24 05 1989 4982046 شناسه:

تفسیر سوره آل عمران جلسه 46 (1368/03/03)

دانلود فایل صوتی

 

 

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

﴿الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا إِنَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ﴿16﴾ الصَّابِرِينَ وَالصَّادِقِينَ وَالْقَانِتِينَ وَالْمُنفِقِينَ وَالْمُسْتَغْفِرِينَ بِالاَسْحَارِ﴿17﴾

خلاصه مباحث گذشته

همان‌طوري كه اوصاف تبهكاران را ياد فرمود و كيفرشان به عنوان شكست دنيا و عذاب آخرت را مطرح فرمود، اوصاف مؤمنين و ثوابي كه به انتظار آنهاست در اين دو كريمه ياد شده است.

قبلاً فرمود: ﴿لِلَّذِينَ اتَّقَوْا عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَأَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ رِضْوَانٌ مِنَ اللّهِ﴾[1] اما الان به عنوان تفصيل بعد از اجمال، اوصاف متّقيان را در اين دو كريمه ذكر مي‌كند بعد پاداشي هم كه به متّقيان داده مي‌شود به عنوان ﴿رِضْوَانٌ مِنَ اللّهِ﴾ در آيه بعد يادآور مي‌شود. آن پاداش به عنوان ﴿جَنَّاتٌ تَجْرِي﴾ يا ﴿أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ﴾ آنها بحثش قبلاً گذشت. ﴿رِضْوَانٌ مِنَ اللّهِ﴾ مانده است كه بايد تبيين بشود كه رضوان خدا در دنيا آيا ظهوري دارد يا ندارد.

راز آمدن ﴿آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ در آيهٴ شانزدهم

در اين كريمه فرمود: ﴿الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا إِنَّنَا آمَنَّا﴾ چون يكي از اوصاف اينها صدق است، وقتي كه مي‌گويند ﴿إِنَّنَا آمَنَّا﴾ درست مي‌گويند يعني واقعاً مؤمن‌اند. اگر ايمانشان واقعي نمي‌بود، هرگز نمي‌گفتند ﴿إِنَّنَا آمَنَّا﴾ چون فرض در اين است كه اينها صادق‌اند. پس وقتي كه مي‌گويند ﴿اننا آمَنَّا﴾ يعني واقعاً مؤمن‌اند، وقتي هم كه مي‌گويند ﴿فَاغْفِرْ لَنَا﴾ واقعاً طلب مغفرت مي‌كنند، وقتي هم كه عرض مي‌كنند ﴿قِنَا عَذَابَ النَّارِ﴾ واقعاً پرهيز و وقايت از عذاب الهي را مسئلت مي‌كنند و مانند آن.

علت ذكر اوصاف با ‌«‌واو»

قبل از شروع در اوصاف ديگر مسئله استغفار مطرح شد، بعد هم مسئله صبر و صِدق و قنوت و انفاق آن‌گاه باز استغفار مطرح شد. از اينكه اين اوصاف با «واو» ذكر شد يا ناظر به گروههاي گوناگون است كه بعضيها در صبر خيلي راسخ‌اند، بعضي در صِدق خيلي راسخ‌اند، بعضي در قنوت خيلي راسخ‌اند، بعضي در انفاق خيلي راسخ‌اند، بعضي در استغفار خيلي راسخ‌اند كه ناظر به اصناف پنج‌گانه باشد يا ناظر به استقلال هر كدام از اين اوصاف خمسه براي استحقاق بهشت رفتن باشد كه به هر حال اين «واو» نقشي دارد.

سرّ همانند بودن اوصاف آيهٴ هفدهم ‌«‌آل‌عمران» با آيهٴ 35 ‌«‌احزاب»

