اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
﴿الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا إِنَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ﴿16﴾ الصَّابِرِينَ وَالصَّادِقِينَ وَالْقَانِتِينَ وَالْمُنفِقِينَ وَالْمُسْتَغْفِرِينَ بِالاَسْحَارِ﴿17﴾
اوصاف مؤمنين واقعي
از مواردي كه قرآن كريم مسئله نماز شب را مطرح فرمود سورهٴ مباركهٴ «سجده» است كه فرمود: ﴿تَتَجَافَي جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَطَمَعاً وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ ٭ فَلاَ تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُم مِن قُرَّةٍ أَعْيُنٍ جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ﴾[1] مؤمنين واقعي را كه در اين سوره معرفي ميكند، ميفرمايد اينها اينچنين نيست كه پهلوي اينها به بستر چسبيده باشد، بلكه تجافي دارد پهلوي اينها از خوابگاه اينها: ﴿تَتَجَافَي جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ﴾ وقتي كه از خواب بيدار شدند كارشان اين است كه ﴿يَدْعُونَ رَبَّهُمْ﴾ از خداي سبحان مسئلت ميكنند، خدا را ميخوانند ﴿خَوْفاً وَطَمَعاً﴾؛ هم خوف دوزخ دارند، هم طمع بهشت دارند و اين ﴿خَوْفاً وَطَمَعاً﴾ شامل مقام متوسط و عالي هر دو ميشود، زيرا متوسطين خوف از دوزخ دارند و طمع به ﴿جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الاَنْهَارُ﴾[2] ولي اوحدي از انسانها خوف از هجران دارند و طمع لقا يعني آنها كه مينالند و ميگويند «صبرت علي حرّ نارك فكيف أصبر عن النظر الي كرامتك»[3] آنها خوف از هجران دارند و طمع وصال دارند.
به هر حال ﴿خَوْفاً وَطَمَعاً﴾[4] شامل همه اينها خواهد شد.
راز كنار هم بودن انفاق و استغفار
همانطوري كه در آيه محل بحث مسئله انفاق را در كنار شبزندهداري ذكر فرمود، فرمود: ﴿وَالْمُنفِقِينَ وَالْمُسْتَغْفِرِينَ بِالاَسْحَارِ﴾ در سورهٴ «ذاريات» هم فرمود: ﴿وَبِالاَسْحَارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ ٭ وَفِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ﴾[5] در اين آيه شانزده سورهٴ «سجده» هم مسئله انفاق را در كنار صلات ليل ذكر كرد. آن كه دست بخشندگي دارد ولي اهل شبزندهداري نيست گوشهاي از خير را انجام داد، آن كه اهل احياي ليل است و از توفيق انفاق بهرهاي ندارد او هم به همه خير نرسيده است، لذا اين دو مسئله را در كنار هم ذكر ميكنند هم مسئله عبادت مالي را، هم مسئله عبادتهاي فردي را ﴿وَمِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ﴾[6] خواه انفاق علمي، خواه انفاق مالي هر نعمتي كه ما به او داديم به ديگران خواهد داد. آنگاه گروهي كه اينچنيناند؛ اهل احياي ليلاند و اهل انفاقاند و ميدانند كه رزق خدا را دارند انفاق ميكنند كسي نميداند كه خداوند براي اينها چه ذخيره كرده است: ﴿فَلاَ تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُم مِن قُرَّةٍ أَعْيُنٍ﴾[7]؛ هيچ كس نميداند خدا به اينها چه خواهد داد.
معناي «قُرَّةِ عين»
مسئله قُرّة عين هم در بحثهاي قبل گذشت. «قُرّة» يعني برودت، هواي سرد را ميگويند «هوي القار» چون اشكي كه از چشم ميآيد اگر براي اندوه و غم باشد اشك گرم است و اگر براي شوق و نشاط باشد اشك خنك، لذا ميگويند قرة الأعيُن نه يعني چشم شما روشن «قُرّة العين» يعني چشم در اثر شدّت شوق و خوشحالي اشك نشاط بريزد، آن اشك نشاط چون سرد است ميگويند «قرّة العين» و به مؤمنيني كه در ليلهٴ اول قبر خطاب ميكنند ميگويند «نم قرير العين»[8] يعني با قُرّة عين بخواب. ﴿فَلاَ تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُم مِن قُرَّةٍ أَعْيُنٍ جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ﴾[9].
