد محفوف به قرينه است وگرنه هلاكهاي دسته جمعي عذاب است خب.

مطلب بعدي به نبوت برمي‌گردد درباره نبوت شُبههٴ كساني كه مبدأ را قبول دارند ربوبيّت مبدأ را قبول دارند وجود فرشته‌ها را قبول دارند ولي دربارهٴ نبوت شُبهه دارند اينها چند تا اشكال دارند يك عده واقعاً شُبههٴ علمي دارند شُبههٴ عِلمي اينها را ذات اقدس الهي نقل مي‌كند و پاسخ مي‌دهد يك عده مشكل عَملي دارند دربارهٴ آنها كه مشكل عَملي دارند سورهٴ مباركهٴ «اسراء» مي‌فرمايد اگر ما به همهٴ خواسته‌هاي اينها جواب بدهيم و هر چه اينها پيشنهاد دادند ما عمل كنيم اينها باز ديگر اهل ايمان نيستند اگر مرده‌ها زنده بشوند و با اينها مواجه بشوند و با اينها سخن بگويند اينها ايمان نمي‌آورند البته مگر اينكه ذات اقدس الهي بخواهد اينها اهل ايمان نيستند در سورهٴ مباركهٴ «اسراء» و بخشهاي ديگر مي‌فرمايد اگر خدا همهٴ خواسته‌هاي اينها را عَملي بكند باز اينها اهل ايمان نيستند يكي از خواسته‌هاي آنها اين است كه مرده‌هاي اينها زنده بشوند و مواجهتاً با آنها سخن بگويند حالا ما به آن آيات هم به خواست خدا مي‌رسيم در سورهٴ مباركهٴ «اسراء» بعضي از شُبهات آنها در سورهٴ «اسراء» است و برخي از شُبهات آنها در همين آيهٴ محلّ بحث سورهٴ مباركهٴ «انعام» است يكي از اين شُبهاتشان اين است كه چرا فرشته‌ها همراه تو نيستند كه تو را تأييد كنند؟ يكي از شُبهاتشان اين است كه انسان نمي‌تواند رسول خدا باشد خدا كه غيب است و ديدني نيست رسول او هم بايد فرشته باشد بشر نمي‌تواند رسول خدا باشد اما آن شُبههٴ اول كه عده‌اي از فرشته‌ها بايد همراه تو بيايند تو را تأييد كنند آن در سورهٴ مباركهٴ «اسراء» به اين صورت آمده است آيهٴ 92 به بعد سورهٴ «اسراء» ﴿أَوْ تُسْقطَ السَّماءَ كَما زَعَمْتَ عَلَيْنا كِسَفًا أَوْ تَأْتِيَ بِاللّهِ وَ الْمَلائِكَةِ قبيلاً ٭ أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقي فِي السَّماءِ وَ لَنْ نُؤْمِنَ لِرُقيِّكَ حَتّي تُنَزِّلَ عَلَيْنا كِتابًا نَقرَؤُهُ قلْ سُبْحانَ رَبّي هَلْ كُنْتُ إِلاّ بَشَرًا رَسُولاً﴾ پيشنهاد آنها اين بود كه ما به تو ايمان نمي‌آوريم مگر اينكه آن امور مادي را داشته باشي و مگر اينكه بروي به آسمان و كتابي بياوري كه ما بخوانيم آن‌گاه خداوند مي‌فرمايد: ﴿وَ ما مَنَعَ النّاسَ أَنْ يُؤْمِنُوا إِذْ جاءَهُمُ الْهُدي إِلاّ أَنْ قالُوا أَ بَعَثَ اللّهُ بَشَرًا رَسُولاً﴾ شُبهه آنها اين است كه بشر نمي‌تواند رسول خدا باشد اين شُبهه را خدا چگونه پاسخ مي‌دهد؟ مي‌فرمايد رسول نبايد از جنس مُرسِل باشد بايد از جنس مُرسَل اليه باشد تا حجت تمام باشد رسول بايد پيام خدا را به مردم برساند با مردم زندگي كند سؤالات مردم را بشنود احتجاجات آنها را پاسخ بدهد خود اسوه‌اي باشد براي آنها بايد از سنخ آنها باشد نه تنها بايد از جنس آنها باشد بايد با آنها هم فرهنگ باشد ﴿وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاّ بِلِسانِ قوْمِهِ[14] تا اثر كند اينكه شما گفتيد كه چرا رسول فرشته نيست؟ اگر مرسَل اليه فرشته بود رسول هم فرشته بود ولي اگر مردم مرسَل اليهم ناس‌اند مردم‌اند، انسان‌اند رسول اينها هم بايد از سنخ اينها باشد آيهٴ 94 سورهٴ «اسراء» كه شبهه آنها را نقل كرد كه گفت: ﴿وَ ما مَنَعَ النّاسَ أَنْ يُؤْمِنُوا إِذْ جاءَهُمُ الْهُدي إِلاّ أَنْ قالُوا أَ بَعَثَ اللّهُ بَشَرًا رَسُولاً﴾ آن‌گاه جواب داد فرمود: ﴿قلْ لَوْ كانَ فِي اْلأَرْضِ مَلائِكَةٌ يَمْشُونَ مُطْمَئِنِّينَ لَنَزَّلْنا عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ مَلَكًا رَسُولاً﴾ اگر در زمين ملائكه زندگي مي‌كردند ما براي تعليم ملائكه ملك نازل مي‌كرديم مثل اينكه در آسمانها ملائكه به سرمي‌برند بعضي از ملائكه مأموران الهي‌اند كه به ملائكهٴ زيردست تعليم بدهند عده‌اي ﴿مُطاعٍ ثَمَّ أَمينٍ[15] بعضيها در همان آسمانها مطاع‌اند عده زيادي از فرشتگان مطيع آنها هستند ﴿مُطاعٍ ثَمَّ﴾ يعني آنجا در آسمانها مطاع ‌است قهراً در آسمانها يك عده‌اي از فرشتگان مطيع آنها هستند... فرشته‌ها زندگي مي‌كردند ما هم به جاي انسان فرشته را مبعوث مي‌كرديم «لكن التالي باطل فالمقدم مثله» تلازم مقدم التالي هم همين است كه رسول بايد از جنس مُرسَل اليه باشد حرف‌هاي آنها را بشنود رسول بايد به مُرسَل اليه بگويد من اسوهٴ شما هستم خب اگر مُرسَل اليه رسول را نبينند و اگر رسول از نسخ مُرسَل اليه نباشد و موجود وارسته باشد كه حجت نيست اسوه نيست پس اين شُبهه كه رسول خدا بايد فرشته باشد اين شبهه و پاسخش در سورهٴ مباركهٴ «اسراء» آمده است اما آنچه كه در آيهٴ محلّ بحث يعني در...