مطلب بعدي آن است كه بعضي از اوصافي كه در سورهٴ مباركهٴ «احزاب» آمده اينجا هم ذكر شده است؛ منتها نه با ترتيبي كه در اينجاست. در سورهٴ «احزاب» آيه 35 اين است كه ﴿إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِينَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِينَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِينَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِينَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِينَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيراً وَالذَّاكِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْراً عَظِيماً﴾ آنجا ذكر اين «واو» يا ناظر به استقلال هر كدام از اين اوصاف است يا ناظر به اصناف گوناگون است به هر حال همان‌طوري كه در بعضي از آيات خصوص اسلام يا خصوص ايمان يا خصوص صِدق ذكر مي‌شود و در كنارش وعده الهي است، گاهي اين اوصاف هم در كنار هم ذكر مي‌شود و وعده الهي به عنوان پيامد صالح، نصيب اينها خواهد شد، گاهي جدا، جدا ذكر مي‌شود، گاهي در كنار هم؛ منتها با «واو» ذكر مي‌شود. گاهي ترتيب ملحوظ نيست براي آنكه ناظر به اصناف است، چون ناظر به اصناف است تقديم و تأخير نقشي ندارد، لذا گاهي صابرين قبل از صادقين ذكر مي‌شود، نظير آيه محل بحث سورهٴ «آل‌عمران»، گاهي صادقين قبل از صابرين ذكر مي‌شود، نظير آيه 35 سورهٴ «احزاب» اگر ناظر به اصناف باشد ترتيبي بين آنها نيست ولي در خصوص اين آيه محل بحث بعضي ترتيب را ذكر كردند؛ گفتند مي‌شود در خصوص اين آيه مسئلهٴ ترتيب را استنتاج كرد؛ انسان اول به مقام صبر مي‌رسد، وقتي صبر كرد يعني صابر بود «علي الطاعة» و «عند المصيبة» و «عن المعصية»[2] در هنگام گفتن و گفتار و نوشتن و امثال ذلك صادق است يعني از كذب خود را مي‌رهاند صبر بر صدق دارد كه اين صدق عبادت است و صبر از كذب، دارد كه كذب، معصيت است از اين جهت صبر قبل از صدق ذكر شده است و اگر كسي صابر و صادق بود به خضوع راه پيدا مي‌كند، مي‌شود قانت و اگر اهل خضوع بود دستورات الهي را رعايت مي‌كند ديگر حبّ مال ندارد، آنچه را كه دارد از راه حلال فراهم مي‌كند و آنچه را كه از راه حلال فراهم كرد در راه خدا انفاق مي‌كند. آن‌گاه كه كار روزانه او به صبر و صدق و قنوت و انفاق گذشت، شب در كمال فراقت به استغفار سحر موفق مي‌شود، بعضيها ترتيب اين آيه را با اين وضع ذكر كردند. عمده، مسئلهٴ استغفار است كه استغفار چيست و چه اثري دارد و ثانياً چرا در سحر استغفار بكنند؟

علت مراتب نبودن تقوا

پرسش:...

پاسخ: معمولاً تقوا را جزء مراتب نمي‌شمارند از نازل‌ترين درجه ايمان تا عالي‌ترين درجه ايمان، تقوا در كنار او هست. تقوا همراه خود ايمان به درجات گوناگون تقسيم مي‌شود مقامي به نام تقوا نيست؛ اما وقتي منازل را مي‌شمارند منزل صبر، منزل صدق، منزل انفاق، منزل استغفار و توكل، رضا، تسليم اينها جزء منازل است كه سالك الي الله در اين منازل سفر مي‌كند؛ اما تقوا منزلي باشد در بين اين منازل كه سالك به مقام تقوا برسد معمولاً اين‌‌چنين ذكر نمي‌كنند. تقوا گلابي است كه در برگ گل مفروش است در همه مراحل هست؛ اما بر خلاف مقام رضا، مقام توكل، مقام تسليم، مقام صبر كه اينها مقاماتي است يكي پس از ديگري.

رسول خدا و استغفار، دو امان الهي در زمين

اصل استغفار را ذات اقدس الهي وسيله امان از عذاب معرفي كرد فرمود دو چيز است كه جلوي عذاب را مي‌گيرد به عنوان منفصلهٴ مانعةالخلو كه اجتماع را شايد. در سورهٴ «انفال» آيه 33 اين است كه ﴿وَمَا كَانَ اللّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِيهِمْ وَمَا كَانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ﴾ دو چيز است كه امان الهي است يكي وجود مبارك رسول الله(صلّي الله عليه و آله و سلّم) مادامي كه حضرت در بين امت بود عذابهايي كه بر امم انبياي سلف نازل مي‌شد بر امت مرحومه نازل نمي‌شد و دوم استغفار مردم است؛ مردم مادامي كه استغفار مي‌كنند از عذاب عمومي در امان‌اند و اين مربوط به امت است، نه مربوط به شخص. ممكن است در بين امت، گروهي باشد كه اهل استغفارند، ولي استغفار اشخاص نمي‌تواند عذاب عمومي را برطرف كند. گاهي البته ذات اقدس الهي به بركت مستغفرين در اسحار عذاب را از امتي برمي‌دارد ولي بالأخره آن امت در امان نيست، امتي را خدا امان مي‌دهد كه خود آن امت و جامعه اهل استغفار باشند كه نوع مردمشان اهل استغفار باشند ﴿وَمَا كَانَ اللّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِيهِمْ وَمَا كَانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ﴾ اين ﴿وَمَا كَانَ اللّهُ﴾ كه تكرار شده است نشانه بيان سنّت الهي است. سنّت خدا بر اين است كه به قوم مستغفِر عذاب نمي‌كند. در نهج‌البلاغه هم ملاحظه فرموديد كه حضرت امير(سلام الله عليه) دارد كه از طرف خداي سبحان براي شما دو امان بود در زمين: يكي وجود مبارك رسول الله(صلّي الله عليه و آله و سلّم) و ديگري استغفار. اولي رخت بربست و ديگري را از دست ندهيد وگرنه عذاب الهي دامنگيرتان خواهد شد[3].