آيهٴ ﴿وَمِنَ الَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ﴾ دليلي بر وجوب نماز شب بر رسول اكرم(صلّياللهعليهوآلهوسلّم)
نكته دوم آن است كه در سورهٴ مباركهٴ «اسراء» فرمود: ﴿أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَي غَسَقِ اللَّيْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُوداً ٭ وَمِنَ الَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّكَ عَسَي أَن يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَاماً مَّحمُوداً﴾ در سورهٴ مباركهٴ «اسراء» بود كه اين آيه قبلاً خوانده شد. آيه 78 و 79 سورهٴ «اسراء» صدر اين آيه خطاب به رسول خدا(صلّي الله عليه و آله و سلّم) است كه شامل همه هم خواهد شد ﴿أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ﴾ در آيه بعد هم كه فرمود: ﴿وَمِنَ الَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ﴾ اين هم گرچه مخاطب آن حضرت است، ولي همانطوري كه ﴿أَقِمِ الصَّلاَةَ﴾ اين نمازهاي پنجگانه شبانهروز را مخصوص آن حضرت نميداند، بلكه عام است جريان صلاةالليل هم بشرح ايضاً [همچنين] فقط تفاوتي كه هست اين است، فرمود: ﴿وَمِنَ الَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّكَ﴾ با اينكه گفته شد صلاةالليل بر آن حضرت واجب بود اما تعبير نافله، مقابل فريضه نيست اين نافله صفت صلات نيست، صفت صلاةالليل نيست تا گفته شود كه ظاهر آيه اين است كه نماز شب بر پيغمبر مستحب است و ادله ديگر از آن طرف اقامه شده است كه نماز شب بر پيغمبر واجب است[10]. اين نافله، صفت صلات نيست، صفت فريضهاي است كه محذوف است چون از ﴿أَقِمِ الصَّلاَةَ﴾ وجوب استفاده شد يعني صلات فريضه شبانهروز اين پنجتاست ظهرين هست و مغربين هست و صلات صبح ﴿أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَي غَسَقِ اللَّيْلِ﴾ كه چهار نماز است ﴿وَقُرْآنَ الْفَجْرِ﴾ كه نماز صبح هست ﴿إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُوداً﴾ بعد فرمود: ﴿وَمِنَ الَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ﴾[11] كه اين تهجّد نظير آن نمازهاي پنجگانه جزء فرايض مشترك نيست، بلكه «فريضةً نافلةً» يعني يك واجب زائدي است. تو شش نماز واجب داري در شبانهروز، آنها پنج نماز واجب دارند، نه اينكه اين نافله صفت صلات باشد تا ظاهر اين آيه باشد كه صلاةالليل بر حضرت مستحب است.
كيفيت وجوب «صلاة نافله» بر نبي مكرم اسلام(صلّياللهعليهوآلهوسلّم)
﴿وَمِنَ الَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً﴾، «أي فريضةً نافلةً» چون نفي يعني زائد، چيزي كه زائد بر آن مقدار لازم باشد ميگويند نفي. انفال را هم به همين مناسبت گفتند و ابراهيم(سلام الله عليه) كه از ذات اقدس الهي فرزند طلب كرد خداي سبحان ميفرمايد كه ما به او اسحاق داديم ﴿وَمِن وَرَاءِ إِسْحَاقَ يَعْقُوبَ﴾[12] و درباره يعقوب فرمود: ﴿نَافِلَةً﴾[13] تو از ما فرزند خواستي ما نوه هم به تو داديم. فرزند برآوردن حاجت است و نوه نافله است، از اينكه از يعقوب(سلام الله عليه) به نافله تعبير شده است سرّش همين است.
پرسش:...
پاسخ: اگر نافله معناي لغوي است يعني زائد بر معناي واجب بشود، زائد بر واجب ميشود مستحب ديگر.
پرسش:...
