جلسه درس اخلاق: آیت الله العظمی جوادی آملی؛ شرح حکمت 131
أعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
از بيانات نورانی وجود مبارک اميرالمومنين(سلام الله عليه) به کلمه طيبه 131 رسيديم. در آن کلمه وجود مبارک حضرت فرمودند که يک عدهاي دنيا را مذمت ميکنند و من درباره دنيا و احکام و حِکَم دنيا بايد با شما سخن بگويم. «وَ قَالَ ع وَ قَدْ سَمِعَ رَجُلًا يَذُمُّ الدُّنْيَا أَيُّهَا الذَّامُّ لِلدُّنْيَا الْمُغْتَرُّ بِغُرُورِهَا [الْمُنْخَدِعُ] الْمَخْدُوعُ بِأَبَاطِيلِهَا»؛ آيا دنيا را مذمت ميکني در حالي که تو به دنيا مغرور شدي و از مواعظ دنيا بهرهاي نبردي.
رسم عدهاي است که روزگار را بد ميگويند، دنيا را بد ميگويند و مانند آن. در کلمات عدهاي از بزرگان هم هست که دنيا دار کذا است، اما اينها متوجهاند که چه ميگويند؛ نميگويند دنيا بد کرده است، ميگويند دنيا داري است که در آن حوادث تلخي واقع ميشود.
اصل جريان اين است که دنيا مثل آخرت ظرف است، آخرت مثل دنيا ظرف است. در آخرت بهشت و جهنم است، در دنيا شقاوت و سعادت است، تلخکامي و خوشکامي است. انسان هم در آخرت محصول کار خود را ميبيند - چه زيبا چه زشت - هم در دنيا محصول کار خود را ميبيند. ظرف از آن جهت که ظرف است هيچ تقصيري ندارد.
يک سلسله حوادثي مربوط به نظام هستي است که اگر فلان ستاره با فلان ستاره در فلان مقطع نزديک بشوند سعد ميشود، يا نحس ميشود، آن يک حساب عالمانه دارد، درست هم هم هست. اين روز سعد است، فلان روز نحس است، مثلاً عقد کردن در فلان روز روا نيست يا در فلان روز رواست، اين يک امر علمي است، براي اينکه به زمان برنميگردد. اگر فلان کوکب با فلان کوکب نزديک شد، آثار خاص خودش را دارد و براي آن آثار هم دستور دادند. حتي برای آن فلان روزي که قمر در عقرب سعد است يا قمر در عقرب نحس است، هم دستور دادند.
قمر در اين آسمان اول به حساب اين آقايان حرکت ميکند، سعد و نحس برای آسمان هشتم است. برج عقرب چند تا ستارهاند که وقتي جمع بشوند شبيه عقرب جمع ميشوند. در فلک هشتم چند تا ستارهاند که به حساب پيشينيان به صورت ماهي جمع شدهاند. چند ستارهاند که به صورت خوشه گندم جمع شدهاند. قمر در برج عقرب نيست. برج عقرب در آسمان هشتم است قمر در آسمان اول است اين قمر که در اين مدار حرکت ميکند اگر محاذي با آن بخشي که برج عقرب است بشود، ميگويند قمر در برج عقرب است، يا قمر در برج حوت است.
حَمَل و ثور و جوزا و اسد و سرطان چند تا ستارهاند که به صورت خرچنگ جمع شدهاند و به آن ميگويند سرطان، وگرنه قمر در برج سرطان نيست در برج عقرب نيست در برج حمل نيست؛ ستارههايي به شکل دوازدهگانه جمع ميشوند، آنها در آسمان هشتم هستند، قمر در آسمان اول است، قمر حرکت که ميکند گاهي محاذي با برج عقرب است گاهي محاذی با برج حمل است و گاهي محاذی با برج سرطان است. اگر اين تقارن شد، قمر به لحاظ حرکت، محاذي با برج عقرب که در آسمان هشتم است، قرار میگيرد وگرنه قمر در برج عقرب نيست، برای اين تقارن ميگويند فلان آثار را دارد؛ البته گفتند با صدقه و دعا و امثال ذلک، مشکل را حل کنيد(آثار نحس را از بين ببريد).