اين نقش اصل استغفار است كه نه تنها براي رفع عذاب آخرت. عامل مؤثري است، براي نيامدن عذاب دنيايي هم سهم مؤثري دارد و ساير آيات هم براي مستغفرين مقامي قائل است.

شب و نزول بركات و راز حرمت آن

اما سخن از استغفار در سحر مطرح است اولاً قرآن كريم براي ليل يك حرمت خاصّي قائل است و در بين اجزاي ليل براي سحر يك احترام مخصوصي قائل است؛ اما براي اصل ليل، نوع بركتهاي معنوي را در شب نازل كرده است اگر نزول قرآن است كه ﴿إِنَّا انزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ﴾[4] است و اگر معراج رسول اكرم(صلّي الله عليه و آله و سلّم) است كه ﴿سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَي بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَي الْمَسْجِدِ الأَقْصَي﴾[5] است و اگر ميعاد چهل شبانه‌روزي موساي كليم(سلام الله عليه) است، به جاي اينكه بفرمايد ما موسي را چهل شبانه‌روز يا چهل روز به حضور پذيرفتيم، مي‌فرمايد ما چهل شب او را به حضور پذيرفتيم: ﴿وَوَاعَدْنَا مُوسَي ثَلاَثِينَ لَيْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً﴾[6] يعني «اربعين ليله بأيامها». معمولاً كارها را به روز نسبت مي‌دهند و منظور از روز، شبانه‌روز است مثل صلات يوميه مگر آنجا كه قرينه باشد؛ اما كار را به شب نسبت بدهند و منظور شبانه‌روز باشد در خصوص ﴿وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً﴾ است يعني «اربعين ليلة بأيامها».

سرّ اينكه از آن اربعين به شب ياد شده است، براي اينكه نوع بركات در شب بيش از روز است و سرّش هم در سورهٴ مباركهٴ «مزمل» و مانند آن بيان شده است كه فرمود: ﴿يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ ٭ قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلاً ٭ نِصْفَهُ أَوِ انقُصْ مِنْهُ قَلِيلاً ٭ أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلاً ٭ إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلاً ثَقِيلاً ٭ إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْأً وَأَقْوَمُ قِيلاً﴾[7] شب براي خود نشئه‌اي دارد، ناشئه‌اي دارد. نفس، در شب كه از خواب برمي‌خيزد از مضجعش برمي‌خيزد يك نشئه خاص دارد ﴿إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْأً وَأَقْوَمُ قِيلاً﴾. در روز، زبان تقريباً منافق است، براي اينكه قلب به سراغ چيز ديگر مي‌انديشد و زبان سرگرم ذكر است ولي شب، زبان منافق نيست، مواطئ است، موافق است بين زبان و دل تواطؤ است، توافق هست؛ آنچه را كه دل مي‌خواهد زبان جاري مي‌كند، آنچه را كه زبان مي‌گويد، دل حضور دارد ﴿إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْأً﴾ تواطئاً، مواطأةً، موافقةً و امثال ذلك. روز اين‌‌چنين نيست؛ انسان قلبش متوجه چيزي است و زبانش به ذكر مي‌پردازد، لذا در بيانات حضرت امير(سلام الله عليه) اين است كه «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي مَاتَقَرَّبْتُ بِهِ إِلَيْكَ بِلِسَانِي، ثُمَّ خَالَفَهُ قَلْبي»[8] خدايا! آن دعاها و آن طلب مغفرتهايي كه با زبان از تو خواستم ولي قلب من مخالف زبان بود آنها را بيامرز كه گاهي انسان از استغفار خود استغفار مي‌كند، از نماز استغفار مي‌كند، از دعا استغفار مي‌كند، براي اينكه به نماز ايستاده است و به خداي سبحان عرض كرد ﴿إِيِّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ﴾[9] و قلبش متوجه چيز ديگر بود. اينكه مرحوم سبزواري در آن بحث اخلاق آخر منظومه دارد كه «يكذب مستعين حق اذ قري» همين است يعني كسي كه مي‌گويد ﴿إِيِّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ﴾ حادثه‌اي پيش آمد قلبش متوجه جاي ديگر است اين در ﴿إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ﴾ گفتن كاذب است «يكذب مستعين حق اذ قري» و اگر حادثه‌اي پيش بيايد «غيراً يري»[10].