پاسخ: بسيار خب، پس امر ميشود مستحب، اگر امر ظهور در وجوب دارد يا جامع است مادامي كه مهفوف به قرينه نباشد اگر ﴿نَافِلَةً﴾ دلالت بر معناي استحبابي بكند اين قرينه خواهد شد كه امر تهجد، امر وجوبي نيست و اگر اين نافله صفت براي صلات باشد يعني اين نماز مستحب است «صلاة نافلة» ديگر از تهجّد، كه امر است وجوب استنباط نميشود ولي اگر اين نافله، صفت باشد براي موصوف محذوف يعني ﴿فَتَهَجَّدْ بِهِ﴾ كه اين وجوب يك فريضه زائدي است نسبت به ساير مسلمين آنها پنج فريضه دارند و تو شش فريضه، مزاحم با ادله ديگري كه دلالت بكند بر وجوب صلاةالليل بر آن حضرت نيست. مطلب بعدي آن است كه.
سرّ تعبير به ﴿لَّكَ﴾ به جاي «عليك»
پرسش:...
پاسخ: عام است ديگر؛ منتها بر مردم واجب نيست، براي اينكه فرمود: ﴿نَافِلَةً لَّكَ﴾[14] بنابراين بر امت نخواهد واجب بود؛ منتها مطلب ديگري كه هست اين است كه تمام اين تكليفها براي انسان است نه بر انسان، لذا از اين تعبير نماز شب كه بر آن حضرت واجب بود سخن از «عليك» نيست، سخن از ﴿لك﴾ است اين عنايتي است براي تو؛ ديگران تاب اين عطيه را ندارند ما اين موهبت را به تو داديم، آنها هم تالي تِلو آن حضرتاند ولي حضرت از آن جهت كه رسول است مزايايي دارد كه ديگران ندارند از حيث ولايت مسئلهاي است جداگانه؛ اما از نظر رسالت كه يك حُكم تشريعي است البته براي آن حضرت خصايصي است كه بر ديگران نيست، گرچه ترك نميكردند، اگر از مرحوم ابنطاوس نقل شده است كه سالروز بلوغش را جشن گرفت گفت من مشرّف شدم، براساس همين نكات است، نه مكلّف شدم، چون كلفتي در كار نيست بلكه شرف در كار است انسان با دستورات دين شرف پيدا ميكند، مخصوصاً با صلاةالليل. حالا در بحثهاي روايي اين روايت را خواهيم خواند ـ انشاءاللهـ كه شرف انسان به نماز شب اوست: «شرف المؤمن صلاته بالليل و عزّ المؤمن كفّه عن اعراض الناس»[15] يا بالعكس آن روايت را خواهيم خواند، بالأخره عزّت و شرافت هر كسي در نماز شب اوست، لذا فرمود: ﴿فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّكَ﴾[16]، «عليك» نيست با اينكه حُكم، حُكم وجوبي است.
پرسش:...
پاسخ: بله؛ ولي در اينگونه از موارد نشان ميدهد كه باطن اين امر به سود انسان است، گرچه ظاهر اين احكام كلفتي باشد.
علت جمعآوردن ﴿وَالمُسْتَغْفِرِينَ بِالأَسْحَارِ﴾
مطلب بعدي آن است كه چه در آيه محل بحث سورهٴ «آلعمران» چه در سورهٴ «ذاريات»[17] و امثال ذلك نفرمود اينها «يستغفرون في السحر» يا «مستغفرين بسحر»اند، بلكه جمع آورد و منظور از اين جمع هم اين نيست كه اين «الأسحار» در مقابل «المستغفرين» باشد يعني هر كسي در سحر استغفار كند، بلكه هر كسي در اسحار استغفار كند؛ جمع در مقابل جمع نيست، جمع در مقابل كل واحد واحد است. درباره ﴿أَوْفُوا بِالْعُقُودِ﴾[18] و امثال ذلك اينگونه از هيئات ميگويند جمع در مقابل جمع است يعني هر كسي بايد به عَقد خود وفا كند، نه به جميع عقود.
