11 12 2017 342178 بطاقة تعريف:
image
یادداشت علمی از حجت الاسلام و المسلمین حسین اشرفی

زیارت قبور بزرگان و پاسخ به شبهات وهابیت برگرفته از آثار حضرت آيت الله جوادي آملي(دام ظله)

زیارت از ریشه «زَور» است. اصل این واژه به معنای میل و عدول از چیزی است. دروغ را از آن جهت، زُور گفته‎اند كه مایل و منحرف از راه حق می‎گردد احمد بن فارس در ادامه می‎گوید: زائر را از آن جهت زائر می‎گویند كه وقتی به زیارت تو می‎آید از غیر تو عدول می‎كند و رو برمی‎گرداند

چیستی زیارت
زیارت از ریشه «زَور» است. اصل این واژه به معنای میل و عدول از چیزی است. دروغ را از آن جهت، زُور گفته‎اند كه مایل و منحرف از راه حق می‎گردد[1] احمد بن فارس در ادامه می‎گوید: زائر را از آن جهت زائر می‎گویند كه وقتی به زیارت تو می‎آید از غیر تو عدول می‎كند و رو برمی‎گرداند[2] از این‎رو برخی گفته‎اند: زیارت، به معنای قصد و توجه است.[3] فیومی در ادامه می‎گوید: زیارت، در عرف آن است كه انسان با انگیزه بزرگداشت كسی و اُنس گرفتن با او به وی روی آورد.[4]
نیز برخی گفته‎اند: این‎كه بر ملاقات اولیا و بزرگان،زیارت اطلاق شده، از آن جهت است كه این كار، انحراف از جریان مادی و عدول از عالم طبیعت و توجه به عالم روحانیت است، در حالی كه در محیط طبیعی حضور دارد و جسمانیت خویش را حفظ می‎كند.
تنها موردی كه قرآن كریم این واژه را در این معنا استعمال كرده، ﴿زرتم﴾ در آیه كریمه ﴿ألهیكم التكاثر * حتی زرتم المقابر﴾[5] است. مفسران در تفسیر این آیه گفته‎اند: دو طایفه از قریش، یعنی«بنی عبد مناف» و«بنی سهم بن عمرو» به مفاخره با یك ‎دیگر پرداختند[6] و هر یك، بزرگان و افراد قبیله خویش را به رخ دیگری می‎كشیدند كه سرانجام بنو عبد مناف در این مفاخره برتری یافتند. گروه مقابل، یعنی بنی‎سهم برای جبران شكست خویش گفتند: در جاهلیت بسیاری از افراد طایفه ما بر اثر بغی و ستم نابود شدند كه اگر زنده می‎بودند، بر شما غلبه می‎كردیم. از این‎رو به سراغ قبرستان‎ها رفتند و به شمارش قبرهای قبیله خویش پرداختند.[7]
براین اساس، قرآن كریم به سراغ كسی یا چیزی رفتن و دیداركردن با او را «زیارت» نامیده است.

فلسفه زیارت
تعظیم، تكریم، گرامی داشت و یادكرد انسان‎های شایسته، هنرمند، فرهیخته، فرهنگ‎ساز، نقش‎آفرین، مصلح، متحوّل‎ كنندگان تاریخ و ... و نیز زنده نگه‎داشتن نام و یاد آنان پس از مرگ، لازمه محبت، عشق و ارادت انسان به نیكی‎ها و كمالات است و ریشه در فطرتو سرشت آدمی دارد.[8]
امروزه شاهدیم كه ملت‎ها و ملیت‎های مختلف، بزرگان علم، ادب و هنر خویش را با برگزاری سمینارها، همایش‎ها، كنفرانس‎ها و... گرامی می‎دارند، فضایل و كمالاتشان را برمی‎شمارند، به وجود آنان افتخار می‎كنند. این نكوداشت‎ها به عصر حاضر اختصاص ندارد بلكه در طول تاریخ ادامه داشته، هرچند در كیفیت و كمّیت مختلف بوده است.
تلاش جوامع گوناگون بر حفظ آثار نیكان و احیای میراث گذشتگان و رواج موزه‎ها نمونه‎ای از نكوداشت مفاخر نیاكان است. بدین ترتیب در تكریم و تعظیم صاحبان كمال، تفاوتی بین زندگان و مردگان صاحب كمال نیست، گرچه در كیفیت و شَكل نكوداشت‎ها هر روز تغییراتی حاصل می‎شود.
ریشه این بزرگداشت‎ها، تكریم‎ها و تعظیم‎ها، زیبا دوستی انسان و عشق و ارادت فطری او به كمال است. هر كسی با كشش درونی و خداداد خویش، زیبایی را دوست می‎دارد، به كمال عشق می‎ورزد، صاحبان كمال و زیبایی را می‎ستاید و در مقابل آنان از خود فروتنی نشان می‎دهد. چنان كه از عوامل و انگیزه‎های عبادت آدمی در پیشگاه كمال مطلق (جل‎جلاله) نیز همین كمال دوستی است. حتّی بت‎پرستان نیز از آن جهت در برابر هیاكل چوبی و سنگی كرنش می‎كنند كه آنها را صاحب كمال و برخوردار از جمال می‎پندارند هر چند در آن پندار و این كردار صائب نیستند.