پرسش: ببخشيد پيامبر ما آيا پيامبر جن هم است.

پاسخ: بله است. چرا چون سنخ‌اش مادي است او بايد ببيند جن بايد او را ببيند نه ما پيغمبر آنها را مي‌بيند آنها هم پيغمبر را مي‌بينند آنها هم موجود مادي هستند آنها هم حيات و ممات دارند آنها هم مؤمن و كافر دارند آنها هم نكاح دارند آنها هم زاد و ولد دارند ماها نمي‌بينيم نه اينكه پيغمبر آنها را نبيند آنها پيغمبر را مي‌بيند پيغمبر هم آنها را مي‌بيند حرف هاي آنها را مي‌شنود اين‌چنين است آيهٴ محلّ بحث اين است كه ﴿وَ لَوْ نَزَّلْنا عَلَيْكَ كِتابًا في قرْطاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَيْديهِمْ لَقالَ الَّذينَ كَفَرُوا إِنْ هذا إِلاّ سِحْرٌ مُبينٌ﴾ همان پيشنهادي كه در سورهٴ «اسراء» آمده است همان پيشنهاد را به اين صورت در سورهٴ «انعام» مي‌فرمايد كه اگر ما به خواسته آنها عمل كنيم يك كتاب جسماني به همين صورت كه كاغذي داشته باشد مطالبي روي كاغذ نوشته شده باشد به تو بدهيم كه تو براي اينها بخواني اينها كه مي‌گفتند ﴿وَ لَنْ نُؤْمِنَ لِرُقيِّكَ حَتّي تُنَزِّلَ عَلَيْنا كِتابًا نَقرَؤُهُ[16] باز مع‌‌ذلك مي‌گفتند ﴿إِنْ هذا إِلاّ سِحْرٌ مُبينٌ﴾ براي اينكه اينها شق القمرها را ديدند گفتند: ﴿سِحْرٌ مُّسْتَمِرٌّ[17] بعد شُبهه ديگرشان در اين است كه ﴿وَ قالُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ مَلَكٌ﴾ چرا فرشته‌ها نيامدند خب فرشته‌ها نيامدند منظور شما چيست؟ منظور شما اين است كه فرشته‌ها بيايند او را تأييد كنند خب اين همه فرشته‌ها حالا هفتاد هزار يا كمتر بيشتر او را تأييد مي‌كنند فرشته بيايد كه شما آنها را ببينيد شما با چه حالتي مي‌توانيد فرشته را ببينيد؟ فرشته بخواهد آن طوري كه فرشته است نازل بشود خب مرتباً فرشته‌ها نازل مي‌شوند شما نمي‌توانيد ببينيد طوري نازل بشوند كه شما ببينيد بايد به صورت انسان دربيايند يعني بشوند مثل افراد عادي خب اگر افراد عادي حرف خدا را برسانند شما قبول مي‌كنيد خب پيغمبران افراد عادي هستند حرف خدا را مي‌رسانند چرا قبول نمي‌كنيد آنها تا بشر نشوند كه شما نمي‌بينيد وقتي هم كه بشر شدند همينها هستند ديگر يا شما بايد بميريد و فرشته‌ها را ببينيد يا «بالموت الطبيعي» يا «بالموت الارادي» به موت طبيعي همان است كه در سورهٴ مباركهٴ «فرقان» مشخص كرد چون در سورهٴ «اسراء» و مانند آن داشتند كه ﴿أَوْ تَأْتِيَ بِاللّهِ وَ الْمَلائِكَةِ قبيلاً[18] يعني الله را روبروي ما قرار بدهيد قبيل يعني مقابل روبروي ما قرار بدهيد فرشته‌ها را روبروي ما قرار بدهيد كه ما ببينيم قرآن در مورد الله فرمود: ﴿لا تُدْرِكُهُ اْلأَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ اْلأَبْصارَ[19] ﴿لا تُدْرِكُهُ اْلأَبْصارُ﴾ معنايش اين نيست كه فقط اين چشم در دنيا نمي‌بيند انسان خدا را نمي‌بيند نه در دنيا مي‌بيند نه در خواب مي‌بيند نه در حالت منامي مي‌بيند نه در مثال متصل مي‌بيند نه در مِثال منفصل مي‌بيند نه در برزخ مي‌بيند نه در قيامت مي‌بيند نه با اين چشم مي‌بيند نه با چشم برزخي مي‌بيند او مِثال ندارد او صورت ندارد تا ديده بشود او فهميدني است