بنابراين آن بزرگان از عبادتشان استغفار مي‌كنند «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي مَاتَقَرَّبْتُ بِهِ إِلَيْكَ بِلِسَانِي، ثُمَّ خَالَفَهُ قَلْبي» اما در شب نوعاً اين‌طور نيست؛ اما شب كسي كه حسابش را سورهٴ «ذاريات» و غير ذاريات مشخص كردند آن هم شرايطي دارد، لذا فرمود: ﴿إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْأً وَأَقْوَمُ قِيلاً﴾[11]، «القيل هو القول» يعني قولت، قويم‌تر است و قلبت، موافق‌تر است. آن‌گاه زمينه فراهم مي‌شود براي اينكه ما قول ثقيل را كه وحي است بر تو القا بكنيم و تو درك بكني بنابراين شب اگر فضيلتي دارد، سرّش هم در همين سورهٴ «مزمل» مشخص شد كه ﴿إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْأً وَأَقْوَمُ قِيلاً ٭ إِنَّ لَكَ فِي النَّهَارِ سَبْحاً طَوِيلاً﴾[12]، «سَبح» يعني تلاش و كوشش، ماهيها در دريا سابح‌اند. انسان حيوان ناطق است، ماهي حيوان سابح. «سَبح» يعني شنا اين سَبح طويل اين تلاش و كوشش روز نمي‌گذارد قلبت موافق زبانت باشد تو در روز سَبح و تلاش و جريان طولاني داري، اما در شب آرامي ﴿إِنَّ لَكَ فِي النَّهَارِ سَبْحاً طَوِيلاً﴾ لذا ناشئه ليل ﴿أَشَدُّ وَطْأً وَأَقْوَمُ قِيلاً﴾ است. از اين جهت شب بركاتي دارد كه در روز نيست.

خواب و اهميت آن در اسلام

همين تعليل، نشان مي‌دهد كه منظور اول شب نيست [و] منظور وسط شب نيست، براي اينكه اول شب انسان رنج سفر روز را به همراه دارد و در وسط شب به دام خواب افتاده است كه آن رنج روز را برطرف كند، لذا وقت شرّ است ﴿مِن شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ﴾[13] پس اول شب نيست، وسط شب نيست، آخر شب، بهترين فرصت است هيچ بهانه‌اي هم نيست هم خستگي روز با خواب برطرف شد و هم زمينهٴ ظهور فرداست و سحر را هم كه سحر گفتند براي آن است كه تاريك، روشن است نه تاريك محض است تا ﴿مِن شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ﴾ شاملش بشود، نه روشنِ كامل است تا ﴿إِنَّ لَكَ فِي النَّهَارِ سَبْحاً طَوِيلاً﴾ شاملش بشود تاريك، روشن [و] روشن، تاريك است و سِحر را هم كه سِحر گفتند، براي اينكه سَحرگونه است، خيلي روشن نيست كه باطل است و خيلي هم روشن نيست كه حق است چنين حالتي است. اين تاريك، روشن بودن [و] روشن، تاريك بودن خاصيت سِحر و سَحر است و هيچ بهانه‌اي براي انسان نيست، مگر كسي كه نداند چه طور بخوابد، چون خواب در اسلام همان‌طوري كه در بحثهاي قبل ملاحظه فرموديد مثل نماز است؛ منتها دستورات نماز، واجب است و دستورات خواب، مستحب وگرنه همان وضو گرفتن و با طهارت بودن است، همان رو به قبله خوابيدن است[14]، همان دعاي قبل از خواب است[15]، همان دعاي بعد از خواب است. خواب براي آن است كه انسان، چيزي در عالم رؤيا نصيبش بشود اين همه دستوراتي كه دادند و رويش بحث كردند كه آيا منظور قبله حالت نوم، قبله حالت احتضار است يا قبلهٴ قبر و گفتند رسول الله(صلّي الله عليه و آله و سلّم) وقتي كه مي‌خوابيد دست راست را زير صورت مي‌گذاشت معلوم مي‌شود مضطجعاً مي‌خوابيد مثل حالت قبر و بعضي خواستند بگويند آن استقبال حالت نوم، نظير استقبال حالت احتضار است و حالت صلات است اين همه بحثها براي آن است كه خواب در اسلام يك برنامه است انسان مي‌خوابد كه چيز بفهمد، لذا مرحوم كليني(رضوان الله عليه) در روضه كافي نقل مي‌كند يعني جلد هشتم كافي كه رسول الله(صلّي الله عليه و آله و سلّم) صبح كه مي‌شد از اصحاب مي‌پرسيد «هل من مبشّرات»[16]؛ ديشب در خواب چه ديديد؟ خيلي از بركات، در عالم رؤيا نصيب افراد مي‌شود، خيلي از خط‌مشيها در خواب به انسان گفته مي‌شود، مي‌فرمود: «هل من مبشّرات»؛ ديشب چه ديديد؟

اين خواب يك كلاس درس است در اسلام آن‌گاه انساني كه مي‌خواهد بخوابد هرگز با شكم پُر نمي‌خوابد كه خوابش ببرد، براي اينكه او خواب را مي‌ربايد كه خواب در اختيار اوست، وقتي كه سحر شد خواب هم تمام مي‌شود، فراغت از سبح طويل است، آثارش هم برطرف بشود، حالا ﴿إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْأً وَأَقْوَمُ قِيلاً﴾[17] خواهد بود.

