اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
﴿قَدْ كَانَ لَكُمْ آيَةٌ فِي فِئَتَيْنِ الْتَقَتَا فِئَةٌ تُقَاتِلُ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَأُخْرَي كَافِرَةٌ يَرَوْنَهُم مِثْلَيْهِمْ رَأْيَ الْعَيْنِ وَاللّهُ يُؤَيِّدُ بِنَصْرِهِ مَن يَشَاءُ إِنَّ فِي ذلِكَ لَعِبْرَةً لأُولِي الأَبْصَارِ﴿13﴾
آيت و معجزه الهي بودن جنگ بدر
در تبيين اين آيت و معجزه، وجوهي است كه بعضي از آن وجوه ذكر شد و بعضي از آن وجوه بايد مطرح بشود. قرآن كريم گذشته از اينكه خودش بنفسه معجزه است، معجزاتي را هم در بر دارد. تصرّفي كه در جريان جنگ بدر اتفاق افتاد يك تصرّف اعجازآميز است و قرآن اين را به عنوان آيت و معجزه ميداند.
علت نصرت مؤمنين و شكست كافران در جنگ بدر
فرمود: ﴿قَدْ كَانَ لَكُمْ آيَةٌ فِي فِئَتَيْنِ الْتَقَتَا﴾؛ اين قصهاي كه قبلاً گذشت و همه شما از وضعش مستحضريد اين با معجزه پيشرفت كرد و اعجازش هم اين است كه دو گروه در ميدان نبرد يكديگر را تلاقي كردند، يكي از اين دو گروه در راه خدا جنگ ميكرد و گروه ديگر كافر بود. نفرمود يك گروه مؤمن و گروه ديگر كافر، بلكه فرمود: ﴿فِئَةٌ تُقَاتِلُ فِي سَبِيلِ اللّهِ﴾ آن نصرتي كه از راه غيب نصيب گروه اول شد براي همان جهاد و رزمندگي آنها بود، چون اصل كلّي را كه قرآن وعده داد اين است كه ﴿إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ﴾[1] سبب پيروزي و ظفريابي گروه اول صِرف ايمانشان نبود، بلكه قتال في سبيلالله است و سبب شكست گروه دوم صِرف كفر آنهاست كافر در هر حالي محكوم است؛ اما آن مؤمن در هر حالي منصور نيست مؤمن اگر به نصرت خدا قيام بكند منصور است ﴿إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ﴾ لذا در تبيين اوصاف اين دو فئه و دو گروه آن نكته حساس را ذكر كرد نفرمود: «فئةٌ مُؤمنةٌ وَاُخريٰ كافرة» [بلكه] فرمود: ﴿فِئَةٌ تُقَاتِلُ فِي سَبِيلِ اللّهِ﴾ كه سبب نصر اينها همان قتال في سبيلالله است و گروه دوم هم سبب شكستشان صِرف كفر است، چون قبلش هم فرمود: ﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَن تُغْنِي عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلاَ أَوْلاَدُهُم مِنَ اللّهِ شَيْئاً﴾[2].
نقش مشيئت و حكمت الهي در پيروزي مؤمنين
آنگاه نحوهٴ پيروزي مؤمنين و شكست و هزيمت كافران را اينچنين ذكر ميكند كه آن نحوه آيت و معجزه است، فرمود: ﴿يَرَوْنَهُم مِثْلَيْهِمْ رَأْيَ الْعَيْنِ﴾ در ارجاع اين ضماير هر گونه احتمالي ابدا بشود قدر متيقّنش اين است كه تصرّفي در چشم شده، حالا مؤمنين، مشركين را كه سه برابر بودند دو برابر ببينند يا مشركين، مؤمنين را كه يك سوم آنها بودند دو برابر ببينند يعني دو برابر خود مؤمنين يعني در حدود ششصد و خردهاي ببينند يا مؤمنين را دو برابر خودشان ببينند يعني در حدود دو هزار نفر ببينند كه يكي را شش نفر ببينند به جاي شش نفر ببينند. به هر نحو كه اين ضماير ارجاع بشود يك آيت و معجزهاي اتفاق افتاد، لذا آن خيلي مهم نيست. ممكن است در شدت و ضعف اعجاز سهمي داشته باشد، ولي در اصل آيت بودن و معجزه بودن نقشي ندارد و شايد از اينكه اين ﴿يَرَوْنَهُم﴾ را در كنار ﴿أُخْرَي كَافِرَةٌ﴾ قرار داد، اين جمله در محلّ رفع باشد تا صفت براي اين ﴿أُخْرَي كَافِرَةٌ﴾ قرار بگيرد، آنوقت ضميرِ فاعلِ «يَرَوْنَ» به فرقه كافره برگردد «و اخري كافرة يرونهم» كه «يرون» فاعلش اين فرقه كافره باشد، مفعول، آن مسلمين باشند، مسلمين را دو برابر ديدند حالا دو برابر خود مسلمين يا دو برابر خودشان ديدند و اين هم صِرف تخيّل نبود، بلكه رأيالعين بود و اين هم نصرت است و خدا نصرتش را نصيب هر كه بخواهد ميكند، چون مشيئت او با حكمت همراه است پس نصرتش حكيمانه است، آنگاه همانطوري كه در صدر آيه فرمود: ﴿قَدْ كَانَ لَكُمْ آيَةٌ﴾ در ذيل آيه هم فرمود: ﴿إِنَّ فِي ذلِكَ لَعِبْرَةً لأُولِي الأَبْصَارِ﴾.