شخصیت‎های تاریخ‎ساز
در طول تاریخ در كنار صالحان، طالحان نیز همواره موج‎آفرینی كرده، در سرنوشت ملّت‎ها نقش داشتند و تحولاتی شگرف، در جوامع انسانی آفریدند، لیكن پس از مرگ، نام و یاد آنان به همراه جسمشان دفن گردید و گاه تنها برخی اهداف خاص سیاسی، اقتصادی، ملی و... سبب می‎شد كه چند صباحی نامشان به نیكی یاد شود، اما زمانی نمی‎گذشت كه به فراموشی سپرده می‎شدند. نمونه این تكریم و تجلیل‎های ساختگی، بزرگداشت پادشاهان ننگ‎آفرین دو هزار و پانصد ساله است كه رژیم منحوس ستم‎شاهی پهلوی بود که به انگیزه مبارزه با اسلام و تاریخ اسلامی، تاریخ ننگین شاهنشاهی را جایگزین تاریخ هجری كردند و كوروش را به خوابی آسوده و آرام فرا خواندند، لیكن انقلاب اسلامی با شراره‎های خود، همه آن تلاش‎ها را فرا گرفت در نتیجه «نه از تاك نشان ماند و نه از تاك نشان».
سرّ این ناپایداری، ریشه نداشتن این‎گونه شخصیت‎ها در عواطف و احساسات انسان‎هاست؛ حتی كسانی كه بزرگشان می‎شمارند نیز، اعتقاد به آن‎ها ندارند، بلكه اهداف و اغراض خاصّی آنان را وادار به این تكریم‎ها و تعظیم‎ها می‎كند تا در پناه آن بر مركب مراد سوار شوند و آن‎گاه كه به هدف خود نایل شدند یا از رسیدن به آن ناامید گشتند قلم بطلان بر همه افتخارات موهوم می‎كشند و به همه آنها پشت پا می‎زنند، باطل ‎همواره همانند كف‎های روی آب بزودی نابود می‎گردد.
و با اتكای بر حق چند صباحی خود نمایی می‎كنند اما هرگز اتحاد و یگانگی میان آنها نیست و نمی‎توان گفت كفی كه در این قسمت رودخانه به وجود آمده، هماهنگ با كفی است كه چند متر قبل از این مكان به وجود آمد و از بین رفت یا چند متر پس از این پدید می‎آید. هر كفی جدای از قبل و بعد خویش است و وجودی منقطع و بریده دارد، در حالی كه همان آبی كه از سرچشمه جدا می‎شود، بستر طولانی رودخانه را در می‎نوردد تا به دریا برسد، به گونه‎ای كه هركس آن را در هر جای رودخانه می‎بیند، بدون تردید آن را همان آبی می‎داند كه از دامنه كوه سرازیر شده است.
جریان حق در طول تاریخ همواره به یكدیگر متصل است. همان فریادهای اندوهناكی كه شیخ‎ الانبیاء، حضرت نوح (علیه‎السلام) برای سرسختی امّت خویش و نپذیرفتن یگانگی خدا، لزوم یكتاپرستی، اعتقاد به معاد و... سر می‎داد از سینه دردمند پدر موحدان عالم، حضرت ابراهیم (علیه‎السلام) برخاست و امین مكه، حضرت محمد بن عبدالله (ص) نیز آن را با فریاد «یا صباحاه»[9] بر فراز كوه صفا به گوش جهانیان رسانید. از مشخّصات بارز هر یك از انبیای الهی(ع) تصدیق انبیای پیشین و بشارت به آمدن پیامبر پس از خویش است؛ اما جریان باطل درطول تاریخ ازهم جدایند، زیرا هرچند همه اهل باطل در دعوت به بی‎دینی و بی خدایی مشترك اند، هركس مردم را به هوای خویشتن دعوت می‎كند و دیگران را قبول ندارد.

