اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
﴿الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَاْلأَرْضَ وَ جَعَلَ الظُّلُماتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ يَعْدِلُونَ﴿1﴾ هُوَ الَّذي خَلَقَكُمْ مِنْ طينٍ ثُمَّ قَضي أَجَلاً وَ أَجَلٌ مُسَمًّي عِنْدَهُ ثُمَّ أَنْتُمْ تَمْتَرُونَ﴿2﴾ وَ هُوَ اللّهُ فِي السَّماواتِ وَ فِي اْلأَرْضِ يَعْلَمُ سِرَّكُمْ وَ جَهْرَكُمْ وَ يَعْلَمُ ما تَكْسِبُونَ﴿3﴾
سورهٴ مباركهٴ «مائده» به لطف الهي به پايان رسيد الآن آغاز سورهٴ مباركهٴ «انعام» است و همان طوري كه در طليعه سورهٴ مباركهٴ «مائده» به عرض رسيد اگر برادران بزرگوار بتوانند همراه قرائت و بحث، آيات را هم حفظ بكنند بسيار شايسته است قرار بر اين باشد كه انشاءالله اين آيات را حفظ بفرماييد درباره هر سوره چند بحث است و اين سورهٴ مباركهٴ «انعام» هم برابر آن اصل كلي مشمول اين مباحث هست.
بحث اول اين است كه آيا اين سوره دفعتاً واحدتاً نازل شد يا پراكنده بحث دوم اين است كه اگر دفعتاً واحدتاً نازل شد در مكه نازل شد يا در مدينه؟ اگر به طور متفرق نازل شد همه اين آيات كه متفرقاً نازل شدند در مكه نازل شدند يا در مدينه نازل شدند يا بعضي در مكه و بعضي در مدينه؟ بحث ديگر اين است كه اين سوره حالا يا مكي است يا مدني نسبت به ساير سور چه حكمي دارد قبل از چه سورهاي است بعد از چه سورهاي است كه نظم سور مشخص ميشود مطلب چهارم آن است كه اين در چه سنهاي از بعثت يا هجرت قرار گرفته است اگر در مكه نازل شد در سنه چندم بعثت بود و اگر در مدينه نازل شد سنه چندم هجرت است؟ بياني را مرحوم امينالاسلام(رضوان الله عليه) در مجمعالبيان دارند كه ميفرمايند چون سورهٴ مباركهٴ «مائده» به قدرت خدا ختم شد چون آخرين آيهٴ سورهٴ «مائده» اين است ﴿لِلّهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ وَ ما فيهِنَّ وَ هُوَ عَلي كُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ﴾ مناسب با ذيل سورهٴ «مائده» صدر سورهٴ «انعام» است كه فرمود: ﴿الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضَ وَ جَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ﴾ اين تناسب و نظم براي رعايت تدوين قرآن خوب است يعني اين قرآني كه الآن انسان در خدمت اوست نظمش به اين است كه پايان سورهٴ «مائده» با آغاز سورهٴ «انعام» هماهنگ است و اما اينچنين نيست كه اينها به همين ترتيب نازل شده باشند براي اينكه ملاحظه فرموديد سورهٴ مباركهٴ «مائده» در اواخر عمر شريف پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) نازل شد جريان حجةالوداع و مانند آن است و طبق شواهدي كه الآن اقامه ميشود سورهٴ مباركهٴ «انعام» در مكه نازل شد فاصله اينها در حدود ده سال يا نه سال يا حداقل هشت سال هست و آن هم هشت سال قبل از سورهٴ «مائده» سورهٴ «انعام» نازل شد نميشود گفت چون پايان سورهٴ «مائده» دربارهٴ قدرت خداست آغاز سورهٴ «انعام» هم دربارهٴ قدرت خداست براي اينكه اين سوره ده سال قبل از او نازل شد يا لااقل هشت سال قبل از او نازل شد اينگونه از بياناتي كه مرحوم امينالاسلام و امثال ايشان دارند اين براي بيان تناسب قرآن مدوّن خوب است اما براي تناسب نزول و سوري كه در كنار هم نازل شدهاند مناسب نيست.