تبيين و اقسام «رأي العين» و شواهد نقلي
مهمترين آيهاي كه در اينجا مطرح است و محور آيت و اعجاز است همان تصرّف در عين است كه كم را زياد ميبينند و زياد را كم ميبينند، اينجا كم را زياد ديدند. تصرّف در عين چند طور است: يك وقت است كه چيزي در خارج و عالم عين نيست، فقط در محدودهٴ چشم تماشاگر و بيننده ظهور ميكند، نظير آنچه ساحران ميكردند و مايهٴ رعب بودند. آيه 116 سورهٴ «اعراف» كه جريان سَحَرهٴ فرعون را كه به نبرد با موساي كليم (سلام الله عليه) در ميدان مسابقه حضور يافتند اينچنين ترسيم ميفرمايد: ﴿قَالَ أَلْقُوا فَلَمّا أَلْقَوْا سَحَرُوا أَعْيُنَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَبُوهُمْ وَجَاءُو بِسِحْرٍ عَظِيمٍ﴾؛ در چشم اينها اثر كردند يعني وقتي كه اين مارها و اين طنابها و اين چوبها را كه واقعاً چوب بودند و واقعاً طناب بودند القا كردند در چشم تماشاگران تصرّف كردند اين بينندهها اين طنابها و چوبها را مار ديدند نه واقعاً مار بودند و ﴿سَحَرُوا أَعْيُنَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَبُوهُمْ وَجَاءُو بِسِحْرٍ عَظِيمٍ﴾ اين يك نحوه است كه بينندهها چيزي را كه واقعيت نداشت ميديدند و چيزي كه واقعيت داشت نميديدند. آنچه واقعيت بود طناب و چوب بود كه حبال و عصي بود و آنچه واقعيت نداشت مار بود كه ميديدند، پس چيزي را كه ميديدند واقعيت نداشت و چيزي كه واقعيت داشت نميديدند، اين يك نحو تصرّف در عين.
آيا اين ﴿يَرَوْنَهُم مِثْلَيْهِمْ رَأْيَ الْعَيْنِ﴾ از اين باب است كه اينها چيزي را كه واقعيت نداشت ميديدند و چيزي كه واقعيت داشت در خارج نميديدند، اينچنين بود كه فقط تصرّف در محور چشم باشد، اين كار در سورهٴ مباركهٴ «آلعمران» گرچه مستقيماً به خدا اسناد داده نشد كه ما ارائه كرديم، بلكه دارد اينها ديدند، نه ما ارائه كرديم ولي در صدر اين آيه فرمود اين آيت ماست و همين معنا را در سورهٴ «انفال» فرمود ما ارائه داديم، پس چيزي بايد باشد كه بتوان به خدا اسناد داد، اگر نبود صدر همين آيه محل بحث سورهٴ «آلعمران» كه فرمود: ﴿قَدْ كَانَ لَكُمْ آيَةٌ﴾ يعني اين «آية الهية» و اگر نبود تصريح سورهٴ «انفال» كه خدا اين را به خود اسناد داد[3] ممكن بود انسان بتواند احتمال بدهد كه اينگونه از تصرّفها عبارت از آن است كه در محدوده چشم اينها تصرّف شده چيزي كه نبود، ديدند ولي با اينكه خدا اين را آيت الهي ميداند، معجزه ميداند و اين كار را به خود نسبت ميدهد بايد از اين احتمال صرفنظر كرد يك مقدار جلوتر رفت ببينيم چگونه ميشود تقليل كثير و تكثير قليل را ترسيم كرد، اين يك مطلب.
سرّ تعبير كردن قرآن از دنيا به عنوان «متاع قليل»
مطلب دوم كه تبيين اين است آن است كه قرآن كريم هر جا از دنيا ياد ميكند به عنوان متاع قليل ياد ميكند: ﴿مَتَاعُ الدُّنْيَا قَلِيلٌ﴾[4] نه يعني افراد كه تبهكارند بهرهشان كم است [بلكه] كلّ دنيا اندك است. در ذيل آيه كريمهاي كه دارد آنها كه دين را تحريف كردند ﴿يَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً﴾[5] آنجا اين بحث شده است كه منظور اين نبود كه به اين محرّفان دين الهي بهاي كم ميدادند اينها مال فراواني در مقابل اين تحريف گرفتند؛ اما زيادِ دنيا كم است، نه اينكه به احبار و رهبان يك مال كم دادند ﴿يَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً﴾ آنها هرگز حاضر نبودند كه تورات را تحريف كنند براي فلوسي، آنها براي گرفتن مالِ وافر، تحريف را تجويز كردند، اما مال فراوان دنيا كم است «لأن الدنيا قليل»، ﴿قُلْ مَتَاعُ الدُّنْيَا قَلِيلٌ﴾ اگر حقيقت دنيا اندك است چيزي كه حقيقتي جز دنيا و دنيايي ندارد اندك خواهد بود و اگر ايمان و مؤمن به امداد الهي مرتبط است، به نصرت فرشتهها مرتبط است، به نصرت غيبي تكيه ميكند و پايدار و ثابت است، چيزي كه پايدار است و ثابت است و به امداد غيبي متّكي است و به نصرت فرشتهها متّكي است و به رحمت خاصه الهي وابسته است زياد خواهد بود، پس حقيقت ايمان و حقيقت مؤمنان يك اصل وافر و فراواني است.