مؤمنانْ معدود، لیك ایمان یكی *** جسمشان معدود، لیكن جان یكی
جان حیوانی ندارد اتّحاد *** تو مجو این اتّحاد از روح باد
جان گرگان و سگان هر یك جداست *** متّحد جان‎های شیران خداست
زآن همه جنگند این اصحاب ما *** جنگ، كس نشنید اندر انبیا[10]

در مقابل، شخصیت‎های صالح با توجه به پایگاهی كه در عقاید، احساسات و عواطف ملت‎ها دارند، نام و یادشان همواره زنده می‎ماند و علاقه‎مندان به آنان برای زنده نگه‎داشتن یادشان تا پای دار پایداری می‎كنند و تا قطع قدم ثابت قدم می‎مانند و برای نیل به كام معنا گام به دام بلا می‎نهند.
ذكر مناقب و فضایل آل‎طاها و یاسین، احساس شادمانی و سرور در موالید و تألّم و اندوه در مصایب آنان از یك سو موجب تقرّب به خداست؛ زیرا ارتباط عقلی و عاطفی با آن ذوات نوری كه انسان‎های كامل‎اند مایه بهره‎وری از معارف قرآن و استفاده از سنت معصومان (علیهم‎السلام) می‎گردد و سبب تحكیم پیوند با خلیفه خدا می‎شود، افزون بر آن كه بزرگداشت نام و یاد اولیای الهی(ع) نیز هست. عزاداری سید شهیدان و سالار مظلومان، حضرت اباعبدالله الحسین (علیه‎السلام) كه به اعتراف دوست و دشمن هرساله بر شكوه و عظمت آن افزوده می‎شود نمونه برجسته این ماجراست. نه تنها استبداد رضاخانی نتوانست موفقیتی در خشكاندن ریشه این شجره طوبا داشته باشد، بلكه شبیخون فرهنگی استحمارگران و شبهه‎افكنی‎ها و تردیدآفرینی‎های جیره‎خواران فرنگی مآب آنان نیز نمی‎تواند از پیشرفت روزافزون آن جلوگیری كند: ﴿كلمةً طیبةً كشجرةٍ طیبةٍ أصلها ثابتٌ و فرعها فی السماء تؤتی أُكلها كلَّ حینٍ بإذن ربّها﴾.[11]
دسته‎های عزاداری كه هرساله بر سر و سینه‎زنان به خروش می‎آیند، با فریاد «یا حسین» خود، شهرها و روستاها را به جنب و جوش درمی‎آورند و با اشك چشمان خود خاطره جانسوز كربلا را تجدید می‎كنند، آب سردی بر پندار باطل و زحمات بی‎حاصل كسانی می‎ریزند كه با ترّهات خود قصد خاموش كردن خورشید عالم‎افروز نهضت حسینی را دارند.
راستی در كجای این كره خاكی می‎توان كسی را یافت كه پیوندی میان خود و حسین بن علی (علیهماالسلام) احساس كند و در روز عاشورا آرام و قرار داشته باشد؟
عارف واصل، مرحوم میرزا جوادآقا ملكی تبریزی می‎گوید: برخی از فرزندان خردسال خود رادیدم كه در دهه اول عاشورا از خوردن خورشت پرهیز داشت و به نان تهی اكتفا می‎كرد. به گمان من محبت و عشق درونی وی به چنین كاری وادارش می‎كرد؛ زیرا تا آنجا كه من می‎دانم كسی چیزی در این‎باره به او نگفته بود.[12]
یكی از راه‎های بزرگداشت مفاخر و صاحبان كمال، زیارت آنان است كه در حقیقت موجب بقا و استمرار حیات علمی، هنری و معنوی آنان می‎گردد. افزون بر این كه عامل پیوند نسل حاضر و نسل‎های آینده با نسل‎های گذشته و وسیله ارتباط روحی با آنان و كمالاتشان است.