اما مطلب اول كه آيا اين سورهٴ مباركه دفعتاً نازل شد يا تدريجاً براي اثبات نزول دفعي يا تدريجي دوتا راه دارد چون بعضي از سور دفعتاً نازل شد بعضي از سور تدريجاً نازل شد مثل سورهٴ مباركهٴ «بقره» تدريجاً نازل شد از اينكه بعضي از سور دفعتاً نازل شد و بعضي از سور تدريجاً نازل شد سخني نيست اما در اينكه آيا سورهٴ مباركهٴ «انعام» تدريجاً نازل شد يا دفعتاً آن محلّ بحث است براي اثبات اينكه يك سورهاي دفعتاً نازل شد يا تدريجاً نازل شد دو تا راه دارد كه جمع هر دو ميسر است راه اول بررسي تناسب خود آيات است كه اين راه شاهد داخلي است يعني وقتي ما صدر و ذيل يك سوره را بررسي ميكنيم ببينيم همه اين سوره درباره يك مطلب است و آياتش به هم منسجم است اين نشان ميدهد كه باهم نازل شد ديگر وجهي ندارد كه، سورهاي كه آياتش درباره يك مطلب است و تناسب كامل و پيوند علمي هم بين صدر و ساقه يك سوره هست آن وقت بينشان فاصله زماني اتفاق بيفتد البته محال نيست ولي ظاهرش اين است كه باهم نازل شده است دفعتاً واحدتاً نازل شد شاهد خارجي روايات مسئله است اگر روايت دلالت كرد بر اينكه اين سوره دفعتاً نازل شد تأييد ميكند آن استشهاد خارجي را گاهي ميبينيم بين روايت با آن استهشاد داخلي يك تعارضي هست يعني از تناسب آيات برميآيد كه اين سوره دفعتاً نازل شده است ولي روايت دلالت ميكند بر اينكه اين متفرقاً نازل شد در اينجا حق با روايت هست براي اينكه اين تناسب ضرورت نزول دفعي را اثبات نميكند ميگويد كه شايسته است كه دفعتاً نازل شده باشد ممكن است يك متكلمي با فاصلههاي زماني معين حرفهايي بزند كه گذشتهاش به آينده كاملاً مرتبط است بنابراين اگر يك روايتي دلالت كرد بر اينكه اين سوره مثلاً متفرقاً و نجوماً نازل شد نه دفعتاً خب آن روايت مقدم است در صورتي كه لسان صريح آيه اين نباشد كه دفعتاً نازل شد وگرنه آن روايت ميشود مخالف آيه.
مطلب بعدي آن است كه درباره استشهاد اولي و شاهد اولي كه شاهد داخلي است تدبر در يك سوره كافي است اما مطلب دوم كه شاهد خارجي است روايت بايد معتبر باشد آنچه را که مرحوم امينالاسلام و غير امينالاسلام دربارهٴ وحدت نزول سورهٴ مباركهٴ «انعام» نقل كردند مورد تأمل هست كه آيا اين روايات معتبر است يا معتبر نيست پس بنابراين يك فحصي را اين آيه بايد بفرمايد به اينكه ما يك روايت معتبري يك صحيحهاي در اين بين وجود دارد كه دلالت كند كه سورهٴ مباركهٴ «انعام» دفعتاً واحدتاً نازل شد يا نه آنچه را كه ايشان و امثال ايشان نقل ميكنند كه روايت معتبري نيست آيا يك روايت صحيح همان طوري كه در بحثهاي فقهي مطرح است البته حداقلش اين است وگرنه اگر ما بخواهيم براساس بحثهاي تفسيري كار بكنيم آن مقداري كه در فقه به او اكتفا ميشود در تفسير به او اكتفا نميشود آنجا يك اثر عملي دارد يک تعبد عملي دارد يك روايت صحيحه يا موثقه كافي است اما آنجا اثر عملي ندارد يك اثر علمي دارد ما اگر بخواهيم باور كنيم به اينكه اين سوره دفعتاً نازل شده است که يك مطلب علمي است اين با يك صحيحه حل نميشود چون يك صحيحه حداكثر مظنه ميآورد ما ميتوانيم گمان پيدا كنيم يا اسناد ظني به شارع بدهيم همين بيش از اين دوكار مقدرومان نيست باورمان بشود كه اين سوره دفعتاً واحدتاً نازل شد آن باور كه دست ما نيست آن با يك صحيحه پديد نميآيد يا بايد خبر واحد محفوف به قرينه قطعي باشد يا تواتر و اثر عملي هم كه ندارد چون ما نميخواهيم اثر فقهي بار كنيم كه با مظنه هم كافي باشد و عمده ترتيب اثر عملي است البته مظنه پيدا ميشود كه در اينگونه از معارف علمي ظن سودمند نيست اسناد ظني به شارع هم مجاز است كه اين هم بار علمي ندارد ما ميتوانيم بگوييم اهل بيت(عليهم السلام) گمان ما اين است كه آنها اينچنين فرمودند همين اما حالا آدم باور بكند مطمئن بشود دست او نيست خب حداقل آن است كه ما يك صحيحه داشته باشيم يا يك موثقه همان طوري كه در بحثهاي فقهي هست پس آن را آقايان فحص ميفرماييد براي اثبات روايت معتبري كه دلالت كند بر اينكه اين سورهٴ مباركهٴ دفعتاً نازل شد اگر اين رواياتي كه مرحوم امينالاسلام نقل كرد در بين اينها يك حديث معتبري باشد آنگاه معارف فراواني را به همراه دارد چون در اين احاديث آمده است كه اين سورهٴ مباركهٴ «انعام» را