فضيلت و اهميت نماز شب

در اين حال است كه گفتند وقتي پسران يعقوب(سلام الله عليه) از پدرشان طلب استغفار كردند، پدر بزرگوارشان فرمود: ﴿سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُم﴾ كه گفتند منظور آن است كه سحر فرابرسد براي آنها طلب مغفرت كند[18]. در سورهٴ مباركهٴ «يوسف» وقتي آنها عرض كردند ﴿يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ ٭ قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ﴾[19] و همين عظمت سحر است كه به رسول خدا (صلّي الله عليه و آله و سلّم) دستور احياي نماز شب داده شد بعد از اينكه اقسام پنج‌گانهٴ نماز يوميه را ذكر فرمود، درباره نماز شب به حضرت رسول(صلّي الله عليه و آله و سلّم) دستور خاص صادر شده است. آيه 78 به بعد سورهٴ «اسراء» ﴿أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ﴾ يعني «عند حضور الشمس»، ﴿إِلَي غَسَقِ اللَّيْلِ﴾ چهار نماز «ظهرين و مغربين» ﴿لِدُلُوكِ الشَّمْسِ﴾ كه هنگام نماز ظهر است ﴿إِلَي غَسَقِ اللَّيْلِ﴾ كه هنگام نماز عشاست اين مي‌شود چهار نماز ﴿أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَي غَسَقِ اللَّيْلِ﴾ و ﴿وَقُرْآنَ الْفَجْرِ﴾ كه مي‌شود نماز صبح، پس اين صلوات پنج‌گانه يوميه در اين دو جمله مشخص شد ﴿إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُوداً﴾ آ‌ن‌گاه در آيه بعد مي‌فرمايد: ﴿وَمِنَ الَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّكَ عَسَي أَن يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَاماً مَّحمُوداً﴾؛ تو به عنوان تهجّد و احياي ليل و برخاستن از بستر خواب، شب را زنده نگه بدار كه براي تو نافله است، اختصاصي به تو دارد ﴿وَمِنَ الَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّكَ عَسَي أَن يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَاماً مَّحمُوداً﴾ اين مقام محمود نشان مي‌دهد كه به بركت صلات ليل حاصل مي‌شود.

همراهي با فرشتگان در سايهٴ استغفار

حالا روشن خواهد شد بعداً به خواست خدا كه چرا ﴿شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لاَ إِلهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلاَئِكَةُ وَأُولُوا الْعِلْمِ﴾[20] را ذات اقدس الهي بعد از اينكه فرمود: ﴿الصَّابِرِينَ وَالصَّادِقِينَ وَالْقَانِتِينَ وَالْمُنفِقِينَ وَالْمُسْتَغْفِرِينَ بِالأَسْحَارِ﴾ ذكر كرد. انسان اگر اين امور را طي بكند كم‌كم هم‌سطح فرشته‌ها خواهد شد اسم او در ستون فرشته‌ها نوشته مي‌شود، چه اينكه فرشته‌ها هم در كنار نام حق سبحانه و تعالي نام‌نويسي مي‌كنند ﴿شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لاَ إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَالْمَلاَئِكَةُ وَأُولُوا الْعِلْمِ﴾ اگر كسي جزء ﴿الْمُسْتَغْفِرِينَ بِالأَسْحَارِ﴾ شد، جزء ﴿أُولُوا الْعِلْمِ﴾ مي‌شود، اين‌‌چنين نيست كه هر كسي درس بخواند ولو چهل سال و پنجاه سال مشمول ﴿أُولُوا الْعِلْمِ﴾ باشد و آن‌چنان نيست كه هر كسي درس بخواند مشمول ﴿هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ﴾ بشود در نوع موارد اگر سخن از علم و عالم و اولواالعلم است قبلش يا بعدش استغفار مطرح است در همان كريمهٴ سورهٴ «زمر» كه معروف است به عنوان ﴿هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ﴾ اولش استغفار است ﴿أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّيْلِ سَاجِداً وَقَائِماً يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَيَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ﴾[21] اول نماز شب است، بعد مي‌فرمايد عالم و غير عالم يكسان نيستند نه عالمي كه اهل شب‌زنده‌داري نباشد آن جزء ﴿لا يَعْلَمُونَ﴾ است، نه جزء ﴿يَعْلَمُونَ﴾ پس اگر سخن از همتايي علما با فرشته‌هاست قبلش ﴿الْمُسْتَغْفِرِينَ بِالاَسْحَارِ﴾[22] آمده و اگر سخن از امتياز علما از غير علماست قبلش شب‌زنده‌داري آمده ﴿أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّيْلِ سَاجِداً وَقَائِماً يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَيَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ﴾.