زیارت از منظر روایات
عبدالله، پسر خلیفه دوم از رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل كرده است كه فرمود: «من جائنى زائراً لا تحمله إلّا زیارتى كان حقّاً علىَّ أن أكون له شفیعاً یوم القیامة»[13] متتبع بزرگ، علامه امینی (رحمه‎الله) این حدیث را از شانزده تن از محدّثان و حفّاظ اهل سنت نقل كرده است. همچنین آورده است: چهل و یك نفر از بزرگان آنان از عبدالله بن عمر نقل كرده‎اند كه پیغمبر اكرم (ص) فرمود:
هركس قبر مرا زیارت كند، شفاعت من بر او واجب می‎شود؛ «من زارقبرى وجبت له شفاعتى»[14] آن عالِم امین افزون بر این دو روایت، بیست روایت دیگر نیز از منابع اهل سنت نقل كرده است.[15]
اسحاق بن عمار از امام صادق (علیه‎السلام) روایت می‎كند كه فرمود: به مدینه بروید و بر پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) سلام بدهید، هرچند كه سلام و درود از راه دور به آن حضرت نیز می‎رسد؛ «مرّوا بالمدینة فسلّموا علی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و إن كانت الصلاة تبلغه من بعید»[16] زیارت از دور نیز هر چند مورد قبول و توصیه است، لیكن این حدیث، نشان می‎دهد كه حضور زائر در كنار مزور و قبر وی خصوصیتی دارد، لذا مورد توصیه و سفارش قرار گرفته است. از جمله این خصوصیت‎ها عبارت است از:

1. بهره‎مند شدن از فضای معنوی حرم‎های شریف كه محل تردد فرشتگان، ارواح انبیا و اولیا و محل تردد و تعلق ویژه روح بلند آن مزور است و دعا كردن در مظانّ استجابت دعا. چنان‎كه بهره‎مندی از فضای معنوی مسجدالحرام و مسجدالنبی (ص) و دعا كردن در آن فضا را وهابیان حجاز نیز قبول دارند و به آن عمل می‎كنند.
2 . گسترش فرهنگ توحیدی و ولایت اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم‎السلام) در بین راه‎ها و شهرهای مسیر مشاهد مشرفه.
3 . نشانه صداقت زائر در دوستی و علاقه به مزور.
4 . ارتباط ملت‎ها و ملیت‎های مختلف و آگاهی از مشكلات، مشقّات و امكانات یكدیگر.
5 . عمل به توصیه كلی قرآن بر سیر در اقطار زمین و تماشای فرجام مجرمان: ﴿قل سیروا فی الأرض فانظروا كیف كان عاقبة المجرمین﴾.[17]
6 . وفاداری به مقتدا و تعهد به پیمانی كه با او بسته است.
7 . حرم‎های شریف امامان معصوم (علیهم‎السلام) در طول تاریخ مراكز علم، تبلیغ و ترویج دین، مبدأ قیام‎ها و نهضت‎ها، محل پیمان بستن و هم قَسَم شدن برای انقلاب‎های رهایی‎بخش، جنبش‎های انتقام‎آمیز و... بوده است. این بركات، جملگی از ایاب و ذهاب و مراوده زائران ناشی می‎شود. پیغمبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: كسی كه من یا یكی از فرزندانم را زیارت كند، روز قیامت به زیارت و دیدار او خواهم رفت و از هراس‎ها و وحشت‎های آن نجاتش خواهم داد؛ «من زارنى أو زار أحداً من ذریتى زرته یوم القیامة فأنقذته من أهوالها».[18]

پیغمبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به علی (علیه‎السلام) فرمود: ای علی، هر كس كه مرا در زمان حیات یا مرگم زیارت كند یا تو و فرزندانت را در زمان حیات یا پس از مرگ زیارت كند، من ضمانت می‎كنم كه او را از اهوال و شداید روز قیامت نجات دهم تا آن كه او را هم درجه خودم می‎گردانم؛ «یا علىّ! من زارنى فى حیاتى أو بعد موتى أو زارك فى حیاتك أو بعد موتك أو زار ابنیك فى حیاتهما أو بعد موتهما ضمنتُ له یوم القیامة أن أُخلّصه من أهوالها و شدائدها حتّی أُصیره معى فى درجتى».[19]
این روایت و امثال آن نشان می‎دهد كه حیات و مرگ پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان معصوم (علیهم‎السلام) یكسان است؛ زیرا زیارت دوران حیات و مرگ، اجر و آثار یكسان دارد. از این جهت لازم است كه زائر به گونه‎ای در حرم شریف آنان حضور پیدا كند كه اگر زنده می‎بودند در كنارشان حضور پیدا می‎كرد و زیارت در دوران مرگ باید همان آثار و سازندگی زیارت دوران حیات را برای او داشته باشد. چنان‎كه هم درجه شدن با پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بدون حساب و برنامه نیست، بلكه سنخیت روحی، اخلاقی و معنوی لازم دارد و این سنخیت، باید در دنیا كسب شود. اصل زیارت، توجه به مقام مزور، تأمل در متن زیارت‎نامه و تلاش در تهذیب و تزكیه نفس، می‎تواند در ایجاد این سنخیت و تتمیم و تكمیل آن كمك كند .
زید شحّام از صادق آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) پرسید: ثواب كسی كه پیامبر خدا (ص) را زیارت كند، چیست؟ فرمود: همانند كسی است كه در برتر از عرش با خدا ملاقات كند. پرسید: كسی كه یكی از شماها را زیارت كند، ثوابش چیست. فرمود: مانند كسی است كه رسول خدا (ص) را زیارت كند؛ «ما لمن زار رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلم؟ قال علیه‎السلام: كمن زار الله عزّوجلّ فوق عرشه قال قلت: فما لمن زار أحداً منكم؟ قال علیه‎السلام: كمن زار رسول الله صلی الله علیه و آل و سلم».[20]
شیخ مفید (رحمه‎الله) در معنای این حدیث گفته است: مراد این است كه ثواب و تكریم زائر آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) در روز قیامت، همانند كسی است كه خدا او را به آسمان برده و به عرش خود كه ملائكه حامل آن هستند نزدیك می‎كند و برگزیدگان از فرشتگان خود را به او می‎نمایاند، به گونه‎ای كه موجب تكریم او می‎گردد[21] مشابه این تعبیر را مجلسی اول (رحمه‎الله) نیز آورده است.[22]
از امام كاظم (علیه‎السلام) نقل شده است: هركس كه فرزندم [امام رضا (علیه‎السلام)] را زیارت كند، از ثواب هفتاد حج قبول شده برخوردار است. راوی با تعجب پرسید: ثواب هفتاد حج؟ فرمود: آری، هفتاد هزار حج. راوی دوباره با تعجب پرسید: هفتاد هزار حج؟ فرمود: چه بسا حج كه مورد قبول واقع نمی‎شود؛ «من زار قبر ولدى علىّ كان له عندالله كسبعین حجة مبرورة قال: قلت: سبعین حجّة؟ قال علیه‎السلام: نعم، سبعین الف حجّة قال قلتُ: سبعین الف حجّة؟ قال علیه‎السلام: رُبَّ حجّةٍ لا تُقبل...».[23]
فقیه فیلسوفان و فیلسوف فقیهان، ملامحسن فیض كاشانی (رحمه‎الله) می‎گوید: روایاتی كه ثواب زیارت ائمه اطهار (علیهم‎السلام) را بیشتر از حج، عمره و جهاد در راه خدا می‎داند، بیش از آن است كه شمارش شود. سرّش آن است كه:

اولا ً؛ هر كسی كه ادعای مسلمانی می‎كند حتی اگر ناصبی باشد اهل حج، عمره، جهاد و امثال آن است، در حالی كه زیارت ائمه اطهار (علیهم‎السلام) اختصاص به كسانی دارد كه آشنای به قدر و منزلت آنان هستند.

ثانیاً؛ حرم‎های شریف ائمه (علیهم‎السلام)، مشهد ارواح بلند و مقدس آنان و محل حضور اشباح برزخی نوریشان است. آن ارواح بلند در حالی كه زنده، خوشحال و روزی خورنده از فضل پروردگارشان هستند، در آن مکان های شریف حضور پیدا می کنند و زائر در فضایی که روح امام معصوم دارد نفس می‎كشد، عبادت و راز و نیاز می‎كند.