هفتاد هزار فرشته مشايعت كردند اصل اينكه فرشتگان آيات الهي را نازل ميكنند اين در قرآن كريم هست ﴿بِأَيْدي سَفَرَةٍ ٭ كِرامٍ بَرَرَةٍ﴾[1] و اين فرشتگان به امامت روحالامين جبرئيل(سلام الله عليه) يا روح(سلام الله عليه) اگر غير او باشد به امامت ايشان و به رهبري ايشان اين آيات را نازل ميكند و هرجا امام نازل شد مأمومان آن امام هم نازل ميشوند و طبق بيان قرآن كريم امام فرشتگان كه روحالاٴمين است اين در قلب مقدس پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) نازل ميشود ﴿نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ اْلأَمينُ ٭ عَلي قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرينَ﴾[2] ﴿نَزَلَ بِهِ﴾ يعني «انزله» گرچه ﴿بِالْحَقِّ أَنْزَلْناهُ وَ بِالْحَقِّ نَزَلَ﴾[3] گرچه ما فرستاديم اما آنكه ميآورد روح الامين است که پيك ما است او كجا ميآورد كجا وارد ميشود مهمان كيست؟ آن مهمان قلب پيغمبر است ﴿نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ اْلأَمينُ ٭ عَلي قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرينَ﴾ خب پس قرآن را وجود مقدس روحالامين بر قلب پيغمبر نازل كرد يك قلبي كه هفتاد هزار فرشته را هم پذيرايي ميكند اين را ميگويند صدر مشروح كه ﴿أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ﴾[4] اينها كه به آسمان و زمين و بيرون نيامدند كه گرچه «قد ملأ الخافقين» «خافق» يعني افق، افق را ميگويند خافق، خافقين يعني افقين يعني شرق و غرب وقتي گفته شد «ملأ الخافقين» يعني «ملأ المشرق و المغرب» خب وقتي كه ميآيند كجا نازل ميشوند اينها بيرون دروازه قلب پيغمبر ميايستند يا به امامت روحالامين وارد محدودهٴ قلب ميشوند قرآن كه بيانش اين است كه اين كتاب الهي بر قلب پيغمبر نازل شده است ﴿ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ اْلأَمينُ ٭ عَلي قَلْبِكَ﴾ آنگاه يك قلبي است كه هفتاد هزار فرشته آنجا حضور و ظهور دارند به امامت روحالامين است اين يكي از نكاتي است كه از اين روايات استفاده ميشود اگر فحص بالغ بليغ بفرماييد اعتبار اين روايات اثبات بشود اينگونه از معارف فراوان را هم به همراه دارد و اگر صرف اينكه اُبيبنكعب نقل كرد آن وقت حيف اين معارف هست كه آدم تحقيق نكند نكته عرشي ديگري كه اين روايات دارد اين است كه سرّ اينكه هفتادهزار فرشته اين سوره را بدرقه كردهاند آن است كه هفتاد بار نام مبارك الله در اين سوره آمده است خب اينها كم حرف نيست براي هر اسمي هزار فرشته بدرقه ميكنند.
پرسش...
پاسخ: چرا، فرشتگاني كه ﴿نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ اْلأَمينُ ٭ عَلي قَلْبِكَ﴾[5] اينكه نظير باران نيست كه پرت كند كه فرشته ﴿نَزَلَ بِهِ﴾ يعني انزله يعني اين روحالامين اين را آورد در قلب تو گذاشت خب
پرسش...
پاسخ: كتاب را پس او آمد در قلب گذاشت بيرون دروازه قلب كه نايستاد که چيزي را در قلب بيندازد.
پرسش...
پاسخ: چرا، اين اگر خودش در قلب نيايد اين لازمهاش آن است كه يك واسطهاي باشد بين روحالامين و بين قلب پيغمبر آن واسطه را چه كسي تأمين ميكند؟ ظاهر آيه اين است كه ﴿نَزَلَ بِهِ﴾ يعني «انزله» يعني اين كتاب را ما به فرشته وحي داديم ﴿وَ بِالْحَقِّ أَنْزَلْناهُ وَ بِالْحَقِّ نَزَلَ﴾[6] اين فرشته وحي هم گرفت آورد آورد تا قلب پيغمبر گذاشت خب اگر وارد قلب پيغمبر نشود چگونه در قلب پيغمبر بگذارد؟
پرسش...
پاسخ: معلّم علم را در قلب آدم نميگذارد معلّم علت معدّه است هيچ كسي نزد هيچ كسي درس نميخواند معلّم همه خداست معلّم كه حرف ميزند يك آهنگي ايجاد ميكند در فضا اين به گوش ميخورد مؤلف كسي كه مينگارد نقوشي را روي صفحه مينگارد متعلم يا خواننده مينگرد اينها علتهاي معدّهاند هيچ كسي معلّم ديگري نيست اينها علل معدهاند و عللهاي اعدادياند آنچه کسي تحويل ديگري ميدهد يا آهنگ است يا نقشه آنگاه مستمع اين آهنگ را از راه گوش به درون ميسپارد خواننده اين نقوش را از راه چشم به درون ميبرد از آن به بعد است كه نقشه تبديل به علم ميشود يا آهنگ تبديل به علم ميشود اين است که ﴿عَلَّمَ الآنسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ﴾[7] معلم خداست.
پرسش: حديث قدسي دارد كه ...