يک بيان نوراني از امام نقي(سلام الله عليه) در کتاب شريف تحف العقول است. يکي از اصحاب روز جمعهاي يا يک روز ديگري خدمت وجود مبارک امام دهم رسيد. حضرت فرمود حالتان چطور است؟ عرض کرد: خيلي روز سختي بود، روز نحسي بود، فلان جا لباسم پاره شد، فلان جا پايم آسيب ديد! فرمود چرا به روز ميگويي روز بدي است؟ اين روز زمان است، در اين زمان خيليها کار خوب کردند، خيليها هم کار بد کردند. خيليها هم کامياب شدند، خيليها هم متضرر شدند[1]. ظرف چه کاري به مظروف دارد؟ حرف محققانه آن است که زمان و مکان ظرف هستند، يک؛ ظرف فقط منتظر است که شما چه مظروفي در آن وارد ميکنيد؟ ظرف چه اثري دارد؟ حضرت فرمود اين ظرف است، ظرف چه کاري به تو دارد؟ آن نحس و سعد حساب عالمانه و محققانه خاص خودش را دارد که آن هم در روايات است که مثلاً عقد کردن در روز قمر در عقرب نحس است، دستور به صدقه هم دادند، اين مربوط به موجود خارجي طبيعي جهان خلقت است. اما ظرف از آن جهت که ظرف است منتظر مظروف است. فلان ظرف بد است، فلان ظرف خوب است، اينطور نيست، بله فلان وقت آثار خوبي دارد مثل اينکه ميگوييم زمستان سرد است، تابستان گرم است. آن اثربخشي خوب و بد هم مثل سرما و گرما است، يک امر طبيعي است. اين موجود اين اثر را دارد. وقتي اين قمر حرکتش با آنجا هماهنگ باشد، فلان اثر را دارد، بله، اين را داريم و راهش را هم گفتند هست.
به هر تقدير طبق بيان نوراني امام دهم در همين کتاب شريف تحفالعقول ظرف از آن جهت که ظرف است هيچ اثري ندارد؛ لذا نميشود گفت که روزگار بد است؛ آن هم روزگار! اين يک امر علمي نيست؛ فلان روز قمر در عقرب است، بله ميشود گفت بد است چون شواهدي هم داريم، اما روزگار بد است، دهر بد است، دهر مرا مغرور کرد، اين يعني چه؟! در همين دهر خيلي از بزرگان به جاهايي رسيدند.
پس روزگار از آن جهت که ظرف است مشکلي ندارد و از آن جهت هم که ظرف است خيلي نبايد از آن با جلال و شکوه ياد کرد. حرف لطيف مرحوم فردوسي اين است. فردوسي يک شعري دارد که غزالي ميگويد نتيجه نصيحت چهل ساله مرا فردوسي در يک بيت ذکر کرده است که:
اگر بار خارست خود کِشتهاي ٭٭٭ وگر پرنيانست خود رشتهاي[2]
جناب فردوسي تنها براي رستم و اسفنديار نبود. اين قدر مطالب بلند حکيمانه دارد.
که من شهر علمم عليّم دَر است ٭٭٭ درست اين سخن قول پيغمبر است[3]
مگر آن روز نام مبارک حضرت امير را بردن کار آساني بود؟ اگر از فردوسي نبود، مگر اجازه ميدادند که کسي چنين حرفي بزند؟
که من شهر علمم عليّم دَر است ٭٭٭ درست اين سخن قول پيغمبر است
خدا شيخنا الاستاد مرحوم آقاي الهي قمشهاي را غريق رحمت کند فرمود آن قسمت رستم و اسفنديار و اشکبوس آنها آثار ادبي و تاريخي است سرجايش محفوظ است اما مهمترين عاملي که شاهنامه را نگه داشت معارف و اخلاقيات و توحيد و امامت است و امثال ذلک است و بعد فرمود اينگونه از اشعار لطيف مهربانانه هم در ديوان فردوسي هست:
ميازار موري که دانه کش است ٭٭٭ که جان دارد و جان شيرين خوش است[4]
بعد فرمود گرچه من بهتر از فردوسي گفتم! فردوسي گفت:
ميازار موري که دانه کش است ٭٭٭ که جان دارد و جان شيرين خوش است
چون مرحوم آقاي الهي قمشهاي خيلي لطيفانه شعر ميگفت، گفت: من گفتم:
هر کس که دلي دارد يک مور نيازارد ٭٭٭ کآن مور هم از دلبر دارد اثري بر دل[5]
گفت اين شعر من با شعر فردوسي خيلي فرق ميکند، او به صورت حماسي گفت که مور را آزار نکن، من لطيفانه گفتم مور را آزار نکن.