نه ديدني خب ﴿لا تُدْرِكُهُ اْلأَبْصارُ﴾ «بالقول المطلق» اين چنين نيست كه آدم خدا را در دنيا نديد در آخرت ببيند در بيداري نديد در خواب ببيند ـ معاذ‌الله ـ چيزي كه مجرد محض است او صورت ندارد لذا درباره ذات اقدس الهي فرمود: ﴿لا تُدْرِكُهُ اْلأَبْصارُ﴾ نسبت به او اصلاً پاسخ نداد دربارهٴ فرشته‌ها فرمود شما مي‌خواهيد فرشته را ببينيد بله راه دارد از اين نشئهٴ طبيعت به درآييد فرشته را مي‌بينيد خيليها مي‌بينند شما هم ببينيد اين دو طور است يا موت يا اماته يا مرگ طبيعي خب همه شما بالاخره فرشته را مي‌بينيد يا موت اِرادي اگر موت اِرادي شد چشم در اختيار شما بود آن‌گاه اين چشم را هم ببنديد فرشته را مي‌بينيد چون دومي كه موت اِرادي است «موتوا قبل ان تموتوا» نمي‌كنيد آن راه را و نمي‌رويد مي‌ماند اولي كه موت طبيعي است خب موت طبيعي كه فرا رسيد همه‌تان فرشته را مي‌بينيد آن در سورهٴ مباركهٴ «فرقان» پاسخ داد آيهٴ بيست به بعد سورهٴ «فرقان» اين است ﴿وَ ما أَرْسَلْنا قبْلَكَ مِنَ الْمُرْسَلينَ إِلاّ إِنَّهُمْ لَيَأْكُلُونَ الطَّعامَ وَ يَمْشُونَ فِي اْلأَسْواق﴾ فرمود اينها كه مي‌گويند پيغمبر بايد فرشته باشد يك سخن ناصوابي است اصولاً انبيا بشرند قبل از تو پيامبران ديگر هم بشر بودند آنها كه فرشته نبودند كه آنها هم غذا مي‌خوردند در مردم راه مي‌رفتند ﴿وَ جَعَلْنا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَ تَصْبِرُونَ وَ كانَ رَبُّكَ بَصيرًا ٭ وَ قالَ الَّذينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْنَا الْمَلائِكَةُ أَوْ نَري رَبَّنا﴾ يا فرشتگان بر ما نازل بشوند همان طوري كه بر پيغمبر نازل مي‌شوند يا خدا را ببينيم آن‌گاه مي‌فرمايد: ﴿لَقدِ اسْتَكْبَرُوا في أَنْفُسِهِمْ وَ عَتَوْا عُتُوًّا كَبيرًا﴾ اينها بيش از اندازه خودشان حرف مي‌زنند آن‌وقت شما با اين وضع مي‌شويد پيغمبر يا فرشته را ببينيد خدا كه ديدني نيست لذا دربارهٴ او آيات ديگر پاسخ داده شده است اما درباره فرشته‌ها فرمود: ﴿يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلائِكَة﴾ مي‌بينيد فرشته‌ها را اما ﴿لا بُشْري يَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمين﴾ مؤمنين ملائكه را مي‌بينند ملائكه عند الاحتضار وارد مي‌شوند سلام مي‌كنند در كمال تكريم به مؤمنين مي‌گويند ﴿سَلاَمٌ عَلَيْكُمْ[20] ﴿الَّذينَ تَتَوَفّاهُمُ الْمَلائِكَةُ طَيِّبينَ[21] كه در سورهٴ مباركهٴ «نحل» است يعني فرشتگان افراد طيّب و طاهر را كه رحلت مي‌كنند به سراغ آنها مي‌روند به خدمت آنها مي‌روند به آنها سلام عرض مي‌كنند اما نسبت به تبهكاران وقتي آنها كه مي‌ميرند فرشتگان را مي‌بينند آن‌گاه ﴿لا بُشْري يَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمين﴾ براي تبهكاران ديگر روز روز غم است نه روز بشارت ﴿وَيَقُولُونَ حِجْراً مَحْجُوراً[22] «منعا ممنوعا» خب پس شما يك روزي مرگ داريد كه فرشتگان را آن روز مي‌بينيد الان بخواهيد فرشته بر شما نازل بشود ممكن نيست يا انسان بايد به موت طبيعي از همهٴ خصوصيتهاي عالم طبيعت هجرت كند يا نه با مرگ طبيعي فرشته‌ها را .