پاسخ: البته اينها مطابق با آن حديث قدسي هم هست غرض آن است كه حيف اين معارف است كه بررسي نشود همه اينها به بركات اين روايت هست اما اين معارف عميق را كه نميشود با ابيبنكعب حل کرد که اينها كه كمتر از اين احكام فقهي نيست كه ما در مكروهات و مستحبات ميگوييم كه بالأخره يك روايت معتبري ميخواهيم مگر براساس تسامح در ادله سنن تسامح در ادله سنن براي ثواب بردن در مرحله عمل است اما تسامح در سنن يا امثال ذلك كه ديگر در باب معارف نيامده كه اگر آمده كسي تسامحاً يك چيزي را قبول كرده ما به او ثواب ميدهيم كه آن «من بلغه ثواب من الله علي عملٍ فعمل ذلک العمل التماس ذلک الثواب أوتيه»[8] در معارف بالأخره درك معيار فضيلت است و ثواب آنگاه حيف اين مطالب بلند است كه انسان به صرف نقل اُبيابنكعب اكتفا كند اگر روايت معتبر باشد اين حكم عميق را هم به دنبال دارد كه اين يك صدر مشروحي است هفتاد هزار فرشته در او نازل ميشود اين برابر﴿أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ﴾[9] است آنگاه وقتي علما ورثه انبيا بودند كسي در خدمت سورهٴ مباركهٴ «انعام» بود اين سوره را خوب خواند و خوب فهميد مهماندار همان فرشتهها خواهد بود يا لااقل كمتر، وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) بالاصاله، شاگردان او بالتبع آن وقت اين معارف را هم به دنبال دارد.
مطلب بعدي آن است كه اينكه فرمود به عدد هر اسم هزار فرشته اين سورهٴ مباركهٴ را بدرقه كردند اين بايد بعد از حذف مكررات باشد حالا اين را بايد بررسي بفرماييد كه كلمه مبارك الله يا ساير اسماي الهي را بشماريد الله به تنهايي هفتاد بار ذكر شد يا مجموعه اسماي حسنايي كه در اين سورهٴ مباركه آمده است هفتاد بار هست البته بعد از حذف مكررات از اين روايت برميآيد به اينكه يعني بعد از حذف مكررات هفتاد بار نام مقدس الله هست اگر ما ديديم بررسي كرديم ديديم بله حذف مكررات بيش از اين است يا كمتر از اين است يك خللي در اين روايت پديد ميآيد يا يك راه ديگري بايد براي پي بردن به اينكه اسم خدا چيست آن راه را طي كنيم به هر تقدير طبق شاهد داخلي و شاهد خارجي اين سورهٴ مباركهٴ «انعام» دفعتاً واحدتاً نازل شده است به استثناي شش آيه طبق بعضي از نقلها، سه آيه طبق بعضي از نقلها، يك آيه طبق بعضي از نقلها كه اينها در مدينه نازل شدهاند و آن هم بر اين مبناست كه آن آياتي كه مشتمل بر احكام هست ﴿تَعالَوْا أَتْلُ ما حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ﴾[10] كه پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) مأمور شد به مردم بفرمايد بياييد تا من محرمات الهي را براي شما تلاوت بكنم از آن جهت كه محرمات مثلاً احكام تكليفي در مدينه نازل شده است نشان ميدهد كه اين آيات در مدينه نازل شده ولي اين تام نيست براي اينكه خطوط كلي احكام در مكه هم نازل شد جزئياتش و فروعات فراواني البته در مدينه نازل شد ولي خطوط كلي محرمات احياناً در مكه نازل شد خب.
پرسش...
پاسخ: خب اگر آن را دلالت بر كثرت گرفتيم اين مشكل داخليمان حل نميشود يعني ما هفتاد اسم بايد تحويل بدهيم بعد بگوييم حالا يا هفتاد هزار است يا اين نه، نشانه و علامت كثرت است اگر علامت كثرت بود چه بهتر يعني قلب مقدس آن حضرت توان پذيرايي بيش از هفتاد هزار فرشته را هم دارد ولي آنچه را كه محور اصلي است آن است كه آيا هفتاد اسم در اين سوره هست بعد از حذف مكررات يا نه؟
پرسش: اشكال ندارد اگر كمتر شد
پاسخ: خب نه اگر بيشتر شد رقم هم عِوض خواهد شد آن وقت اين روايت اين است كه به مناسبت هر اسمي هزار فرشته ميآيد ظاهر روايت اين است از اينجا معلوم ميشود به اينكه اگر سور ديگر هم مشتمل بر اسمای الهي بودند آن هم با مشايعت ملائكه همراه هست چون اختصاصي به اين سوره نخواهد داشت سور اسماي الهي هميشه محترماند ما موظفيم که نام خدا را هم تكريم كنيم نه تنها الله را بلكه نام خدا را هم موظفيم تسبيح كنيم ﴿سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ اْلأَعْلَي﴾[11] سبح كذا سبح كذا هم الله را تسبيح و تقديس ميكنيم مثل اينكه فرشتگان ميگويند ﴿نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ﴾[12] هم اسماي الهي را بايد تقديس بكنيم نام خدا را اگر انسان تقديس ميكند منظور همان نام خارجي است كه ذات مع الوصف است البته اين اسماي ظاهري را هم در مقام ذهن كه ميفهميم بايد تقديس بكنيم در مقام لفظ كه تلفظ ميكنيم بايد تقديس بكنيم و مانند آن سرّ اينكه در نماز گفتند مزمزه بكنيد براي اينكه انسان در همان روايات اسرارالصلاة آمده است كه انسان وقتي ميخواهد نام الله را ببرد بايد قبلاً دهنش را بشويد اينكه ميگويند دهنت را شستي،دهنت را شستي اين از آن روايات نشئت گرفت ديگر اين روايات مزمزه در اسرار وضو آمده است كه انسان وقتي ميخواهد نام مقدس الله را ببرد بايد با دهن پاك ببرد دهن را مزمزه كند به آب دهن را تطهير كند بعد نام مقدس الله را ببرد خب اگر اسماي الهي اين گونه از قداست و حرمت را دارند اختصاصي به سورهٴ مباركهٴ «انعام» ندارد براي اين سوره مرحوم امينالاسلام آن حديث را نقل كرد كه اگر كسي حاجتي داشت و نمازي خواند و بعد از نماز آن جملهها را گفت و اين سورهٴ مباركهٴ «انعام» را قرائت كرده است حاجتش برآورده ميشود اما حالا هفتاد بار اين سوره را بخوانند يا چهل نفر بخوانند يا هفتاد نفر بخوانند اينها را ايشان اينجا نقل نكرده اصل آن نماز و آن دعا و قرائت اين سورهٴ مباركه خب اين تمام مطلب دربارهٴ آن امر اول كه آيا آن دفعتاً واحدتاً نازل شد يا نه؟ ظاهرش اين است كه دفعتاً واحدتاً نازل شده است براي اينكه به خواست خدا وقتي آياتش را ملاحظه ميفرماييد ميبينيد منسجم و هماهنگ است اين شاهد داخلي، شاهد خارجي هم نشان ميدهد كه آن روايات باشد نشان ميدهد كه دفعتاً نازل شده است.