قيامت ظرف ظهور حقيقي اعمال
قرآن از اين معنا پرده برميدارد، ميفرمايد اينها در دنيا فكر ميكردند كه مؤمنين كماند و ضعيفاند، وقتي قيامت فرا برسد، مؤمنين جاي آنها مشخص بشود، كافران جاي آنها روشن بشود آنگاه معلوم ميشود چه كسي كم بود چه كسي زياد، چه كسي قليل بود چه كسي كثير. در سورهٴ «جن» آيه 24 اين است: ﴿حَتَّي إِذَا رَأَوْا مَا يُوعَدُونَ﴾؛ وقتي قيامت فرابرسد و اينها به آن ميعاد الهي برسند و ببينند ﴿فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ أَضْعَفُ نَاصِراً وَأَقَلُّ عَدَداً﴾ معلوم ميشود كه ضعيفالناصر كيست؟ قليلالعدد كيست؟ امروز آنها ما را ضعيفالناصر و قليلالعدد ميپندارند، فردا معلوم ميشود كه ما قليلالعدد نيستيم.
سيره و روش سران كفر بر تحقير مؤمنين
سران ستم و ائمه كفر از مؤمنين به عنوان گروه كم ياد ميكردند، اين كوچكبيني مؤمنين، تحقير مؤمنان، توهين مؤمنين اين دأب ائمه كفر بود. در سورهٴ مباركهٴ «شعراء» وقتي از جريان فرعون و موسي سخن ميگويد، آيه 53 به بعد اينچنين ميفرمايد: ﴿فَأَرْسَلَ فِرْعَوْنُ فِي الْمَدَائِنِ حَاشِرِينَ ٭ إِنَّ هؤُلاَءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلِيلُونَ ٭ وَإِنَّهُمْ لَنَا لَغَائِظُونَ ٭ وَإِنَّا لَجَمِيعٌ حَاذِرُونَ﴾؛ فرعون يك بخشنامهٴ عمومي صادر كرد كه همه ساحران بلاد را دعوت كنند حرفش هم اين بود كه اينها يك گروه كمياند به جان ما افتادند دارند امنيت را به هم ميزنند؛ ﴿إِنَّ هؤُلاَءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلِيلُونَ﴾ اين تحقير، اين تقليل، اين كمبيني و كوچكبيني مؤمنين دأب سران كفر بود. همين معنا براي ملأ نوح هم مطرح بود كه آنها مؤمنين را تحقير ميكردند، ساير انبيا هم مبتلا بودند به ملأ اينچنين.
پرسش:...
پاسخ: حالا ببينيم همان ملائكهاي كه در قيامت در صف مؤمنين هستند در دنيا در رديف اينها هستند و اينها را كثير ميكنند يا نه؟ پس اينها كم نيستند، حقيقت اينها زياد است روزي هم اين حقيقت ظهور ميكند. در سورهٴ مباركهٴ «هود» اينچنين ميفرمايد، وقتي سخن قوم نوح را و ملأ نوح را ذكر ميكند آنگاه اينچنين ميفرمايد: ﴿وَيَا قَوْمِ مَن يَنصُرُنِي مِنَ اللَّهِ إِن طَرَدتُّهُمْ أَفَلاَ تَذَكَّرُونَ ٭ وَلاَ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلاَ أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلاَ أَقُولُ إِنِّي مَلَكٌ وَلاَ أَقُولُ لِلَّذِينَ تَزْدَرِي أَعْيُنُكُمْ لَن يُؤْتِيَهُمُ اللَّهُ خَيْراً﴾[6] من درباره اين مؤمنين كه شما با إزدراء، با تحقير، با كمبيني اينها را مينگريد درباره اينها نميگويم اينها خير ندارند، پس مؤمنين را ملأ نوح اِزدرا ميكردند با تحقير و كمبيني از اينها ياد ميكردند، مؤمنين را آلفرعون شرذمه قليل ميدانستند[7]، مؤمنين را سران كفر و ائمه كفر در زمان رسول اكرم(صلّي الله عليه و آله و سلّم) هم ﴿أَضْعَفُ نَاصِراً وَأَقَلُّ عَدَداً﴾[8] ميپنداشتند و قرآن ميفرمايد روزي فرا ميرسد معلوم ميشود كه چه كسي كم بود و چه كسي زياد، اين دو مطلب.