به هر تقدير حرف جناب غزالي درباره فردوسي اين است که فردوسي ميگويد:
اگر بار خارست خود کِشتهاي ٭٭٭ وگر پرنيانست خود رشتهاي
دنيا هم مثل آخرت است. آخرت نه بد است نه خوب، ظرف است.
حشر غلامان علي با علي ٭٭٭ حشر محبان دگر با دگر[6]
يک عدهاي در بهشت يک عده در جهنم هستند. يک کسي بگويد آخرت جاي بدي است نخير، آخرت جاي بدي نيست، محصول کار خود آدم است. در آخرت بهشتي است که محصول کار آدم است، جهنمي است که محصول کار آدم است. در دنيا هم سعادتي است که محصول کار آدم است و شقاوتي است که محصول کار آدم است. بنابراين دنيا را مذمت کردن برهان علمي ندارد.
يک وقتي همين مرحوم آقاي الهي قمشهاي خودشان فرمودند: که از ما سؤال ميکنند که شما چرا اين قدر به فلک بد ميگوييد؟ فرمود ما دسترسي به خود افراد نداريم، به فلک بد ميگوييم وگرنه فلک کاري با ما نکرد. افرادی ضررهاي زيادي به ملت ميرسانند ما به اينها ميگوييم. بجاي اينکه اسم اينها را ببريم اسم فلک و روزگار را ميبريم وگرنه خود اين شعرا و حکما ميدانند که آسمان و زمين، روزگار، حوادث، دنيا، امثال ذلک اينها ذاتاً بد نيستند اينها ظرف زماناند.
در اينجا وجود مبارک حضرت امير استدلال ميکند ميگويد شما که دنيا را مذمت کرديد، من دنيا را خوب تشريح بکنم. کجا نقصش را پنهان کرد؟ کجا خيرش را به شما نداد؟ آنجايي که بستگانتان مريض شدند لَگن گرفتيد، مگر به تو نشان نداد؟ «عَلَّلتَ»، چون به مرض ميگويند علّت. «علَّلَ» يعني مريض را مريضداري کرده است. فرمود آنجايي که «علّلت المريض» به تو نشان نداد؟! آنجايي که در گورستان قبر کَندي و اين مُرده را بردي آنجا چال کردي، آنجا را به تو نشان نداد؟ فقر و فلاکت يک عدهاي از بيکارها را به تو نشان نداد؟ اين کار را نکرد؟ کجا بايد به تو ميگفت و نگفت؟ چرا دنيا را مذمت ميکني؟ اگر محصول کار خير را به شما نشان نداده بود جاي مذمت بود. محصول کار شر را به شما نشان نداده بود جاي مذمت بود. دنيا حکيمانه دارد زندگي ميکند، زيرا اين ظرف را خالق دنيا آفريد، خيلي حکيمانه است.
در اينجا فرمود که «أَيُّهَا الذَّامُّ لِلدُّنْيَا» اي کسي که دنيا را مذمت ميکني و زشتيهاي او را ذکر ميکني ولي خودت به غرور او و فريب او مغرور شدي، به اباطيل او فريب خوردي «أَ [تَفْتَتِنُ] تَغْتَرُّ [بِهَا] بِالدُّنْيَا ثُمَّ تَذُمُّهَا» تو مغرور شدي، او را مذمت ميکني؟ «أَنْتَ الْمُتَجَرِّمُ عَلَيْهَا أَمْ هِيَ الْمُتَجَرِّمَةُ عَلَيْكَ» او نسبت به تو جُرم کرده يا تو جُرم کردي؟ او ظرف است، ظرف بيچاره جُرمي ندارد.