اما مطلب ثاني كه آيا در مكه نازل شده يا در مدينه ظاهرش اين است كه در مدينه اينجا هم از دو شاهد ميتوان كمك گرفت يكي شاهد داخلي يكي شاهد خارجي كه جمع هر دو را شايد شاهد داخلي بررسي محتواي خود آيات سوره است شاهد خارجي روايات باب است درباره شاهد داخلي اگر مخاطب اصلي و محور اصلي يك سوره شرك و شركزدايي و توجه به مشركين و دعوت به توحيد و دعوت به معاد به دعوت به وحي و نبوت بود محور اصلي اين سوره را اينها تشكيل داد معلوم ميشود اين سوره در مكه نازل شد چون مخاطب اصلي اين آياتي كه در مكه نازل شد مشركين بودند و شركزدايي و اما اگر نه، مؤمنين بودند يا منافقين بودند يا فروعات فقهي را در برداشت و مانند آن پيداست كه اين در مدينه نازل شده است براي اينكه گرچه ريشه نفاق در مكه بود ولي ابتلاي مؤمنين به منافقين در مدينه بود و تشريع احكام فرعي فقهي هم در مدينه بود بنابراين اگر محور اصلي يك سورهاي را بيان افشاگري نفاق و بيان خطرات منافقين است تشكيل داد يا احكام فرعي فقهي تشكيل داد و مانند آن اين معلوم ميشود که اين سوره در مدينه نازل شد البته سور مدني مشتمل بر آيات توحيد و نبوت و معاد هم هستند اما محورهاي اصلي آنها چيز ديگر است و آنچه كه در سورهٴ مباركهٴ «انعام» به چشم ميخورد آن است كه محور اصلي او همين مسئلهٴ اصول دين است دعوت به توحيد است شركزدايي هست نقل شبهات مشركين هست ابطال شبهات مشرکين است و مانند آن بر اساس اين استشهاد داخلي ميتوان استنباط كرد كه اين سورهٴ مباركهٴ «انعام» در مكه نازل شد بايد ديد روايت معتبري هست كه دلالت بكند براينكه اين سوره در مكه نازل شد يا نه آن هم به بحث روايي برميگردد چون آن روايتهايي كه دارد دفعتاً نازل شده است و هفتاد هزار فرشته بررسي كردند در اين روايت بر فرض اينكه تام باشد دلالت ندارد بر اينكه در مكه نازل شد يا مدينه ممكن است در مدينه نازل شده باشد بايد يك روايات ديگري را جستجو كرد که دلالت كند بر اينكه در مدينه نازل شد.
اما مطلب سوم و چهارم، مطلب سوم آن است كه اين سوره در ارتباط با ساير سور جايگاهش كجاست؟ آيا بعد از سورهٴ مثلاً «روم» قرار گرفته يا بعد از سورهٴ «لقمان» قرار گرفته يا بعد از سورهٴ «عنكبوت» و «سجده» قرار گرفته و مانند آن يا قبل از آنهاست اين هم دو تا راه دارد يكي شاهد داخلي، يكي شاهد خارجي، شاهد داخلي آن است كه در خود سوره اشارهاي بشود به اينكه اين مطلب را ما قبلاً گفتيم يا به شما اشاره شده است اگر چنين ظهوري از يك آيهاي به دست آمد كه مثلاً خدا ميفرمايد ما اين مطلب را قبلاً به شما گفتيم و آن مطلب هم در يك سورهاي مشخص بود معلوم ميشود كه اين سوره بعد از آن سوره مشخص نازل شده است اما بعد از اين سوره چه سورهاي ميآيد اين را از اين سوره نميشود استفاده كرد شاهد خارجي همان روايات معتبري است كه دلالت كند بر اينكه اين بعد از کدام سوره نازل شد.