وصول به مقام محمود در پرتو نماز شب

حالا معلوم مي‌شود كه اينها جزء مقام محمود است؛ منتها محمود مطلق وجود مبارك رسول الله(صلّي الله عليه و آله و سلّم) است، محمود نسبي شاگردان آن حضرت‌اند. انسان به جايي مي‌رسد كه هر كار خيري در جامعه انجام مي‌شود به بركت اوست و او مي‌شود محمود. به بركت او خير، به جامعه مي‌رسد و ديگران اگر ستايش‌گوي يكديگرند در حقيقت دارند او را حمد مي‌كنند، مثل اينكه تمام خيراتي كه الان در روي زمين نصيب مسلمين عالم مي‌شود به بركت رسول الله(صلّي الله عليه و آله و سلّم) است. هر كسي از هر كسي حق‌شناسي مي‌كند در حقيقت دارد پيغمبر را حمد مي‌كند او مقام محمود است و چون وجود مبارك آن حضرت، مظهر اسم اعظم است در حقيقت دارد خدا را حمد مي‌كند كه ﴿الْحَمْدُ لِلّهِ﴾[23] و اگر ديني روي زمين مانده است به بركت وجود مبارك رسول الله(صلّي الله عليه و آله و سلّم) بود وگرنه اديان تحريف شده قدرت دوام نداشتند، اين مي‌شود مقام محمود و اگر كسي بخواهد به جايي برسد كه خدا، حمد كند و ديگران حامد او باشند راهش از احياي ليل شروع مي‌شود.

در همان سورهٴ مباركهٴ «مزمل» اين به عنوان سبيل‌الله ياد شده است يعني صدر اين سوره اين است كه ﴿يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ ٭ قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلاً﴾ در آيه 19 همين سوره اين است كه ﴿إِنَّ هذِهِ تَذْكِرَةٌ فَمَن شَاءَ اتَّخَذَ إِلَي رَبِّهِ سَبِيلاً﴾ اينها سبيل‌الله است گرچه تمام كارهاي خير سبيل خداست؛ اما راهها فرق مي‌كند همسان هم نيستند. در سورهٴ مباركهٴ «انسان» هم باز وقتي از نماز شب سخن به ميان مي‌آيد به عنوان سبيل‌الله از آن ياد مي‌شود. آيه 26 به بعد سورهٴ «انسان» اين است ﴿وَمِنَ اللَّيْلِ فَاسْجُدْ لَهُ وَسَبِّحْهُ لَيْلاً طَوِيلاً﴾ ليلِ طولاني يعني تسبيح طولاني در ليل ﴿إِنَّ هؤُلاَءِ يُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ وَيَذَرُونَ وَرَآءَهُمْ يَوْماً ثَقِيلاً ٭ نَّحْنُ خَلَقْنَاهُمْ وَشَدَدْنَا أَسْرَهُمْ وَإِذَا شِئْنَا بَدَّلْنَا أَمْثَالَهُمْ تَبْدِيلاً ٭ إِنَّ هذِهِ تَذْكِرَةٌ فَمَن شَاءَ اتَّخَذَ إِلَي رَبِّهِ سَبِيلاً﴾ اينها مي‌شود سبيل‌الله. هر كار خيري سبيل است منتها اينها سبيل برجسته‌اند.

سرّ همراهي انفاق با استغفار

همان‌طوري كه در آيه محل بحث استغفار با انفاق آميخته شد، در سورهٴ مباركهٴ «ذاريات» هم وقتي از مستغفرين بالليل ياد مي‌كند، از انفاق آنها هم نمي‌گذرد و سخن از انفاق آنها هم به ميان مي‌آيد آيه هفده به بعد سورهٴ «ذاريات» اين است كه ﴿إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ ٭ آخِذِينَ مَا آتَاهُمْ رَبُّهُمْ﴾ چرا خدا به اينها اعطا مي‌كند: ﴿إِنَّهُمْ كَانُوا قَبْلَ ذلِكَ مُحْسِنِينَ﴾ احسانشان چيست؟ احسانشان اين است كه هم كار خير انجام مي‌دهند، هم نسبت به ديگران احسان مي‌كنند. هم «أَحْسَنِ» يعني «أتي بفعل حَسن» هم «أَحْسَنَ» يعني «أكرم الغير» و مانند آن، هر دو در اين كريمه ملحوظ است ﴿إِنَّهُمْ كَانُوا قَبْلَ ذلِكَ مُحْسِنِينَ﴾[24].