پرسش:...
پاسخ: اين قلّت عددي است؛ به حسب ظاهر قليلاند، حالا اين ﴿كَمْ مِن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً﴾[9] محذوري ندارد. الآن ما با اشكال سورهٴ «انفال» روبهرو ميشويم. در سورهٴ «انفال» دارد كه خدا مؤمنين را در چشم كافران كم نشان داد، اينها مقدمه است براي توجيه ﴿وَيُقَلِّلُكُمْ فِي أَعْيُنِهِمْ﴾[10] يك وقت انسان همان احتمال اول را ميگيرد ميگويد، آيه «آلعمران»[11] و آيه سورهٴ «انفال»[12] همهاش تصرّف در چشم است يعني خدا در محور چشم كافران اثر كرد، در محور چشم مؤمنان اثر كرد چيزي را كه بود نديدند، اين يك معناي ظاهري است.
پرسش:...
پاسخ: آنها در جنگ شركت نداشتند، آنها معمولاً فرار ميكردند در جنگ بدر واقعاً هر كسي بود خالصانه جنگ ميكرد. در جريان احد بود كه تقريباً يك سوم از اين نيروهاي اعزامي در بين راه رفتند و توطئه كردند و برگشتند وگرنه در جنگ بدر هر كسي بود خالصانه رفت.
تصريح قرآن به معنويت و عزت انسانها
پرسش:...
پاسخ: نه؛ تحقير ميكردند. اينها را معنويتشان، امداد غيبيشان، استقامتشان، پايداريشان، فضيلتشان را ناديده ميگرفتند؛ ميگفتند اينها، چرا شايسته نيست كه انسان درباره يك مؤمن، درباره يك مسلمان بگويد رُجيل اين در روايات نهي شده است كه شما اگر مسلماني قدّ او كوتاه است نگوييد رُجيل[13]، براي اينكه حقيقتي همراه او هست. اين تحقير را آنها روا ميداشتند، ميگفتند شما اينها را تحقير نكنيد ﴿تَزْدَرِي أَعْيُنُكُمْ﴾[14] نباشد، نگوييد شرذمه قليل است چرا اينها را كم ميدانيد؟ اگر همين رقم بود و سرمايهدار باز هم ميگفتيد ﴿إِنَّ هؤُلاَءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلِيلُونَ﴾[15] مگر رقم شما چقدر است؟ اينها كه به نوح پيشنهاد ميدادند كه اينها را بيرون كنيد، ما بياييم نوح فرمود كه ﴿وَمَا أَنَا بِطَارِدِ الَّذِينَ آمَنُوا﴾[16] بعد فرمود: ﴿إِن طَرَدتُّهُمْ﴾ اگر من اينها را طرد بكنم چه كسي من را ياري ميكند؟[17] خدا كه من را ياري نخواهد كرد، خب اگر به همين رقم سرمايهدار بود هرگز حاضر بودند بگويند ﴿إِنَّ هؤُلاَءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلِيلُونَ﴾ معلوم ميشود اين تحقير است، اين اِزدراست، اين كمبيني مؤمنين است. قرآن ميگويد نه، اينها كم نيستند. اگر رقم است، خب چرا همين رقم را درباره ديگران تقليل نميكنيد، اگر دين است دين مايه كثرت اينهاست، مايه عزّت اينهاست، نگوييد اينها كماند.
پرسش:...
پاسخ: نه؛ اينكه ميفرمايد «از شمار دو چشم يك تن كم» يعني آن معالم بزرگ كه مُرد به حسب اين چشم كه شما بخواهيد سرشماري كنيد ميبينيد يك نفر كم شده است، «از شمار دو چشم يك تن كم»؛ اما اگر بخواهيد خردمندانه بشماريد «و از شمار خرد هزاران بيش»[18]؛ اين مردي كه مُرد بيش از هزار نفر بود. اگر بخواهيد با اين دو چشم سرشماري كنيد از شمار دو چشم يا با شمار دو چشم يك تن كم، يعني يك نفر مُرد، ولي «وز شمار خرد هزاران بيش»؛ بيش از هزار نفر رحلت كردهاند، حالا ببينيم قرآن كريم كه ميفرمايد: ﴿يَرَوْنَهُم مِثْلَيْهِمْ رَأْيَ الْعَيْنِ﴾ يا ﴿يُقَلِّلُكُمْ فِي أَعْيُنِهِمْ﴾[19] و امثال ذلك اين آياتي كه در سورهٴ «آلعمران» و «انفال» هست يعني فقط در محور چشم تصرّف شد، چيزي كه واقعيت مادي داشت اينها نميديدند همين، نظير ﴿سَحَرُوا أَعْيُنَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَبُوهُمْ﴾[20] يا با جهان ديگر كار دارند.
پرسش:...