مطلب چهارم آن است كه اين در چه سالي از بعثت يا چه سالي از هجرت نازل شده است آن را هم شايد با زحمت البته بتوان از بعضي از آيات سور استنباط كرد و قسمت مهم راه اثباتياش را هم روايات و تاريخ معتبر به عهده دارد كه در چه سالي از بعثت يا چه سالي از هجرت اتفاق افتاده اگر جريان محاصره باشد مثلاً يا اگر جريان مهاجرت به حبشه و امثال ذلك باشد خب تاريخ و روايات مشخص ميكند كه اين هجرت به حبشه در چه سالي بود معلوم ميشود اين سوره در همان سال نازل شده است يا اگر ناظر به محاصره باشد تاريخ و روايت مشخص ميكند كه محاصرهٴ پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) در چه سالي بود معلوم ميشود اين سوره در همان سال نازل شده است يا اگر مربوط به جنگ باشد، جنگ بدر باشد، جنگ اُحد باشد، جنگ خندق و احزاب باشد اين را تاريخ يا روايات مشخص ميكنند كه در چه سالي از هجرت هست به كمك آنها ميتوان فهميد كه اين سوره در چه سالي از هجرت نازل شده است البته اگر بعضي از آيات سورهاي مربوط به مثلاً جنگ احد باشد دلالت نميكند كه همه آن سوره در سالي نازل شده است كه در آن سال جنگ اُحد رخ داد مگر اينكه ثابت بشود كه اين دفعتاً واحدتاً نازل شده است وگرنه ممكن است که بعضي از آياتي كه مربوط به جنگ احد است در همان سال مشخص هجري نازل شده باشد و بعضي از آيات قبلش يا بعدش خب اينها خطوط كلي اين سورهٴ مباركهٴ «انعام» بود.
اما اين چند آيهاي كه تلاوت شد آيه اولش دربارهٴ خلقت نظام خارجي است و آيه دومش دربارهٴ خلقت انسان است و آيهٴ سومش دربارهٴ بازگشت همه موجودات به الله است كه در حقيقت اشاره به معاد است آيهٴ اول كه درباره عالم است فرمود: ﴿الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضَ وَ جَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ﴾ ، ﴿ثُمَّ قَضي أَجَلاً﴾ آيهٴ سوم كه مربوط به علم خداست و اشارهاي به مسئله معاد دارد اين است كه ﴿وَ هُوَ اللّهُ فِي السَّماواتِ وَ فِي اْلأَرْضِ يَعْلَمُ سِرَّكُمْ وَ جَهْرَكُمْ﴾ اينكه فرمود آشكار و نهان شما را ميداند يعني يك روز حسابي هم هست اگر روز حسابي نباشد و خداوند ما را به محاسبه دعوت نكند ﴿وَ يَعْلَمُ ما تَكْسِبُونَ﴾ گفتن چه سودي دارد حالا بر فرض بداند ولي چون مسئله معاد هست مسئله حساب هست به ما ميفرمايد سرّ و جهر شما را خدا ميداند هر كاري كه كرديد خدا ميداند در طليعهٴ اين سوره ذات اقدس الهي ادب ورود در مسائل علمي را به ما ياد ميدهد و آن اين است كه اين سوره، سورهٴ استدلال براي معارف الهي است يعني اصول كلي دين قبل از شروع بحث سخن از حمد خداست ﴿اَلْحَمْدُ لِلّه﴾ كه اين ادب را خدا به همه كساني بخواهند كه وارد معارف الهي بشوند آموخت ﴿اَلْحَمْدُ لِلّه﴾ خب چون خطوط كلي اين سوره درباره اصول دين است اين آيات اوليه او هم شبيه برائت استهلال به منزله مرات محتواي سوره هست لذا خطوط كلي اين سوره را كه آفرينش و آفريدگار باشد انسان و آفريدگار انسان و معاد انسان باشد در طليعهٴ اين سوره درج فرمود: ﴿الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضَ وَ جَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ﴾ معمولاً ﴿سَّماواتِ﴾ در قرآن كريم جمع ذكر ميشود و شده است و ﴿أَرْضَ﴾ مفرد مگر در پايان سورهٴ مباركهٴ «طلاق» كه فرمود خداوند ﴿خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ اْلأَرْضِ مِثْلَهُنَّ﴾[13] از اين﴿وَ مِنَ اْلأَرْضِ مِثْلَهُنَّ﴾ كه در پايان سورهٴ مباركهٴ «طلاق» هست شايد بتوان استفاده كرد كه «ارضين» هم داريم لذا اگر در دعاي فرج و مانند آن آمده است که «اللهم رب السماوات السبع و رب الارضين السبع»[14] شايد از ذيل آيه سورهٴ مباركهٴ «طلاق» استنباط شده است يك بيان نوراني از امام رضا(صلوات الله و سلام عليه) در همان بحثهاي روايي سورهٴ مباركهٴ «طلاق» هست كه فرمود: ﴿وَ مِنَ اْلأَرْضِ مِثْلَهُنَّ﴾ وجود مبارك حضرت دستشان را روي دست گذاشتند با يك فاصله معين فرمود «ارضٌ و سماءٌ ، ارض و سماءٌ» يعني يك زمين است بالايش آسمان، يك