خب، نحوهٴ احسانشان چيست، اين به عنوان شرح بعد از متن مي‌فرمايد: ﴿كَانُوا قَلِيلاً مِنَ اللَّيْلِ مَا يَهْجَعُونَ﴾ «هُجوع» همان خواب است؛ اينها كم مي‌خوابيدند ـ اينها همان ﴿وَسَبِّحْهُ لَيْلاً طَوِيلاً﴾[25] مطرح است ـ ﴿كَانُوا قَلِيلاً مِنَ اللَّيْلِ مَا يَهْجَعُونَ﴾ بقيه را به تسبيح مي‌گذراندند ﴿وَبِالأَسْحَارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ﴾ خب، اين ﴿قَلِيلاً مِنَ اللَّيْلِ مَا يَهْجَعُونَ﴾؛ خوابشان كم است يعني اول شب بيدارند تا دوازده يا يك، بعد آخر شب مي‌خوابند، آن هم ﴿كَانُوا قَلِيلاً مِنَ اللَّيْلِ مَا يَهْجَعُونَ﴾؛ آن بيچاره‌ها هم خوابشان در شب كم است؛ اما نمي‌دانند چه موقع بخوابند. فرمود اين‌‌چنين نيست كه اينها شب را بيدار باشند و آخر شب فقط بعد از اذان بيدار بشوند همان كه نمازشان قضا نشد كافي باشد به همين اكتفا كنند. كم مي‌خوابند؛ اما اول مي‌خوابند يا وسط مي‌خوابند بالأخره آخر را به بيداري مي‌گذرانند ﴿كَانُوا قَلِيلاً مِنَ اللَّيْلِ مَا يَهْجَعُونَ﴾. خوابشان در شب كم است، خب اول مي‌خوابند يا آخر مي‌خوابند؟ نه، اول مي‌خوابند بالأخره آخر شب را احيا مي‌كنند ﴿وَبِالأَسْحَارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ﴾ و اين‌‌چنين نيست كه فقط اهل استغفار باشند و اهل انفاق نباشند ﴿وَفِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ﴾[26] بنابراين اگر مالي را اعطا مي‌كنند با احترام، و خلوص انفاق مي‌كنند نه با ترحّم چون فهميدند كه حقّ ديگران در مال اينهاست. گاهي مي‌فرمايد صدقه بدهيد، گاهي مي‌فرمايد انفاق كنيد، گاهي مي‌فرمايد مال مردم را به مردم بدهيد ﴿وَفِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ﴾ چه آ‌نهايي كه مي‌توانند سؤال بكنند، چه آنهايي كه آبرومندند و اهل سؤال هم نيستند.

بنابراين در همين آيه محل بحث كه منفقين در كنار مستغفرين ياد شده است، در سورهٴ «ذاريات» هم بشرح ايضاً [همچنين] اينها كنار هم ياد مي‌شود كه استغفارشان با انفاق همراه است.

زمان و ظرف استغفار

پرسش:...

پاسخ: حالا بر نماز ليل تطبيق شده است به عنوان بيان مصداق؛ اما نوعاً استغفار لفظي است، منتها لفظي كه ﴿نَاشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْأً وَأَقْوَمُ قِيلاً﴾ قلب هم مواطئ و موافق اوست. اين چند روايتي است كه در تفسير عياشي ذيل همين كريمه نقل شده است اينها را ملاحظه بفرماييد ـ تفسير عياشي ذيل همين آيه محل بحث ـ .

از زراره رسيده است كه «قال ابوجعفر(عليهم السلام): من داوم علي صلاة الليل و الوتر و استغفر الله في كلّ وتر سبعين مرّة ثمّ واظب علي ذلك سنةً كتب من المستغفرين بالأسحار»[27]؛ حداقلش اين است كه يك سال انسان شب‌زنده‌دار باشد تا جزء مستغفرين باشد، به اين شرط كه بعد ديگر نامش را محو نكند.

روايت بعدي كه از ابي‌بصير است مي‌گويد: «قلت لأبي عبدالله(عليه السلام) قول الله تبارك و تعالي ﴿وَالْمُسْتَغْفِرِينَ بِالاَسْحَارِ﴾» اين يعني چه، فرمود: «استغفر رسول الله(صلّي الله عليه و آله و سلّم) في وتره سبعين مرّة»[28] پس زمان استغفار، سحر است، ظرف عبادي او صلات ليل است.

روايت بعد كه از امام صادق(سلام الله عليه) است اين است كه «من قال في آخر الوتر في السحر استغفر الله و أتوب اليه سبعين مرّة و دام علي ذلك سنة كتبه الله من المستغفرين بالأسحار»[29]. روايت بعد هم باز همين مضمون است و روايت بعدش هم كه باز از امام صادق(سلام الله عليه) هست اين است كه «من استغفر الله سبعين مرة في الوتر بعد الركوع فدام علي ذلك سنة كان من المستغفرين بالأسحار»[30].