پاسخ: كمبود هم كه داشتند واقعاً اينها هم پابرهنه بودند، هم مصالح نظامي نداشتند، هم شمشيرشان كم بود، زرههايشان قابل شماره بود.
پرسش:...
پاسخ: يعني همين كه بود ميديدند ديگر، چيز ديگر نبود كه يعني واقعاً اينها پابرهنه بودند، نداشتند خب ميديدند ديگر اين ديگر ﴿يُقَلِّلُكُمْ فِي أَعْيُنِهِمْ﴾[21] ندارد كه، خب.
دوبرابر ديدن مؤمنين، راه حل توجيه آيه سيزدهم سوره «انفال»
قرآن روي اين خيلي تكيه ميكند يعني در همين آيه محل بحث اولش از او به عنوان آيت ياد ميكند، آخر ﴿إِنَّ فِي ذلِكَ لَعِبْرَةً﴾ ياد ميكند، در سورهٴ مباركهٴ «انفال» خيلي تبيين ميكند كه ﴿يُقَلِّلُكُمْ﴾ از خواب پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) شروع ميكند، گاهي ممكن است، چون حقيقت اهل كفر دنياست اينها كماند جريان اينكه رسول خدا(صلّي الله عليه و آله و سلّم) در عالم رؤيا ميبيند يك گروه كمي به طرف او حمله كردند اين قابل توجيه است، مثل اينكه حضرت در خواب ميبيند كه بوزينههايي به منبر او ميروند اين درست است واقعيت سلسله اموي را كه بوزينه بودند حضرت در عالم رؤيا ديد[22]. اينجا هم واقعيت مشركين كه قليل است و كم است در عالم رؤيا ديد اين درست است؛ اما در همان سورهٴ مباركهٴ «انفال» ميفرمايد وقتي در بيداري، در هنگام جنگ نوبت معركهآرايي رسيد هم مؤمنين را آنها كم ميديدند، هم كافران را آنها كم ميديدند، اگر ما اين ﴿يَرَوْنَهُم مِثْلَيْهِمْ رَأْيَ الْعَيْنِ﴾ را بگوييم مؤمنين، كافران را دوبرابر خود ميديدند يعني هزار نفر را ششصد نفر ميديدند ديگر نيازي نيست كه ما بياييم بين آيه سورهٴ «آلعمران» و آيه سورهٴ «انفال» جمع كنيم تا بگوييم در يك موقف تقليل بود، در يك موقف ديگر تكثير بود، چون هر دو جا تقليل است. وقتي مؤمنين كه يك سوم كافرين بودند، كافران را كه سه برابر بودند، دو برابر ببينند، كم ميبينند، ديگر نيازي به جمع نيست كه ما بگوييم آن در موقفي است، اين در موقفي ديگر. چون حقيقت كفر كم است و متاع دنياست اين متاع دنيا كه قليل است در عالم رؤيا نشان پيغمبر داده شد اين يك، و همين حقيقت كفر كه كم است در حالت بيداري نشان مؤمنين داده شد دو، كه فرمود: ﴿وَإِذْ يُرِيكُمُوهُمْ إِذِ الْتَقَيْتُمْ فِي أَعْيُنِكُمْ قَلِيلاً﴾[23] تا اينجا قابل توجيه است.
نقش توكل و جلوه نور الهي در جنگ بدر
اما عمده آن است كه فرمود: ﴿وَيُقَلِّلُكُمْ فِي أَعْيُنِهِمْ﴾[24]؛ شما را در چشم اينها كم كرد، نفرمود: «يريكموهم قليلاً» فرمود: ﴿يُقَلِّلُكُمْ فِي أَعْيُنِهِمْ﴾ اينجا سخن از ارائه نبود، سخن از تقليل بود. شما را كم جلوه داد، خب شمايي كه در جنگ بدر فاتح و پيروز شديد شما را كم جلوه داد شما چه كساني بوديد؟ تنها مؤمنين بوديد با همين وضع ظاهر يا آن امدادهاي غيبي فرشتهها و امثال ذلك هم با شما بود؟ آيا همه كساني كه در صف مخالف بودند شما را كم ديدند يا شيطان به رقم شما پي برد. در همين سورهٴ مباركهٴ «انفال» قصه بدر را خيلي درست تبيين ميكند. ميفرمايد طوري ما ساز و برگ جنگي را و موقعيت خاكريز نظامي را تنظيم كرديم كه اگر شما مينشستيد، نقشه ميكشيديد، فكر ميكرديد به اين زيبايي درنميآمد. در همين سورهٴ مباركهٴ «انفال» ميفرمايد طوري ما تنظيم كرديم كه اگر شما فكر ميكرديد به اين زيبايي درنميآمد ﴿إِذْ أَنْتُم بِالْعُدْوَةِ الدُّنْيَا وَهُم بِالْعُدْوَةِ الْقُصْوَي وَالرَّكْبُ أَسْفَلَ مِنكُمْ وَلَوْ تَوَاعَدتُّمْ لاَخْتَلَفْتُمْ فِي الْمِيعَادِ وَلكِن لِيَقْضِيَ اللّهُ أَمْرَاً كَانَ مَفْعُولاً﴾[25]؛ شما در جاي نزديك قرار گرفتيد، آنها در جاي دور قرار گرفتند، آن قافله مالالتجاره حمل كن هم نزديك شما، زيردست شما قرار گرفت. شما اگر ميدانستيد چه كسي ميخواهد حمله كند و ميخواستيد با فرمول نظامي خاكريزها را مشخص كنيد، جايتان را، سنگرها را مشخص كنيد به اين زيبايي درنميآمد، در حالي كه اصلاً ندانسته رفتيد كه ﴿لَوْ تَوَاعَدتُّمْ﴾ تازه ﴿لاَخْتَلَفْتُمْ فِي الْمِيعَادِ﴾ ما اينقدر زيبا طرح كرديم چه بهتر كه كار را به ما بسپاريد، توكل معنايش همين است.