‌پرسش...

پاسخ: آنها تمثل بود در حال عذاب براي عذاب است

پرسش...

پاسخ: چرا ديگر آخرين چون آنها آمدند آنچه وجود مبارك ابراهيم شيخ الانبيا(سلام الله عليه) وساطت كرد اثر نكرد ﴿يُجادِلُنا في قوْمِ لُوطٍ[23] فرمود خيلي ابراهيم پيغمبر با ما مجادله كرد گفت‌و‌گو كرد تمني كرد خواهش كرد اصرار كرد كه ما عذاب نفرستيم عذابي كه آمده ديگر تمام شده است درباره ابراهيم(سلام الله عليه) فرمود: ﴿يُجادِلُنا في قوْمِ لُوطٍ﴾ اين جدال مديح بود البته اصرار كرد لابه كرد كه ما عذاب نكنيم ولي نشد.

‌پرسش...

پاسخ: آن هم گاهي اين چنين است گاهي ذات اقدس الهي سامري جزء افراد عادي نبود آن «بلعم باعور» ﴿وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذي آتَيْناهُ آياتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطانُ فَكانَ مِنَ الْغاوينَ[24] او هم جزء افراد عادي نبود خداوند در نوبتهاي قبل ملاحظه فرموديد پستهاي كليدي را به چنين آدمهايي نمي‌دهد يعني نبوت, رسالت, خلافت اينها را نمي‌دهد اما افرادي ممكن است در اثر رياضت‌ها تمرين‌ها آزمايشهاي طولاني به يك مرحله‌اي از كرامت برسند اما اينها امتحان الهي است يك مقدار كه خدا به اينها يك چيز نشان داد مي‌بينيد ادعاي آنها بلند است آن‌گاه ﴿فَانْسَلَخَ مِنْها[25] همين كه چهار نفر به دور او جمع شدند يا چهار هزار نفر يا چهل هزار يا چهار صد هزار نفر به دور او جمع شدند خودش را گم مي‌كند خب نمي‌داند كه به يك مويي بسته است ﴿فَانْسَلَخَ مِنْها﴾ «بلعم باعور» اين چنين بود سامري اين چنين بود اينها انسانهاي عادي نبودند كه اين است كه حلم جهاد اكبر است خب آن كسي كه دو تا كلمه بلد است بايد از ديگران خاضع‌تر باشد وگرنه از او گرفته مي‌شود در همين سورهٴ مباركهٴ «انعام» آيهٴ 111 فرمود اينها بهانه دارند اينها اگر حرف علمي دارند جواب علمي‌اش اين است خب شما مي‌گوييد فرشته بيايد ﴿لَوْ كانَ فِي اْلأَرْضِ مَلائِكَةٌ يَمْشُونَ مُطْمَئِنِّينَ لَنَزَّلْنا عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ مَلَكًا رَسُولاً[26] بله رسول بايد از جنس مُرسَل اليه باش اگر شما فرشته بوديد بله فرشته‌ها مي‌آمد شما انسان هستيد او ديدني نيست او چي بيايد او مرتب مي‌آيد او هميشه با شماست اعمال شما را مي‌نويسد شما نمي‌بينيد شما مي‌خواهيد حرفهاي او را بشنويد دو تا راه دارد يا مرگ يا اماته يا موت طبيعي يا موت ارادي مگر با هر انساني چندين فرشته نيست چرا نمي‌بينيد مي‌خواهيد با اين چشم ببينيد خب با اين چشم تا بشر نشود نمي‌بينيد ﴿وَ لَوْ جَعَلْناهُ مَلَكًا لَجَعَلْناهُ رَجُلاً وَ لَلَبَسْنا عَلَيْهِمْ ما يَلْبِسُونَ﴾ بخواهيد با همين چشم ببينيد او بايد بشر بشود خب اين هم بشر همان حرفهاي قبلي همان شُبهات قبلي همان اشتباهات قبلي باز هم تكرار مي‌شود شما از كجا نمي‌دانيد اينكه الآن آمده فرشته‌اي بود كه به صورت بشر آمده؟ يك بيان روشني مرحوم آقا سيد‌نور‌الدين(رضوان الله تعالي عليه) در كتاب القرآن و العقل دارد خب اين كتاب مستحضر هستيد اين بزرگوار، اين فقيه, اين حكيم در جبهه اين كتاب را نوشته است فقط يك معالم پيش او بود كه به پسرش درس مي‌گفت هيچ چيزي پيش او نبود يك حكيم جامع علوم نقلي و عقلي بود اين دو سه جلد تفسير را در جبهه‌ها نوشته است مي‌گويد من اين را در موصل نوشتم اين را در كركوك نوشتم اين مقدار آيه را در فلان جا نوشتم در جبهه ايشان در ذيل همين آيه كه آنها مي‌گويند چرا پيغمبر فرشته نيست مي‌گويد خب مگر اين پيغمبر فرشته نيست اين «ظاهره بشر باطنه ملك» اگر يك چنين فقيهي اين حرف را نمي‌زد آدم جرأت نمي‌كرد بگويد آن كسي كه مرحوم آقاي اراكي(قدس الله نفسه الزكية) آن تجليل را آن تعظيم را درباره مرحوم آقا سيد‌نور‌الدين كرده تقواي او زهد او فقاهت او را حكمت او را در كمال جلال و شكوه ستود خب مي‌گويد اين مگر نمي‌خواهيد باطنش فرشته باشد كه باطنش فرشته است بخواهيد ظاهرش هم فرشته باشد كه شما نمي‌بينيد خب اين همه فرشته‌ها با شما هستند خب نمي‌بينيد ديگراگر بخواهيد با اين چشم ببينيد خب تا بشر نشود نمي‌بينيد بخواهيد با چشم ديگر ببينيد راه باز است خب آن چشم را پيدا كنيد همين طور بخواهيد بهانه جويي كنيد بر فرض محال همه خواسته‌هايتان عملي بشود باز ايمان نمي‌آوريد فتحصل اگر شبهه علمي داريد پاسخش آن است اگر مشكل عملي داريد پاسخش در آيهٴ 111 همين سورهٴ «انعام» است كه بعداً به خواست خدا خواهد آمد فرمود: ﴿وَ لَوْ أَنَّنا نَزَّلْنا إِلَيْهِمُ الْمَلائِكَة﴾ حالا اينها مي‌گويند چرا ملائكه براي ما نازل نمي‌شود بسيارخب بر فرض محال اگر ملائكه بر اينها نازل بشود مي‌گويند اگر معاد حق است چرا مرده‌هاي ما برنمي‌گردند اگر حيات بعد از مرگ حق است چرا مرده هاي قبرستان زنده نمي‌شوند فرمود: ﴿وَ كَلَّمَهُمُ الْمَوْتي﴾ اگر اين مرده‌ها زنده بشوند با آنها سخن بگويند ﴿وَ حَشَرْنا عَلَيْهِمْ كُلَّ شَيْ‏ءٍ قبُلاً﴾ مقابل آنها رودرروي آنها مقابل آنها قرار بگيريد با آنها حرف بزنند ﴿ما كانُوا لِيُؤْمِنُوا﴾ اينها ايمان آور نيستند البته اگر ذات اقدس الهي توفيق خاص داد قلب را منقلب كرد حساب ديگري دارد ﴿إِلاّ أَنْ يَشاءَ اللّهُ[27] وگرنه اينها اهل ايمان نيستند براي اينكه آن‌چنان ذنوب و سيّئات قلب اينها را سياه كرده است كه ﴿سَواءٌ عَلَيْهِمْ ءَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُون[28] اينها دنبال بهانه‌اند غرض آن است كه اگر گرفتار ... بايد بدانند كه اگر پيشنهاد آنها اين است كه فرشته بيايد همان طوري كه براي قوم لوط آمد آن كار يكسره خواهد شد اگر فرشته براي عذاب بيايد و داوري كند كار يكسره خواهدشود كه بحث ديگري است اگر فرشته بيايد براي هدايت آنها آنها اين همه فرشته‌ها نازل مي‌شوند وحي را اينها مي‌آورند بخواهند افراد عادي ببينند اين ممكن نيست چون رسول بايد از جنس مرسل اليه باشد اگر در زمين به جاي انسان فرشته‌ها زندگي مي‌كردند رسول اينها هم از جنس اينها بود «لكن التالي باطل فالمقدم مثله».