چون بد روي بد آيدت جفّ القلم، تو اين بديات را پای فلان تاريخ و فلان روز گذاشتي! پس اين ظرف پاک است. «أَنْتَ الْمُتَجَرِّمُ عَلَيْهَا» نه «هِيَ الْمُتَجَرِّمَةُ عَلَيْكَ. مَتَى اسْتَهْوَتْكَ أَمْ مَتَى غَرَّتْكَ أَ بِمَصَارِعِ آبَائِكَ مِنَ الْبِلَى أَمْ بِمَضَاجِعِ أُمَّهَاتِكَ تَحْتَ الثَّرَى» بِلَي يعني فرسودگي و کهنگي. پدر و آباء و اجدادت که کهنه شدند، اين کهنگي آنها را که به شما نشان داد. مادر و مادربزرگ و امثال ذلک که پير شدند و فرسوده شدند را به شما نشان داد. اينها را هم که با دست خودت به گورستان بردي را هم به تو نشان داد. چه کاري را به تو نشان نداد؟ کدام تلخي را به تو نشان نداد؟ اگر کار شيرين کرده باشي هم به تو نشان داد.
«كَمْ عَلَّلْتَ بِكَفَّيْكَ» «علَّلَ المريض» چون به مَرض ميگويند علّت. يکي از معاني علّت، مرض است. مريض علّت پيدا ميکند معلول ميشود. ميگويند فلان کس عذرش معلول است، يعني مريض شده است. تو معلِّلي يعني خدمتگزار اين معلول هستي. اين را که به تو نشان داد. «عَلَّل المريض» يعني پرستاري او را کرده است. فرمود چقدر تو پرستار مريض شدي؟ اينها را که به تو نشان داد. «كَمْ عَلَّلْتَ بِكَفَّيْكَ وَ كَمْ مَرَّضْتَ بِيَدَيْكَ» «مرّض المريض» يعني در درمان اين مريض کوشش کرد. «تَبْتَغِي لَهُمُ الشِّفَاءَ» چقدر مريضها بودند که مدام دعا ميکردي شفا ميخواستي کوشش ميکردي به دنبال طبيب و دارو ميرفتي. «وَ تَسْتَوْصِفُ لَهُمُ» اين اوصاف را برايشان وصف ميکردي. گزارش ميدادي که اين معلول اين علت را دارد، اين بيماري را دارد شما درمانش کنيد. غذاتي که «غَدَاةَ لَا يُغْنِي عَنْهُمْ دَوَاؤُكَ» خيلي از روزها بود که دوا اثر نميکرد، اينها را ميديديد که به تو نشان ميداد. «وَ لَا يُجْدِي عَلَيْهِمْ بُكَاؤُكَ» نالههايي هم که ميکردي را به تو نشان داد. چه کاري را بايد دنيا به تو نشان ميداد که نشان نداد؟
«لَمْ يَنْفَعْ أَحَدَهُمْ إِشْفَاقُكَ وَ لَمْ تُسْعَفْ فِيهِ بِطَلِبَتِكَ وَ لَمْ تَدْفَعْ عَنْهُ بِقُوَّتِكَ وَ قَدْ مَثَّلَتْ لَكَ بِهِ الدُّنْيَا نَفْسَكَ وَ بِمَصْرَعِهِ مَصْرَعَكَ» آن جايي که براي ارحامتان گور کَندي و آنها را انداختي همانجا، همين دنيا گور تو را به تو نشان داد؛ يعني تو هم يک روز همينطور ميشوي. مريض شد و روی تخت بيمارستان قرار گرفت به تو نشان داد که تو هم يک روزي اينطور ميشوي.