اينجا جمع در مقابل جمع نيست يعني هر كسي بايد سحر برخيزد، بلكه هر كسي بايد اسحار برخيزد ﴿وَالْمُسْتَغْفِرِينَ بِالاَسْحَارِ﴾ چه اينكه در آن كريمه هم فرمود: ﴿وَبِالاَسْحَارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ﴾ لذا در بحثهاي روايي امتناناً اينچنين آمده است كه اگر كسي يك سال بر نماز شب مواظبت كند و ادامه دهد «كتبه الله عنده من المستغفرين بالاسحار»[19] اين حداقل است كه نام او را در فهرست نماز شب خوانها مينويسند، حداقل يك سال متوالي، پس اگر كسي در بعضي از مواقع، در بعضي از ليالي برخيزد اين جزء «الْمُسْتَغْفِرِينَ بِالاَسْحَارِ» نيست اين نه مشمول آيه محل بحث سورهٴ «آلعمران» است، نه مشمول آيه سورهٴ «ذاريات»، قهراً [ناگزير] مشمول سوره آيه «سجده»[20] هم نخواهد بود و آن فضايلي كه براي شبزندهداران هست براي اينگونه افراد نخواهد بود، براي اينكه آن مَلكه و سنّت و سيره را نشان ميدهد، سيرهٴ اين شخص اين است كه نمازشب خوان است، مثل اينكه نماز صبح ميخواند حالا گاهي قضا ميشود، گاهي كم ميشود، گاهي زياد مثل نمازهاي واجب هم همينطور است، ولي بناي او بر اين است كه اينچنين باشد جزء ﴿الْمُسْتَغْفِرِينَ بِالاَسْحَارِ﴾ باشد.
اهميت و فضيلت نماز شب
حالا چند روايت در فضيلت نماز شب خوانده بشود به خواست خدا تا برسيم به بخشهاي ديگري از احكام اين صلاةالليل به مقداري كه از بحثهاي تفسيري هم خيلي فاصله نداشته باشد.
مرحوم ابنبابويه قمي(رضوان الله عليه) در كتاب شريف من لا يحضره الفقيه در همان جلد اول بعد از اينكه احكام نمازهاي واجب را ذكر فرمودند به باب صلات ليل ميرسند. قبلش بابي دارد كه كسي كه ميخواهد بخوابد، چگونه بخوابد. در بحثهاي قبل هم ملاحظه فرموديد كه خواب در جوامع روايي ما به عنوان يك عبادت مطرح است، لذا نوع دستوراتي كه براي نماز هست و مشابه آن، همان دستورات را براي خواب ميدهند كه انسان چطور بخوابد، موقع خواب چه چيزي بگويد، با چه طهارتي بخوابد وقتي از خواب برخاست چه بگويد عيناً يك عبادت، روايات اين باب را هم البته ملاحظه ميفرماييد.
در يكي از روايات همين باب اين است كه هر كسي بخوابد و نيّتش اين باشد كه در ساعت معيّن بيدار بشود و ذات اقدس الهي بداند او چنين نيّتي را دارد يعني نيّتش صادق باشد خدا او را در همان وقت بيدار ميكند «وكّل به ملكين»[21] اين غير از آن روايتي است كه دارد آخر سورهٴ «كهف» را بخواند كه از امام صادق(سلام الله عليه) نقل شده است كه «ما من عبد يقرأ آخر الكهف حين ينام الا استيقط من منامه في الساعة التي تريد»[22] بلكه دارد هر كسي بدون اين خواندن هم هست يعني سخن از خواندن آيه آخر سورهٴ «كهف» نيست، همين كه خدا بداند نيت او اين است يعني نيّتش راسخ و صادق باشد، خدا دو فرشته را موكّل ميكند كه او را از بسترش بيدار كند.
اما در باب صلاةالليل اولين روايتي كه هست اين است كه جبرئيل بر رسول خدا(صلّي الله عليه و آله و سلّم) نازل شده است، حضرت به جبرئيل فرمود: «يا جبرئيل عظني» آنگاه جبرئيل به وجود مبارك حضرت(سلامالله عليهما) فرمود: «عش ما شئت فانك ميّت و أحبب من شئت فانك مفارقه و اعمل ما شئت فانك ملاقيه شرف المؤمن صلاته بالليل و عزّه كفّ الأذي عن الناس»[23]؛ شرف انسان در اين است.
روايت دوم كه از امام صادق(سلام الله عليه) هست، اين است «انّ مِن رَوح الله عزّوجلّ ثلاثه التهجّد بالليل وإفطار الصائم ولقاء الاخوان»[24].