فرمود شما اگر هم ميدانستيد و نقشه ميكشيديد با آگاهي كار ميكرديد به اين زيبايي درنميآمد، در حالي كه ندانسته رفتيد و اين قدر خوب كارها مستقر شد.
ظهور جلوهٴ ملكوتي حق در جنگ بدر
آنگاه وقتي جنگ شروع ميشود اينچنين در همين سورهٴ «انفال» آيه 48 ميفرمايد: ﴿وَإِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ وَقَالَ لاَغَالِبَ لَكُمُ الْيَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَإِنِّي جَارٌ لَكُمْ﴾؛ شيطان اينها را تهييج كرد، گفت برويد مؤمنين توان نبرد با شما را ندارند من هم در كنار شمايم ﴿فَلَمَّا تَرَاءَتِ الْفِئَتَانِ﴾؛ وقتي تن به تن شدند ديگر از آن التقاي در معركه به ترائي يكديگر رسيد ﴿نَكَصَ عَلَي عَقِبَيْهِ﴾؛ او با به فرار گذاشت؛ شيطان، گفت: ﴿قَالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِنكُمْ إِنِّي أَرَي مَا لاَ تَرَوْنَ﴾؛ من ميبينم چيزي را كه شما نميبينيد يعني شما نگاه نكنيد اينها همين چند نفرند، عدهاي هم با اينها هستند فقط من ميبينم: ﴿إِنِّي أَرَي مَا لاَ تَرَوْنَ﴾ خب آن ﴿مَا لاَ تَرَوْنَ﴾ همانهايي بودند كه آياتش قبلاً خوانده شد ﴿فَاضْرِبُوا فَوْقَ الأَعْنَاقِ وَاضْرِبُوا مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ﴾[26] كه خوانده شد، يك نيروي مسلّحي هم با اينها بودند. شيطان گفت من ميبينم كساني را كه شما نميبينيد اين ميشود ﴿يُقَلِّلُكُمْ فِي أَعْيُنِهِمْ﴾[27] اگر كسي چشم ملكوتي ميداشت، ميديد و چون چشم ملكوتي نداشتند نديدند. آنگاه معلوم ميشود كه كار خدا چشمبندي از قبيل ﴿سَحَرُوا أَعْيُنَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَبُوهُمْ﴾[28] نيست، كار خدا از قبيل چشمبندي ملكوتي است، نه مُلكي كه فرمود: ﴿أَعْيُنُهُمْ فِي غِطَاءٍ عَن ذِكْرِي﴾ اين آيه 101 سورهٴ مباركهٴ «كهف» را ملاحظه بفرماييد. ميفرمايد: ﴿الَّذِينَ كَانَتْ أَعْيُنُهُمْ فِي غِطَاءٍ عَن ذِكْرِي وَكَانُوا لا يَسْتَطِيعُونَ سَمْعاً﴾ كساني كه چشم آنها بسته است نام مرا نميبينند، مگر نام خدا ديدني است يا نام خدا شنيدني است. فرمود سراسر عالم نام من است و اينها نام مرا نميبينند اين معلوم است كه عين، عين ملكوت است، نه مُلك وگرنه عين مُلكي و چشم ظاهر كه نام را نميبيند، نام را و ياد را گوش ميشنود. فرمود اينها آيات من، نشانههاي مرا نميبينند اين همان است كه فرمود: ﴿وَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنَا بَيْنَكَ وَبَيْنَ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجَاباً مَسْتُوراً﴾[29]؛ كه تو را نميبينند.
پناه بردن به خدا، را نجات از شيطان
پرسش:...