پس بنابراين روزگار ما را فريب داد روزگار خيانت کرد روزگار بد است حرف منطقی نيست. روزگار هيچ بد نيست، ظرف است. ظرف کار خودش را به مظروف نشان ميدهد. فرمود تمام کارها برای خود شماست، مثل آخرت است، بگوييد آخرت بد است آخرت براي بهشتيها که بد نيست، براي دوزخيهايي که بد است خود اين دوزخي خودش جهنم را با خودش بُرد. خود دوزخي اين کار را کرد.
فرمود به اينکه با قدرت و قوّتي که ذات اقدس الهي به شما داد همه مشکلات را دنيا به شما نشان داد ولي شما عمل نکردي. «وَ قَدْ مَثَّلَتْ لَكَ بِهِ الدُّنْيَا نَفْسَكَ وَ بِمَصْرَعِهِ مَصْرَعَكَ إِنَّ الدُّنْيَا دَارُ صِدْقٍ لِمَنْ صَدَقَهَا» با «کژ روي جفّ القلم کژ آيدت»[7] راست رفتي دنيا به تو نشان ميدهد؛ يعني همان نشان دادن راست را ميبيني، نه اينکه او طور ديگري نشان بدهد، نه، او هر چه هست را نشان ميدهد. وقتي درست رفتي و درست گفتي، نه راه کسي را بستي نه بيراهه رفتي، همان را به تو نشان ميدهد.
«إِنَّ الدُّنْيَا دَارُ صِدْقٍ لِمَنْ صَدَقَهَا وَ دَارُ عَافِيَةٍ لِمَنْ فَهِمَ عَنْهَا وَ دَارُ غِنًى لِمَنْ تَزَوَّدَ مِنْهَا» هر کس از اين دنيا رهتوشه براي آخرت بگيرد اينجا مرکز درآمد و اقتصاد است، چون هر کس به جايي رسيده است از درست رفتاري و درست گفتاري و درست کرداري خود در اين دنيا به آنجا رسيده است. «وَ دَارُ غِنًى لِمَنْ تَزَوَّدَ مِنْهَا» فرمود: «تزوّدُ» اين زاد و توشه را از همين جا بايد گرفت. هر کسي کار خير کرد به شهادت رسيد يا جانباز شد به نظام خدمت کرد به انقلاب خدمت کرد به جنگ خدمت کرد نتيجهاش را ميبيند. به مراکز علمي و فرهنگي خدمت کرد، خدماتي ارائه کرد، نتيجهاش را میبيند.
«وَ دَارُ مَوْعِظَةٍ لِمَنِ اتَّعَظَ» مستحضريد که موعظه سخنراني نيست. سخنران را واعظ نميگويند. وعظ «جذب الخلق الي الحق» است. آنکه حرفش در جامعه اثر ندارد، او سخنران است، واعظ نيست. ﴿إِنَّمَا أَعِظُكُم بِوَاحِدَةٍ﴾[8] که در قرآن کريم ذات اقدس الهي به خود نسبت داد که من واعظم، و به وجود مبارک پيغبمر(عليه و علي آله آلاف التحية و الثناء) فرمود آنچه که از آسمان غيب بر تو نازل ميشود سه چيز است: ﴿ادْعُ إِلَي سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ﴾،[9] اگر درس خواندهها و محققاناند با حکمت، و اگر اوساط مردماند با موعظه، و اگر بدانديشاناند با جدال، منتها با جدال احسن. ﴿ادْعُ إِلَي سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ﴾. بيش از سه راه هم که در قرآن نيست. وعظ «جذب الخلق الي الحق» است نه سخنراني. سخنراني براي مراسم است، مشکلي را حل نميکند. شنوندهاي که به وسيله اين سخنراني مجذوب الي الله نشد برای اين است که موعظه نشنيد، او سخنراني شنيد در يک مراسمي شرکت کرد. اينکه خدا ميفرمايد: ﴿أَعِظُكُم بِوَاحِدَةٍ﴾، من واعظم شما را با يک جمله نصيحت ميکنم، اين وعظ «جذب الخلق الي الحق» است اگر جذب نشود که وعظ نيست. اينجا هم بيان نوراني حضرت اين است که اين «وَ دَارُ مَوْعِظَةٍ لِمَنِ اتَّعَظَ بِهَا» هم جاي ثروت است که ﴿تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَي﴾[10] هر چه ميخواهيد براي راهتان بگيريد اينجا بگيريد، اينجا هم دار زاد و راحله است و هم دار موعظه است «لِمَنِ اتَّعَظَ بِهَا».