زمين هست بالايش آسمان اين بالأخره كهكشانها وضعشان روشن نيست كه چندتا هستند هنوز آيه مباركه ﴿فَلا أُقْسِمُ بِما تُبْصِرُونَ ٭ وَ ما لا تُبْصِرُونَ﴾[15] همچنان زنده است ﴿وَ ما لا تُبْصِرُونَ﴾ يعني آنچه كه با چشمهاي مسلح هم هنوز نديديد و نميبينيد نه تنها چشم مسلح فرمود: ﴿فَلا أُقْسِمُ بِما تُبْصِرُونَ ٭ وَ ما لا تُبْصِرُونَ﴾ آنچه را كه ميبينيد و آنچه را كه نميبينيد تا كنون كه بشر نتوانست چيزي كشف بكند كه تمام كهكشانها را زيرمجموعه خود بياورد مجهولات او خيلي بيش از معلومات اوست خب از اينكه فرمود: ﴿خَلَقَ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضَ﴾ رقم سماوات مشخص نيست منظور از سماوات هم در قرآن كريم يك سماي دنيا ذكر ميكند كه تمام اجرام آسماني و نوراني در همان سماي دنياست كه ﴿إِنّا زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِزينَةٍ الْكَواكِبِ﴾[16] معلوم ميشود همه اين ستارههاي ثابت و سيار با فاصلههاي فراواني كه «بعضهم فوق بعضهم و بعضها دون بعض و بعضها عدل بعض» دارند اينها در آسمان نزديكاند در نزديكترين آسمانها به انساناند كه آسمان دنيا يعني آسمان نزديك اين دنيا مؤنث ادني است اين با كواكب مزين است آن آسمان اعلا آن آيا كواكب دارد؟ و چون ما نميبينيم براي ما مزين نيست يا اصلاً كواكبي ندارد؟ آن را نميشود از اين استفاده كرد.
مطلب ديگر آن است كه در قرآن كريم فرمود درهاي آسمانها به روي كافران باز نميشود ﴿لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابُ السَّماءِ﴾[17] خب اگر منظور از آسمان همين آسمان فيزيكي باشد كه آنها مرتب دارند رفت و آمد ميكنند چندي قبل نقل كردند از رسانههاي گروهي خودي نقل كردند كه سي هزار و مين ماهواره را شوروي سابق فرستاده يا سه هزار و مين ماهواره را آنها فرستادند خب ديگران هم به همين اعداد يا بيشتر فرستادند اينكه فرمود: ﴿لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابُ السَّماءِ﴾ معلوم ميشود اين آسمان نيست آن آسماني است كه ﴿وَ أَوْحي في كُلِّ سَماءٍ أَمْرَها﴾[18] آن آسماني است كه فرشتگان در آنجا حضور و ظهور دارند كه مدبرات امرند آن آسماني است كه وحي در آنجا هست و گيرندگان وحياند آن آسمان است كه دعاي مؤمن به آنجا ميرود آن آسماني كه ﴿وَ فِي السَّماءِ رِزْقُكُمْ وَ ما تُوعَدُونَ﴾[19] وگرنه خود اين آسمان ظاهري مثل اين زمين اين رزق ماست نه مخزن رزق فرمود: ﴿وَ فِي السَّماءِ رِزْقُكُمْ وَ ما تُوعَدُونَ﴾ اين آسمان ظاهري يعني اين منظومه شمسي اين اجرام نوراني و مانند آن اينها ارزاق ماست مثل كره زمين نه اينكه اينها مخزن روزي ما باشند ظاهر آيه اين است كه﴿وَ فِي السَّماءِ رِزْقُكُمْ وَ ما تُوعَدُونَ ٭ ... إِنَّهُ لَحَقُّ مِثْلَ ما أَنَّكُمْ تَنْطِقُونَ﴾ خب اگر سخن از ﴿لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابُ السَّماءِ﴾ است اگر سخن از ﴿وَ أَوْحي في كُلِّ سَماءٍ أَمْرَها﴾[20] است اگر سخن از آن است كه آسمانها مخزن ارزاق شمايند و اگر سخن از آن است كه ادعيه به آسمانها صعود ميكنند معلوم ميشود غير از اين اجرام فيزيكي مسائل و معارف ديگري هم هست و ذات اقدس الهي همان طوري كه اين اجرام فيزيكي را آفريد آنهايي كه مقر فرشتگان هستند و مدبرات امر آنجا حضور و ظهور دارند آنها هم مخلوق خدايند ﴿الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضَ﴾ قهراً اين ارض ناظر به اين ارض خاص نيست اين ارض جنس است نه شخص كه شامل ارضين هم خواهد شد اينچنين نيست كه اين «ارض» شخص باشد تا با آنچه در سورهٴ مباركهٴ «طلاق» آمده است که ﴿وَ مِنَ اْلأَرْضِ مِثْلَهُنَّ﴾[21] ناهماهنگ باشد آن وقت اين ارض ميشود جنس چون قابل انطباق است بر افراد كثير ارضيني داريم سماواتي داريم خدا آفريدگار همه اينهاست ﴿الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضَ﴾ اگر سماوات و ارض آفريد و اگر اجرام نيّر آفريد و اگر اينها در حركتاند قهراً ظل و ظلمتي هم پديد ميآيد فرمود: ﴿وَ جَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ﴾ خب اگر آسمان و زمين نباشد اين اجرام شمسي نباشد قهراً نور ظاهري نيست وقتي نور ظاهري نبود ظلمت هم نيست البته نور معنوي كه علم هست در قبالش ظلمت به معناي جهل راه دارد اما اين نور ظاهري به وسيله اجرام سمايي آفريده شده قهراً ظلمت هم به وسيله آنها كشف ميشود ظلمت در حقيقت عدم نور است حالا اگر زمين از آفتاب نور گرفته آن چهره از زمين كه برابر با آفتاب است خب نور ميگيرد آن چهرهاي كه برابر آن نيست مظلم است و تاريك سرّ اينكه درباره آسمانها و زمين كلمه ﴿خَلَق﴾ به كار رفت و درباره ظلمات و نور ﴿جَعَلَ﴾ به كار رفت براي اينكه ﴿خَلَق﴾ از آن مادهاي خبر ميدهد كه تركيب را به همراه دارد آن لباس كهنه را ميگويند ثوب خَلِق اصولاً خلقت آن است كه انسان موادي را جمع بكند و به صورتي دربياورد اما آنكه نوظهور باشد پديده بيسابقه باشد آن فطرت است نه خلقت فاطر كسي است كه نوظهور دارد ﴿بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾[22] از اين جهت كه اينها نوظهورند از چيزي خلق نشدهاند خدا ﴿ بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ است از آن جهت كه هر كدام از اينها يك مادهاي دارند كه فرمود: ﴿ثُمَّ اسْتَوي إِلَي السَّماءِ وَ هِيَ دُخانٌ﴾[23]يا ﴿وَ اْلأَرْضَ بَعْدَ ذلِكَ دَحاها﴾[24] معلوم ميشود ماده اوليه اينها را قبلاً خلق كرد بعد اين ماده را ... كرد اين ميشود خلقت اصل ماده و صورت جاي مجموعه را وقتي ملاحظه ميكنند ديگر مسبوق به ماده ديگر نيست ميشود ﴿بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾، ﴿فاطِرِ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ﴾ كه اين ﴿الْحَمْدُ لِلّهِ فاطِرِ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ جاعِلِ الْمَلائِكَةِ رُسُلاً﴾[25] در طليعهٴ سورهٴ مباركهٴ «فاطر» فرمود خداوند ﴿فَاطِرِ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ است در طليعهٴ سورهٴ مباركهٴ «انعام» فرمود خدا «خالق سماوات و الارض» است اين مجموعه را كه بررسي كنيد ميبينيد اين مجموعه از يك مادهاي نيست خدا بديع اينهاست و فاطر اينهاست وقتي كل اينها را تشريح ميكنيد ميبينيد كه زمين مادهاي دارد آسمان مادهاي دارد ﴿وَ اْلأَرْضَ بَعْدَ ذلِكَ دَحاها﴾ معلوم ميشود قبلاً مادهاش بود يا﴿ثُمَّ اسْتَوي إِلَي السَّماءِ وَ هِيَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِْلأَرْضِ ائْتِيا﴾[26] معلوم ميشود قبلاً ماده گازي او يا هرچه بود خدا آفريد ﴿فَسَوّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ﴾[27] اول مادهاش را آفريد بعد به آسمانها هفتگانه تسويه كرد يا زمين را اول مادهاش را آفريد ﴿وَ اْلأَرْضَ بَعْدَ ذلِكَ دَحاها﴾[28] دحو الارض است تحو الارض است بر اساس اين حساب سخن از خلقت است بر اساس اينكه اين مجموعه مسبوق به ماده ديگر نيست سخن از بديع بودن و فاطر بودن است.
«و الحمد لله رب العالمين»
ـ سورهٴ عبس، آيات15ـ16.[1]
ـ سورهٴ شعراء، آيات 193 ـ 194. [2]
ـ سورهٴ اسراء، آيهٴ 105.[3]
ـ سورهٴ انشراح، آيهٴ 1.[4]
ـ سورهٴ شعراء، آيات 193ـ194. [5]
ـ سورهٴ اسراء، آيهٴ 105.[6]
ـ سورهٴ علق، آيهٴ 5.[7]
ـ کافي، ج2 ، ص 87.[8]
ـ سورهٴ انشراح، آيهٴ 1.[9]
ـ سورهٴ انعام، آيهٴ 151.[10]
ـ سورهٴ اعلي، آيهٴ 1.[11]
ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 30.[12]
ـ سورهٴ طلاق، آيهٴ 12.[13]
ـ مفاتيح الجنان، دعاي اللهم اني اسالك باسمك الذي دان له كل شيء[14]
ـ سورهٴ حاقه، آيات 38 ـ 39.[15]
ـ سورهٴ صافات، آيهٴ 6.[16]
ـ سورهٴ اعراف، آيهٴ 40.[17]
ـ سورهٴ فصلت، آيهٴ 12.[18]
ـ سورهٴ ذاريات، آيهٴ 22.[19]
ـ سورهٴ فصلت، آيهٴ 12.[20]
ـ سورهٴ طلاق، آيهٴ 12.[21]
ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 117.[22]
ـ سورهٴ فصلت، آيهٴ 11.[23]
ـ سورهٴ نازعات، آيهٴ 30.[24]
ـ سورهٴ فاطر، آيهٴ 1.[25]
ـ سورهٴ فصلت، آيهٴ 11.[26]
ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 29.[27]
ـ سورهٴ نازعات، آيهٴ 30.[28]