التزام به قضاي نماز شب

 اين حديث را عنايت بفرماييد. مفضّل‌بن عمر از شاگردان مخصوص امام صادق(سلام الله عليه) است به حضرت عرض كرد «جعلت فداك تفوتني صلاة الليل»؛ گاهي مي‌شود كه من توفيق پيدا نمي‌كنم، نماز شب فوت مي‌شود «فاصلّي الفجر»؛ من نماز صبح را مي‌خوانم «فلي أن اُصلّي بعد صلاة الفجر ما فاتني من الصلاة وأنا في صلاة ‎[مصلائي]»؛ چون نماز نزديك طلوع شمس مكروه است، مفضّل عرض مي‌كند كه من گاهي توفيق نماز شب پيدا نمي‌كنم، فوت مي‌شود در ذيل كريمه ﴿جَعَلَ الَّيْلَ وَالنَّهَارَ خِلْفَةً لِمَنْ أَرَادَ أَن يَذَّكَّرَ أَوْ أَرَادَ شُكُوراً﴾[31] در ذيل آن كريمه اين‌گونه از احاديث هست كه نهار، خِلفهٴ ليل است؛ خليفهٴ شب است، كار شب را مي‌كند اگر كسي برنامه‌هاي شب و نماز شب از او فوت شد در روز قضا به جا بياورد[32] كه نهار را ﴿جَعَلَ الَّيْلَ وَالنَّهَارَ خِلْفَةً لِمَنْ أَرَادَ أَن يَذَّكَّرَ أَوْ أَرَادَ شُكُوراً﴾[33] آنجا در ذيل آن آيه، اين‌گونه از احاديث هست، ولي مفضّل به امام صادق عرض مي‌كند كه من مي‌توانم بعد از نماز صبح آن نماز شبي كه فوت شده است در مصلّاي خودم كه هستم بخوانم قبل از طلوع شمس «فقال(عليه السلام) نعم»؛ مي‌تواني، اما اين را به بچه‌ها نگو، «لكن لا تُعلِم بِهِ أهلَكَ»؛ اين را نگو [چون] آنها هم عادت مي‌كنند نماز شبشان را مي‌گذارند بعد از نماز صبح مي‌خوانند حالا ببين تفاوت ره از كجا تا كجاست، چطور آنها را مي‌پروراندند فرمود: «لكن لا تُعلِم بِهِ أهلَكَ» اين مسئله شرعي هست، اما اين را براي بچه‌ها نگو براي اينكه «لكن لا تعلم به أهلك فتتّخذونه سنّة»؛ اينها هم عادت مي‌كنند اينها هم نماز شبشان را مي‌گذارند بعد از نماز صبح مي‌خوانند، اينكه نشد كه «فَيَبطلُ قول الله عزّوجلّ ﴿وَالْمُسْتَغْفِرِينَ بِالاَسْحَارِ﴾»[34]؛ آن وقت اين آيه عمل نمي‌شود. حالا اگر امام ششم(سلام الله عليه) مفضّل و امثال مفضّل را خصوص مي‌پروراندند راه به آنها نشان مي‌دهند همين است ما اين راهها را نمي‌رويم بعد دلمان مي‌خواهد چيزهايي برايمان كشف بشود چيزهايي هم بفهميم و آرام بشويم، اين‌طور نيست. فرمود اين مسئله شرعي است، جاي قضا هم هست؛ اما اين را براي بچه‌ها نگو «فتتخذونه سُنّةً».

«و الحمد لله رب العالمين»

 

[1] . سورهٴ آ‌ل‌عمران، آيهٴ 15.

[2] . ر.ك: الكافي، ج2، ص91.

[3] . ر.ك: نهج‌البلاغه، حكمت 88.

[4] . سورهٴ قدر، آيهٴ 1.

[5] . سورهٴ اسراء، آيهٴ 1.

[6] . سورهٴ اعراف، آيهٴ 142.

[7] . سورهٴ مزمل، آيات 1 ـ 6.

[8] . نهج‌البلاغه، خطبه 18.

[9] . سورهٴ فاتحه، آيهٴ 5.

[10] . شرح المنظومة، ج5، ص381.

[11] . سورهٴ مزمل، آيهٴ 6.

[12] . سورهٴ مزمل، آيات 6 و 7.

[13] . سورهٴ فلق، آيهٴ 3.

[14] . وسائل الشيعة، ج6، ص504 و 505.

[15] . الكافي، ج2، ص536 ـ 540.

[16] . الكافي، ج8، ص90.

[17] . سورهٴ مزمل، آيهٴ 6.

[18] . الكافي، ج2، ص477.

[19] . سورهٴ يوسف، آيات 97 و 98.

[20] . سورهٴ آل‌عمران، آيهٴ 18.

[21] . سورهٴ زمر، آيهٴ 9.

[22] . سورهٴ آل‌عمران، آيهٴ 18.

[23] . سورهٴ فاتحه، آيهٴ 2.

[24] . سورهٴ ذاريات، آيات 15 و 16.

[25] . سورهٴ انسان، آيهٴ 26.

[26] . سورهٴ ذاريات، آيات 17 ـ 19.

[27] . تفسير العياشي، ج1، ص165.

[28] . تفسير العياشي، ج1، ص165.

[29] . تفسير العياشي، ج1، ص165.

[30] . تفسير العياشي، ج1، ص165.

[31] . سورهٴ فرقان، آيهٴ 62.

[32] . من لا يحضره الفقيه، ج1، ص496 ؛ تهذيب الاحكام، ج2، ص275.

[33] . سورهٴ فرقان، آيهٴ 62.

[34] . تفسير العياشي، ج1، ص165.

 

 


دروس آیت الله العظمی جوادی آملی
  • تفسیر
  • فقه
  • اخلاق