پاسخ: بله ديگر؛ شيطان «من الملائكة» بود در بين ملائكه بود، شيطان ملكوتي دارد الآن هم همينطور است، لذا فرمود شيطان ﴿إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لاَتَرَوْنَهُمْ﴾[30] اينكه ما را ميترساند، ميگويد شما دشمني سخت داريد كسي به جنگ شما ميآيد حمله ميكند كه شما را ميبيند شما او را نميبينيد شما هم يك راه من به شما نشان بدهم. شما هم به كسي پناه ببريد كه او شيطان را ميبيند و شيطان او را نميبيند، آخر اينكه نابرابر است او شما را ميبيند، شما او را نميبينيد، مرتب هم حمله ميكند. آنگاه خدا بگويد از شيطان پرهيز كنيد و راه نشان ندهد، اين شدني است يا راه نشان داد، فرمود: ﴿إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لاَتَرَوْنَهُمْ﴾ در عين حالي كه فرمود از او بپرهيزيد اين عدوّ مبين است[31]، فرمود كه شما سنگر او را نميبينيد ولي او سنگر شما را ميبيند، خب ما چگونه با او بجنگيم فرمود راهحل هم دارد شما هم به كسي پناه ببريد كه او شيطان را ميبيند و شيطان او را نميبيند و «هُوَ اللَّهُ» شيطان اين نقش را دارد، چون گرچه ﴿كَانَ مِنَ الْجِنِّ﴾[32] صريح قرآن اين است او جن بود، فرشته نبود ولي در بين ملائكه بود، لذا خطاب ﴿اسْجُدُوْا﴾[33] او را گرفته ديگر.
پرسش:...
پاسخ: شيطان فرشتهها را ميديد، امدادهاي غيبي را ميديد.
پرسش:...
پاسخ: نه؛ چون فرشتهها را نميديدند اين جمعيت الهي كه ميآيند به جنگ با كفار عبارتاند از ظاهري كه مردان مؤمناند و باطني كه حقيقت آنهاست و امداد غيب است و نصرت ملكوتي است و فرشتهها، اين مجموعه، اعضاي جبهه مقابلاند. اين مجموعه را خدا تقليل كرد همهاش را نشان اينها نداد، شيطان ديد.
شاهدهٴ جلوه ملكوتي حق، علت فرار شيطان، در جنگ بدر
چون اگر تقليل نميكرد گاهي نظير آلفرعون و امثال ذلك گاهي نشان ميداد آنها با ساز و برگ بيشتري ميآمدند يا عقبنشيني ميكردند. حمله نميكردند، خدا فرمود من براي اينكه كار بشود اين كارها را كردم ﴿لِيَقْضِيَ اللّهُ أَمْرَاً كَانَ مَفْعُولاً﴾[34] شيطان هم در حين تن به تن شدن (ترائي) فرار كرد، گفت: ﴿إِنِّي أَرَي مَا لاَ تَرَوْنَ﴾[35].
پرسش:...
پاسخ: چطور گاهي ميديدند، بعد هم گاهي نشان ميدهد اينجا هم اراده خداست كه گاهي نشان بدهد، گاهي نشان ندهد ديگر. نه، گاهي نشان ميدهد ذات اقدس الهي فرشتهها را آنها ميبينند دارند حمله ميكنند چطور در آخرين لحظه رسيدند، ديدند فرشتهها را ديدند ديگر، گفتند سربازان سپيدپوشي مسلّحانه حمله ميكردند، ميكُشتند خب ديدند فرشتهها را ديگر، پس اين نيروي رزمي كه در خدمت اسلام است اين يك ظاهر كمي دارد و يك باطن فراواني، اگر كسي ﴿أَعْيُنُهُمْ فِي غِطَاءٍ عَن ذِكْرِي﴾[36] نباشد اين را ميبيند، اگر كسي ﴿أَعْيُنُهُمْ فِي غِطَاءٍ عَن ذِكْرِي﴾ باشد اين را نميبيند، فقط همان ظاهر را كه چند مسلمان بيسلاحاند ميبيند. فرشته ديدني نيست، امداد غيبي ديدني نيست، گاهي خدا ارائه ميدهد ولي اين گروهي كه ميآيند اينها گروه رزمياند فرشتههايي كه مأمور ضبط اعمال اينها هستند آنها را نميبينند، بسيار خب؛ اما فرشتههاي مسلّح را هم نميبينند و اين فرشته مسلّح كه مأمور جنگ است و آياتش ديروز خوانده شد كه ﴿فَاضْرِبُوا فَوْقَ الأَعْنَاقِ وَاضْرِبُوا مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ﴾[37] اينها جزء نيروهاي اعزامي مسلميناند و جنگ تن به تن كه شروع شد، شيطان فرار كرد، گفتند كجا ميروي؟ گفت من چيزي را ميبينم كه شما نميبينيد آن فرشته رحمت را كه نديد، اين فرشته مسلّح را ديد. همين گروه كه شيطان ميگويد: ﴿إِنِّي أَرَي مَا لاَ تَرَوْنَ﴾[38] همين گروه آمدند به حمله. شيطان ميبيند كسي كه چشم ملكوتي دارد ميبيند؛ منتها شيطان ميبيند و عصيان ميكند، چون ملائكه را او ميبيند ديگران نميبينند و اگر بخواهند هم خدا به آنها نشان ميدهد، بنابراين.
پرسش:...