روايت بعدي كه از ابيابراهيم حضرت ابوالحسن اول امام كاظم(سلام الله عليه) هست اين است كه فرمود: ﴿وَرَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَاهَا عَلَيْهِمْ إِلاّ ابْتِغَاءَ رِضْوَانِ اللَّهِ﴾[25] فرمود اين صلاةالليل[26] است.
حديث بعدي از امام صادق(سلام الله عليه) هست كه «عليكم بصلاة الليل فانها سنّة نبيّكم و أدب الصالحين قبلكم و مطردة الدّاء عن أجسادكم»[27]؛ ادب صالحين اين بود هرگونه دردي را از جسدتان طرد ميكند.
روايت بعدي كه از هشامبنسالم است اين است كه در ذيل آيه ﴿إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْأً وَأَقْوَمُ قِيلاً﴾[28] اين مضمره هست، حضرت فرمود: «قيام الرجل عن فراشه يريد به وجه الله عزّ و جل لا يريد به غيره»[29] اين ميشود ﴿أَشَدُّ وَطْأً وَأَقْوَمُ قِيلاً﴾.
از امام صادق(سلام الله عليه) در حديث بعد اينچنين آمده است كه «يقوم الناس من فُرُشهم علي ثلاثة اصناف»؛ كساني كه ميخوابند و از بستر استراحت سر برميدارند سه گروهاند: «صنف له ولا عليه»؛ گروهياند كه اين برخاستن به سود آنهاست و عليه آنها نيست و گروهي است كه «عليه» آنهاست، نه «لَه» آنها و گروهي است كه اين برخاستن و بيدار شدن نه «عليه» آنهاست، نه «له» آنها؛ اما آن صنفي كه اين برخاستن به سود آنهاست و «عليه» آنها نيست گروهياند كه «فيقوم من منامه فيتوضّأ و يصلّي و يذكر الله عزّوجلّ فذلك الذي له ولا عليه» اين اختصاصي به صلات ليل ندارد، گرچه در باب صلات ليل ياد شده است. «و اما الصنف الثاني فلم يَزَل في معصية الله عزّوجلّ فذلك الذي عليه و لا له»؛ كسي كه سر از خواب برداشت، سَبح طويل او و اشتغال روزانه او در معصيت است. «و اما الصنف الثالث فلم يزل نائماً حتي أصبح فذلك الذي لا عليه ولا له»[30] اين كسي كه ميخوابد تا صبح اين چون «رفع ... عن النائم حتي يستيقظ»[31] اين معصيت ندارد، چون مكلّف نبود و سودي هم نبرده است؛ اما آنها كه سحرشان در معصيت ميگذرد يا موقع نماز صبح بيدارند ولي در معصيت ميگذرانند گروه دوماند.
آثار نماز شب
حديث بعدي كه از عبداللهبنسنان است اين هم باز مُضمر است، در ذيل كريمه ﴿سِيَماهُمْ فِي وُجُوهِهِم مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ﴾[32]؛ علامت اينها در چهرههاي اينهاست از اثر سجده، فرمود: «هو السَهر في الصلاة»[33] سهر با هاي هوّز يعني بيداري اگر كسي «يحيي الليل بالسّهر الي السحر»[34] كه در وصف حضرت ابيابراهيم(سلام الله عليه) است همين است «ساهره» هم كه از اوصاف قيامت است همين است، ساهره زمين قيامت را ميگويند ﴿فَإِذَا هُم بِالسَّاهِرَةِ﴾[35] ساهره يعني بيدار.
حالا بيداري در نماز، نشانهاش در چهرههاي اينها ظهور كرده است، معلوم ميشود كه اينها در شب نخوابيدهاند. ممكن است كسي نخوابد ولي سيماي شبزندهدار نداشته باشد. آنها كه سيماشناساند ميدانند كه اين بيداري را در نماز شب گذراند يا در غير نماز شب. همانطوري كه در مسائل مادي يك عده آثارشناساند، يك عده عتيقهشناساند آثارشناس را ميگويند متوسّم يعني سيماشناساند كه ﴿إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ﴾[36] اينها كه آثار باستاني ميشناسند، عتيقهشناساند، اثرياباند اينها را ميگويند متوسّم يعني سيماشناس. در مسائل معنوي هم يك عده متوسماند؛ سيماشناساند ميدانند كه اين بيداري را در نماز گذرانده.