«و الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمينَ»

 

 ـ سورهٴ هود، آيهٴ 107. [1]

 ـ سورهٴ قمر، آيهٴ 50.[2]

 ـ سورهٴ قصص، آيهٴ 88.[3]

 ـ سورهٴ الرحمن، آيات 26 ـ 27.[4]

 ـ سورهٴ اعراف، آيهٴ 129.[5]

 ـ سورهٴ يونس، آيهٴ 14.[6]

 ـ سورهٴ آل عمران، آيهٴ 137.[7]

 ـ سورهٴ مريم، آيهٴ 74.[8]

 ـ سورهٴ مريم، آيهٴ 73.[9]

 ـ سورهٴ زخرف، آيهٴ 8.[10]

 ـ سورهٴ حاقه، آيهٴ 7.[11]

 ـ سورهٴ طه، آيهٴ 78.[12]

 ـ سورهٴ انفال، آيهٴ 25. [13]

 ـ سورهٴ ابراهيم، آيهٴ 4.[14]

 ـ سورهٴ تكوير، آيهٴ 21.[15]

 ـ سورهٴ اسراء، آيهٴ 93.[16]

 ـ سورهٴ قمر، آيهٴ 2. [17]

 ـ سورهٴ اسراء، آيهٴ 92.[18]

 ـ سورهٴ انعام، آيهٴ 103.[19]

 ـ سورهٴ انعام، آيهٴ 54.[20]

 ـ سورهٴ نحل، آيهٴ 32.[21]

 ـ سورهٴ فرقان، آيهٴ 22.[22]

 ـ سورهٴ هود، آيهٴ 74.[23]

 ـ سورهٴ اعراف، آيهٴ 175.[24]

 ـ سورهٴ اعراف، آيهٴ 175.[25]

 ـ سورهٴ اسراء، آيهٴ 95.[26]

 ـ سورهٴ انعام، آيهٴ 111.[27]

 ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 6.[28]


دروس آیت الله العظمی جوادی آملی
  • تفسیر
  • فقه
  • اخلاق