پاسخ: اين هم «رأيالعين» است، يك واقعيت است بالاتر از اين است كه، واقعيت خارجي است ديگر. يك موجود مشخص خارجي است به نام فرشته مسلّح اين واقعيت است.
پرسش:...
پاسخ: نه؛ آخر اين بايد تحليل بشود كه چطور ميبينند، شيطان چطور ديد و خدا چطور تقليل كرد نه اينكه چيزي كه نبود، نشان نداد. چيزي كه بود، نشان داد و نه اينكه اين مؤمنين كه كم بودند اينها را كم كرد مثلاً سيصد و اندي را دويست نفر نشان داد نه؛ سيصد نفر را زيادتر نشان داد بقيه را نشان نداد.
پرسش:...
پاسخ: نه واقعاً جمعيت مسلّح نظامياند، كار نظامي كردند ﴿فَاضْرِبُوا فَوْقَ الأَعْنَاقِ وَاضْرِبُوا مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ﴾[39] ملائكهاي نبودند كه رقيب و عتيد باشند، حافظ اعمال باشند و امثال ذلك كه، ملائكه مأمور نظامي بودند.
برتري پيروزي نظامي بر پيروزي منطقي در جنگ بدر
گاهي گفته ميشود كه اين جريان جنگ بدر اين ﴿قَدْ كَانَ لَكُمْ آيَةٌ﴾ هم پيروزي نظامي است، هم پيروزي منطقي. پيروزي نظامي است براي اينكه بالأخره مسلمين با شمشير پيروز شدند و كفار را شكست دادند. پيروزي منطقي است براي اينكه قبلاً خدا پيشبيني كرد، پيشگويي كرد كه شما پيروز ميشويد. اين سخن ظاهراً ناصواب است براي اينكه در اين جرياني كه الآن مطرح است اين بعد از جنگ بدر است آيه محل بحث اين است كه ﴿قُل لِلَّذِينَ كَفَرُوا سَتُغْلَبُونَ وَتُحْشَرُونَ إِلي جَهَنَّمَ وَبِئْسَ الْمِهَادُ﴾[40] اين يك پيشبيني است و پيشگويي است كه قرآن كرده نسبت به آينده، بعد نمونه نشان داد، فرمود نشانه اينكه شما كفار شكست ميخوريد و مسلمين پيروز ميشوند همان جريان جنگ بدر بود كه گذشت، نه اينكه اين آيه قبل از جريان جنگ بدر باشد اين بعد از جريان جنگ بدر است، در جريان جنگ بدر فقط پيروزي نظامي بود.
«و الحمد لله رب العالمين»
[1] . سورهٴ محمد, آيهٴ 7.
[2] . سورهٴ آل عمران, آيهٴ 10.
[3] . سورهٴ انفال، آيات 43 و 44.
[4] . سورهٴ نساء, آيهٴ 77.
[5] . سورهٴ بقره, آيهٴ 174.
[6] . سورهٴ هود، آيات 30 و 31.
[7] . ر.ك: سورهٴ شعراء, آيهٴ 54.
[8] . سورهٴ جن, آيهٴ 24.
[9] . سورهٴ بقره, آيهٴ 249.
[10] . سورهٴ انفال, آيهٴ 44.
[11] . سورهٴ آلعمران, آيهٴ 13.
[12] . سورهٴ انفال, آيهٴ 44.
[13] . الجعفريات، ص241.
[14] . سورهٴ هود, آيهٴ 31.
[15] . سورهٴ شعراء, آيهٴ 54.
[16] . سورهٴ هود, آيهٴ 29.
[17] . سورهٴ هود, آيهٴ 30.
[18] . ديوان رودكي سمرقندي، در مرثيت شهيد بلخي.
[19] . سورهٴ انفال, آيهٴ 44.
[20] . سورهٴ اعراف, آيهٴ 116.
[21] . سورهٴ انفال, آيهٴ 44.
[22] . تأويل الآيات الظاهرة، ص275.
[23] . سورهٴ انفال, آيهٴ 44.
[24] . سورهٴ انفال, آيهٴ 44.
[25] . سورهٴ انفال, آيهٴ 42.
[26] . سورهٴ انفال, آيهٴ 12.
[27] . سورهٴ انفال, آيهٴ 44.
[28] . سورهٴ اعراف, آيهٴ 116.
[29] . سورهٴ اسراء, آيهٴ 45.
[30] . سورهٴ اعراف, آيهٴ 27.
[31] . سورهٴ اسراء, آيهٴ 53.
[32] . سورهٴ كهف, آيهٴ 50.
[33] . سورهٴ بقره, آيهٴ 34.
[34] . سورهٴ انفال, آيهٴ 44.
[35] . سورهٴ انفال, آيهٴ 48.
[36] . سورهٴ كهف, آيهٴ 101.
[37] . سورهٴ انفال, آيهٴ 12.
[38] . سورهٴ انفال, آيهٴ 48.
[39] . سورهٴ انفال، آيهٴ 12.
[40] . سورهٴ آلعمران, آيهٴ 12.