«مَسْجِدُ أَحِبَّاءِ اللَّهِ» نه تنها مسجد مسجد است، «جُعِلَ لِيَ الْأَرْضُ مَسْجِداً وَ طَهُورا»[11] سراسر زمين هر جايي که آدم بتواند سر به خاک بنهد آنجا مسجد است. فرمود اولياي الهي احباي الهي انبياي الهي ائمه الهي اينها مسجدشان دنياست. «مَسْجِدُ أَحِبَّاءِ اللَّهِ وَ مُصَلَّى مَلَائِكَةِ اللَّهِ» ملائکه صلوات دارند. قبلاً هم اشاره شد که دو تا صلوات در سوره مبارکه «احزاب» است: يکي صلواتي است که ذات اقدس الهي بر وجود مبارک پيغمبر(عليه و علي آله آلاف التحية و الثناء) دارد که در آن صلوات فرشتهها هم در خدمت ذات اقدس الهي هستند که فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَي النَّبِيِّ﴾[12] بعد به ما هم فرمود که شما هم عرض ادب کنيد. اين يک مطلب. در همان سوره مبارکه «احزاب» فرمود که خدا بر شما هم صلوات ميفرستد. اينطور نيست که خدا فقط بر پيغمبر و علي و اولاد علي صلوات بفرستد. شما هم يک قدري که جان بگيريد ميبينيد که صلوات الهي شامل حال شما شد. ﴿هُوَ الَّذي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَي النُّورِ﴾[13] کم مقام است؟ کم جای خوبي است؟ فرمود خدا بر شما صلوات ميفرستد. خدا که خودش مبدأ همه اينهاست ميگويد که صلوات من بر فلان شهيد! صلوات من بر فلان خادم! صلوات من بر فلان روحاني! صلوات من بر آن مسئول غير اختلاسي! همين است. ﴿هُوَ الَّذي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَي النُّورِ﴾، اين کم مقام است؟ ما منتظريم که کسي دعا کند، البته دعاي مؤمن درباره مؤمن يقيناً مستجاب است؛ اما وقتي خداست وعده داد که درست راه برو من بر تو صلوات ميفرستم. در همان سوره مبارکه «احزاب» است: ﴿هُوَ الَّذي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَي النُّورِ﴾، اين کم مقام است؟ کم جايي است؟ شبانهروز ما از دنيا تشکر کنيم و دنيا را مدح کنيم و معرفي کنيم نميرسيم. در همين دنياست که خدا بر مؤمنين صلوات ميفرستد. چرا بيراهه برويم؟ چرا ما نه؟ حالا يک خصيصههايي براي انبياء و اولياء و اهل بيت و اينهاست که آدم واقع را نميداند که خدا چه چيزي در اينها ديد که اين همه فيض به اينها داد؟! اما بسياري از افراد عادياند که به مقاماتي رسيدند، چرا ما نه؟ راه که باز است و مهمترين راه يا اصليترين راه يا تنهاترين راه هم به عنايت الهي است. فرمود من بر شما صلوات ميفرستم، کجا ميخواهيد برويد؟ چه چيزي را ميخواهيد نگاه کنيد؟ دنبال چه ميگرديد؟ ﴿هُوَ الَّذي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَي النُّورِ﴾، يک چنين عالمي است. از دنيا بهتر؟! از زير اين آسمان بهتر؟! روي اين زمين بهتر؟! جايي از اين بهتر؟! آن وقت آدم ميآيد دنيا را مذمت کند که چه؟
فرمود به اينکه همه اين جزئيات را به شما گفته است. «مَسْجِدُ أَحِبَّاءِ اللَّهِ وَ مُصَلَّى مَلَائِكَةِ اللَّهِ» فرشتهها در همين دنيا بر شما صلوات ميفرستند. در همين دنيا بر انبياء و اهل بيت صلوات ميفرستند «وَ مَهْبِطُ وَحْيِ اللَّهِ وَ مَتْجَرُ أَوْلِيَاءِ اللَّهِ اكْتَسَبُوا فِيهَا الرَّحْمَةَ وَ رَبِحُوا فِيهَا الْجَنَّةَ فَمَنْ ذَا يَذُمُّهَا وَ قَدْ آذَنَتْ بِبَيْنِهَا وَ نَادَتْ بِفِرَاقِهَا وَ نَعَتْ نَفْسَهَا وَ أَهْلَهَا» هر روز دارد ميگويد بلند بگو «لا اله الا الله»! آيا اين حرف بدي است؟ اينکه هر روز دارد ميگويد بلند بگو «لا اله الا الله» پس خبري هست،پس چيزي را کتمان نکرده است پس چرا اين دنيا را مذمت ميکنيد؟ زمان که هر چه در آن هست صريحاً اين را روي طَبق اخلاص ميگذارد به آدم ميگويد، جا براي مذمت ندارد.