حديث بعدي كه فضيلبنيسار نقل كرد اين است كه «ان البيوت التي يصلّي فيها بالليل بتلاوة القرآن تضيء لأهل السماء كما تضيء نجوم السماء لأهل الأرض»[37] «مُضئ» يعني روشن، چه اينكه روشنگر هم هست، فرمود همانطوري كه ستارههاي آسمان ميتابند و درخشاناند و اهل زمين از نور آنها استفاده ميكنند خانههاي كه در آن نماز شب خوانده ميشود و قرآن تلاوت ميشود براي فرشتهها نور ميدهد، براي اهل سما ميتابد. در تفسير لقب مبارك صديقه كبري(سلام الله عليها) به نام زهرا همينطور است ديگر كه او ازهر است، زهراست؛ ميتابد براي فرشتههاي آسمان.
حديث بعدي در ذيل كريمه ﴿إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ﴾[38] آمده است كه «صلاة المؤمن بالليل تذهب بما عمل من ذنب بالنهار»[39] اين «تذهب بذنبه»؛ گناهش را ميبرد و مدح خداي سبحان از اميرالمؤمنين(سلام الله عليه) در قرآن به صلاةالليل اوست: «و مدح الله تبارك و تعالي اميرالمؤمنين(عليه السلام) في كتابه بقيام صلاةالليل فقال عزّوجلّ ﴿أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّيْلِ سَاجِداً وَقَائِماً يَحْذَرُ الآخِرَةَ وَيَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ﴾[40]» و ﴿آنَاءَ اللَّيْلِ﴾ يعني ساعات ليل و مصداق كاملش همان حضرت امير(سلام الله عليه) است. «وقال اميرالمؤمنين(عليه السلام): ان الله تبارك و تعالي اذا أراد أن يصيب أهل الأرض بعذاب قال»؛ اگر بخواهد عذابي را بر اهل زميني بفرستد، ميفرمايد: «لو لا الذين يتحابّون بجلالي و يعمرون مساجدي ويستغفرون بالأسحار لو لا هم لأنزلت عذابي»[41]؛ اگر شبزندهداران نبودند من عذاب نازل ميكردم.
حديث بعدي از رسول خدا(صلّي الله عليه و آله و سلّم) ميفرمايد: «من كثر صلاته بالليل حَسُن وجهه بالنهار»[42] حالا چرا عدّهاي كه شبزندهدارند داراي چهره نورانياند، حالا كمكم روشن خواهد شد كه دعاهايي كه در قنوت نماز شب است دعاي جمال و زينت است. آن دعاها را براساس درك و پذيرش ميخوانند و بهرهاي هم از آن ميبرند، حالا آن دعاها را كه ـ انشاءاللهـ رسيديم روشن ميشود كه دعاي قنوت نماز شب با دعاهاي ديگر فرق ميكند. اين حديث شريف در ذهن شريفتان باشد كه چرا شبزندهداران، چهرههاي آنها نوراني است: «من كثر صلاته بالليل حَسُن وجهه بالنهار».
حديث بعدي آن است كه نماز شبخوان هرگز نيازي در مسائل اقتصادي به ديگري ندارد و زندگياش تأمين ميشود يعني خداي سبحان راه درآمد صحيح را نصيب او ميكند كه انسان گرسنه نخواهد شد و مانند آن.
يكي از احاديث اين باب اين است كه «قال النبي(صلّي الله عليه و آله و سلّم) عند موته لأبيذرّ (رحمة الله عليه): يا أباذر احفظ وصية نبيّك تنفعك»[43]؛ در هنگام ارتحال به ابيذر اين وصيت را كرد، فرمود: «من ختم له بقيام الليل ثم مات فله الجنة»[44]؛ كسي كه پايان كارش نماز شب باشد يعني با نماز شب بميرد اين را رها نكند تا آخر عمر اين اهل بهشت است و اين يك مسئله مهمي بود كه حضرت هنگام رحلت به ابيذر فرمود.