«فَمَنْ ذَا يَذُمُّهَا وَ قَدْ آذَنَتْ بِبَيْنِهَا» به اينکه به بينونتش و به فراغش «وَ نَادَتْ بِفِرَاقِهَا وَ نَعَتْ نَفْسَهَا وَ أَهْلَهَا فَمَثَّلَتْ لَهُمْ بِبَلَائِهَا الْبَلَاءَ وَ شَوَّقَتْهُمْ بِسُرُورِهَا إِلَى السُّرُورِ رَاحَتْ بِعَافِيَةٍ وَ ابْتَكَرَتْ بِفَجِيعَةٍ تَرْغِيباً وَ تَرْهِيباً وَ تَخْوِيفاً وَ تَحْذِيراً، فَذَمَّهَا رِجَالٌ غَدَاةَ النَّدَامَةِ وَ حَمِدَهَا آخَرُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ» در قيامت هم که شايد يک عده بد بگويند يک عده خوب بگويند، آنجا هم به بدها بايد گفت که بد کني جفّ القلم بد آيدت. اگر کار خير کردي آنجا نيکي ميبيني. دنيا هم مثل آخرت است. آخرت بهشتي دارد جهنمي دارد و هر کس محصول کار خودش را ميبيند. دنيا هم سعادتي دارد و هم شقاوتي دارد و هر کسي نتيجه کار خودش را ميبيند.
پس ظرف از آن جهت که ظرف است مذموم نيست و هر چه را که انسان انجام ميدهد ممکن است براي ديگران مخفي باشد ولي براي خود انسان به طور شفاف روشن ميکند؛ لذا دنيا از آن جهت که مخلوق ذات اقدس الهي است، مورد احترام است. آخرت از آن جهت که مخلوق است، مورد احترام است. انسان بايد تمام تلاش و کوشش را بکند، يک؛ بيراهه نرود، دو: راه کسي را نبندد.
اميدواريم به برکت اهل بيت ما و نظام ما و جامعه ما اين چنين باشيم.
«و الحمد لله رب العالمين»
[1]. تحف العقول، ص482.
[2]. شاهنامه فردوسي, فريدون, بخش20.
[3]. شاهنامه فردوسي، بخش7، گفتار اندر ستايش پيغمبر.
[4]. بوستان سعدي، باب دوم در احسان، بخش14.
[5]. كليات ديوان حكيم الهي قمشهاي، غزل 290، ص678.
[6]. شعر از سلطان حسين ميرزا گورکاني.
[7]. مثنوي معنوي، مولوي، دفتر پنجم، بخش135. «کژ روي جف القلم کژ آيدت ٭ راستي آري سعادت زايدت».
[8] .سوره سبأ، آيه46.
[9]. سوره نحل، آيه125.
[10]. سوره بقره, آيه197.
[11]. الأمالي(للطوسي)، ص57.
[12]. سوره احزاب، آيه56.
[13]. سوره احزاب، آيه43.