روايت بعدي يك حديث مبسوطي است درباره اينكه اگر كسي يك نُهم شب را احيا كند چقدر فضيلت دارد، بعد يك هشتم، يك هفتم تا يك ششم و يك پنجم و يك چهارم و يك سوم و دوم سوم و نصف و تا به خود ليل كه اگر همه شب را زنده نگه داشت چه خواهد شد، يك روايت مبسوطي است[45].
كيفيت شب زندهداري پيامبر اكرم(صلّياللهعليهوآلهوسلّم) و ائمه اطهار(عليهمالسلام)
اين باب كه تمام شد وارد وقت صلاةالليل ميشود. حالا بحثي است لابد در فقه ملاحظه فرموديد كه آخرالليل افضل است و آيا رسول الله(صلّي الله عليه و آله و سلّم) كه نماز شب ميخواند همان آخر شب را انتخاب ميكرد، نظير ديگران اين يازده ركعت را كنار هم ميخواند يا نظير مرزداراني كه در تمام حالات مواظب سنگر و مرزند و اگر احياناً خوابي در چشمش مستولي بشود يك خواب زودگذري است. بعضي از روايات هست كه حضرت بعد از اينكه از خواب بلند ميشدند كه مسواك ميكردند و وضو ميگرفتند مختصر نماز ميخواندند مثلاً دو ركعت، بعد كمي ميخوابيدند، دوباره برميخاستند نماز ميخواندند، دوباره ميخوابيدند، دوباره برميخاستند[46] كه خلاصه خواب متصل نداشت كه بدن را بپروراند، هر لحظه به لحظه اصلاً خوابشان نميبرد. اگر كسي درد داشته باشد خوابش نميبرد واقع قضيه اين است، مثل اينكه كسي منتظر داشته باشد خوابش نميبرد، حالا بعد ممكن است ـ انشاءاللهـ به آن حديث شريف هم برسيم كه حضرت چگونه نماز ميخواند.
در وقت صلاةالليل زراره از امام صادق(سلام الله عليه) نقل كرد كه «كان رسول الله (صلّي الله عليه و آله و سلّم) اذا صلّي العشاء أويٰ الي فراشه فلم يُصلِّ شيئاً حتي ينتصف الليل»[47]؛ از نصف الليل به بعد شروع ميكردند.
حديث بعدي كه از امام باقر(سلام الله عليه) هست فرمود: «وقت صلاةالليل ما بين نصف الليل الي آخره»[48].
حديث سوم عمربنحنظله به امام صادق عرض ميكند «اني مكثت ثماني عشرة ليلةً أنوي القيامة فلا أقوم» حالا براساس جواني بود يا هر جهت ديگر به حضرت عرض كرد كه من تجربه كردم، هيجده شب قصد كردم كه سحر برخيزم و آخر شب برخيزم موفق نشدم، اجازه دارم كه اول شب نماز شبم را بخوانم؟ البته گفتند براي جوان و براي مسافر مجاز است؛ اما حضرت فرمود: «لا» اين كار را نكن. «اقض بالنهار فاني أكره أن يتّخذ ذلك خُلقاً»[49]؛ شما وقتي كه داريد قضا به جا ميآوري، فهميدي كه از فيضي محروم شدي، داري جبران ميكني و اما اگر اول شب نماز شب را بخواني خيال ميكني اين همان فيض را دارد بعد عادت ميكني «اقض بالنهار فاني أكره أن يتّخذ ذلك خلقاً»[50] يعني سيره و سنّت بشود براي تو.
پرسش:...
پاسخ: حالا كيفيت صلاةالليل هم به خواست خدا ممكن است يك بحث كوتاهي بشود كه خيلي از بحثهاي تفسيري هم دور نشويم البته، منظور صلاةالليل است.
روايت بعدي كه معايةبنوهب نقل ميكند ميگويد من به حضرت عرض كردم اين هم مضمر است «إنّ رجلاً من مواليك من صلحائهم شكا إليّ ما يلقي من النوم و قال لي اني اريد القيام لصلاة الليل فيغلبني النوم حتي اصبح فربما قضيت صلاتي الشهر المتتابع او الشهرين أصبر علي ثقله»؛ اي كار براي من سنگين است بالأخره من نميتوانم نماز شب نخوانم آنوقت برايم دشوار هم هست كه بيدار بشوم «فقال قرة عين والله قرة عين والله»؛ اين صلات ليل قرّة عين است، حالا اگر نشد شما در موقعش بيدار بشويد البته عيب ندارد قضا به جا بياوريد «و لم يرخّص في الوتر اول الليل فقال القضاء بالنهار أفضل»[51] يا خود حضرت ترخيص نكرد كه آدم نماز وتر را همان اول شب بخواند، فرمود قضاي در روز افضل از تقديم است.
پرسش:...
پاسخ: البته، در بعضي از روايت هم تجويز كرده است كه در اول شب هم ميشود خواند مثل حالت سفر كه ايشان هم اينجا نقل فرمودند.
پرسش:....
پاسخ: مخصوصاً درباره مسافر چند حديث است كه اول ليل ميتواند بخواند.
پرسش:...
پاسخ:بله؛ حالا روايت بعدش را مطالعه بفرماييد تا بخوانيم.
«و الحمد لله رب العالمين»
[1] . سورهٴ سجده، آيات 16 و 17.
[2] . سورهٴ آلعمران, آيهٴ 15.
[3] . بحارالانوار، ج67، ص196 ؛ مفاتيح الجنان, دعاي كميل.
[4] . سورهٴ سجده، آيه 16.
[5] . سورهٴ ذاريات, آيات 18 و 19.
[6] . سورهٴ بقره, آيهٴ 3.
[7] . سورهٴ سجده, آيهٴ 17.
[8] . الكافي, ج 3, ص 232.
[9] . سورهٴ سجده, آيهٴ 17.
[10] . تهذيب الأحكام، ج2، ص242.
[11] . سورهٴ اسراء, آيات 78 و 79.
[12] . سورهٴ هود, آيهٴ 71.
[13] . سورهٴ انبياء, آيهٴ 72.
[14] . سورهٴ اسراء, آيهٴ 79.
[15] . الكافي, ج 3, ص 488.
[16] . سورهٴ اسراء, آيهٴ 79.
[17] . سورهٴ ذاريات, آيهٴ 18.
[18] . سورهٴ مائده, آيهٴ 1.
[19] . من لايحضره الفقيه, ج 1, ص 489.
[20] . سورهٴ سجده, آيهٴ 16.
[21] . من لايحضره الفقيه, ج 1, ص 479.
[22] . من لايحضره الفقيه, ج1, ص471.
[23] . من لايحضره الفقيه, ج1, ص471 و 472.
[24] . من لايحضره الفقيه, ج1, ص472.
[25] . سوره حديد, آيهٴ 27.
[26] . من لايحضره الفقيه, ج1, ص 472.
[27] . من لايحضره الفقيه، ج1، ص 472.
[28] . سورهٴ مزمل, آيهٴ 6.
[29] . من لايحضره الفقيه، ج1، ص 472.
[30] . من لايحضره الفقيه، ج1، ص 473.
[31] . وسائل الشيعة، ج1، ص45.
[32] . سورهٴ فتح, آيهٴ 29.
[33] . من لايحضره الفقيه، ج1، ص 473.
[34] . بحارالانوار، ج99، ص17.
[35] . سورهٴ نازعات, آيهٴ 14.
[36] . سورهٴ حجر, آيهٴ 75.
[37] . من لايحضره الفقيه, ج 1, ص 473.
[38] . سورهٴ هود, آيهٴ 114.
[39] . من لايحضره الفقيه, ج 1, ص 473.
[40] . سورهٴ زمر, آيهٴ 9.
[41] . من لايحضره الفقيه, ج 1, ص 473 و 474.
[42] . من لايحضره الفقيه, ج 1, ص 474.
[43] . من لايحضره الفقيه, ج 1, ص 474 و 475.
[44] . من لايحضره الفقيه, ج 1, ص 475.
[45] . ر.ك: من لايحضره الفقيه, ج 1, ص 475.
[46] . الكافي، ج3، ص445.
[47] . من لايحضره الفقيه, ج 1, ص 477.
[48] . من لايحضره الفقيه, ج 1, ص 477.
[49] . من لايحضره الفقيه, ج 1, ص 477.
[50] . من لايحضره الفقيه, ج 1, ص 477.
[51] . من لايحضره الفقيه, ج 1, ص 477 و 478.