ثالثاً، زیارت ائمه (علیهم‎السلام) صله و نیكی به خود آنان، رسول خدا (ص)، امیرالمؤمنین، فاطمه (علیهماالسلام)، شیعیان، دوستدارانشان و بلكه نیكی به سایر انبیا و اوصیای الهی است و موجب خوشحالی آنان، اجابت دعوت، تجدید عهد با ولایت، زنده نگه ‎داشتن مرام و غلبه بر دشمنانشان می‎گردد. همه این ها عبادت خداست و سبب می‎شود كه انسان به فضایل و بركاتی كه نزد خداست برسد و به رضای او دست یابد؛ زیرا خوشحال كردن مؤمن عادی اگر آن همه فضیلت و ثواب دارد، فضیلت و ثواب خوشحال كردن پیامبر اكرم (ص) و ائمه اطهار (علیهم‎السلام) كه از خطا و گناه معصوم هستند و خداوند آنان را امام مؤمنان و پیشرو پرواپیشگان قرار داد، آسمان و زمین را برای آنان آفرید، صراط، سبیل و راهنمای به سوی او، دروازه رحمت الهی، وسیله ارتباط بین او و بندگانش هستند. غیر قابل وصف است؛

اما حج، عمره، جهاد و مانند آن اگرچه موجب انفاق مال، ترك وطن، تحمل مشقت‎ها و... می‎گردد، لیكن فضیلت این امور در حدّ زیارت نیست؛ زیرا با آن‎كه عبادت الهی، اجابت امر او و موجب خشنودی خدا و اولیای او می‎شود، اما آن فضایل دیگر را كمتر می‎توان در اینها یافت.[24]
امام علی بن موسی الرضا (علیه‎السلام) فرمود: شیعیان نسبت به هر یك از امامان معصوم پیمان و تعهدی دارند كه كمال وفای به آن عهد در زیارت مشتاقانه و عارفانه قبور آن ذوات نورانی (ع) است؛ «إنّ لكلّ إمامٍ عهداً فى عنق أولیائه و شیعته و إنّ من تمام الوفاء بالعهد و حُسن الأداء زیارة قبورهم. فمن زارهم رغبةً فى زیارتهم و تصدیقاً بما رغبوا فیه كان أئمتهم شفعائهم یوم القیامة».[25]

این حدیث بیانگر نكاتی است كه ذیلاً ذكر می‎گردد:
1. زیارت قبر امام نشانه وفاداری و تعهد به مقتدا و پیشواست؛ «إنّ من تمام الوفاء بالعهد و حُسن الأداء زیارة قبورهم». سخنگوی نهضت پیامبر، بلال حبشی در دوران اقامت خویش در شام، رسول اكرم (ص) را در خواب دید كه به او می‎گوید: ای بلال! این چه جفایی است؟ آیا هنگام آن نرسیده است كه به زیارت من نایل آیی؟[26] در این رؤیا، ترك زیارت قبر مطهّر پیامبر اكرم (ص) جفا نامیده شده، طبعاً زیارت آن حضرت، وفای به عهد خواهد بود.
2. زیارت باید همراه با رغبت، شوق، علاقه و عشق قلبی به مزور باشد؛ «رغبةً فى زیارتهم».
3. زیارت باید همراه با تصدیق قلبی به چیزهایی باشد كه مزور بدان رغبت داشته، مورد علاقه وی بوده و در راه آن فداكاری كرده است؛ «و تصدیقاً بما رغبوا فیه».

پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به علی (علیه‎السلام) خبر داد كه تو در سرزمین عراق كشته و دفن خواهی شد. علی (علیه‎السلام) پرسید: كسی كه قبر ما را زیارت و تعمیر كند و تعهد خویش را با آن حفظ كند، چه اجری دارد؟ پیغمبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: ای ابا الحسن! خداوند قبر تو و قبر فرزند تو را بقعه‎ای از بقعه‎های بهشت و زمینی از زمین‎های آن قرار داده است. قلب جوانمردانی از مخلوقات خود و برگزیدگان از بندگانش را مشتاق به سوی شما قرار داده به گونه‎ای كه ذلت و اذیت را در راه شما تحمل می‎كنند و قبرهای شما را آباد می‎سازند و با انگیزه تقرّب به خدا و دوستی رسول او، فراوان به زیارت قبور شما می‎شتابند. ای علی! تنها آنان از شفاعت من برخوردار، واردشونده بر حوضم و زائران من در بهشت هستند.
ای علی! كسی كه قبر شما را آباد كند و به تعهد خویش پای‎بند باشد، مانند آن است كه سلیمان بن داود را در ساختن بیت‎المقدس یاری رساند. كسی كه قبر شما را زیارت كند ثواب هفتاد حج غیر از حجَةُ الاسلام كه واجب است دارد و از گناهان خود بیرون می‎آید همانند روزی كه از مادرش متولد می‎شود. پس بشارت باد تو را و به اولیا و دوستانت نیز بشارت بده به نعمت‎ها و چشم‎روشنی‎هایی كه نه چشمی دیده، نه گوشی شنیده و نه به دل كسی خطور كرده است. لیكن نابخردانی از مردم، زائران قبور شما را سرزنش می‎كنند، آن‎گونه كه زنان نابكار را بر اثر نابكاریشان سرزنش می‎كنند. اینها اشرار امت من هستند، شفاعت من به آنها نرسد و بر حوض من وارد نشوند:
«...عن علىٍّ علیه‎السلام أن رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم قال له: و الله لتُقتلنّ بأرض العراق و تُدفن بها. قلت: یا رسول الله! ما لمن زار قبورنا و عمّرها و تعاهدها؟ فقال لی: یا أباالحسن! إن الله جعل قبرك و قبر وُلدك بقاعاً من بقاع الجنة و عرصةً من عرصاتها و إِنّ الله جعل قلوب نُجباء من خلقه و صفوته من عباده تحنّ إلیكم و تحتمل المذلّة و الأذی فیكم فیعمّرون قبوركم و یكثرون زیارتها تقرّباً منهم إلی الله مودةً منهم لرسوله أُولئك یا على! المخصوصون بشفاعتى و الواردون حوضى و هم زوّارى غداً فى الجنة، یا علىّ! من عمّر قبوركم و تعاهدها فكأنّما أعان سلیمان بن داود علی بناء بیت المقدس و من زار قبوركم عِدلُ ذلك لَه ثواب سبعین حجةٍ بعد حجَّة الاسلام و خرج من ذنوبه حتی یرجع من زیارتكم كیومٍ ولدته أُمّه، فأبشر و بشّر أولیائك و محبّیك من النعیم و قرّة العین بما لا عینٌ رأت و لا أُذنٌ سمعت و لا خَطَر علی قلب بشر و لكن حُثالةٌ من الناس یعیرون زوّار قبوركم بزیارتكم كما تُعیرُ الزانیة بزناها، أُولئك شرار أُمتی لا نالتهم شفاعتى و لا یردون حوضى».[27]
توجه به این نكته ضروری است كه ثواب‎های مورد اشاره در این‎گونه روایات، بیانگر عظمت و جلالت قدر مزور است، چنان‎كه حكایت از آثار مثبت فردی و اجتماعی زیارت می‎كند.

پاسخ شبهات وهابیت درباره پرستش قبور
همواره چنین بوده و هست كه هنگام پایان یافتن استدلال، به تهمت، افترا و نسبت‌های ناروا نوبت می‌رسد. خسارت‌دیده و فلاكت‌زده خواننده و شنونده‌ای است كه مطالب چنین نویسنده و گوینده‌ای را باور می‌كند و با اعتماد و اكتفا به این‌گونه مطالب اعتقاداتش را می‌آموزد و دیگران را محكوم می‌كند و... . گویا نویسنده  المنار نیز كه مدّعی نواندیشی است، قربانی این‌گونه نوشته‌هاست، چنان‌كه دیگران قربانی نوشته‌های او شدند. او به بهانه توضیح جمله ﴿أفلا تذكّرون﴾ در آیه 7 سوره «یونس» با ایراد تهمت‌هایی به شیعیان كه وی آن‌ها را «قُبوریون» می‌نامد، میدان گسترده‌ای برای تاخت‌وتاز به روی خود می‌گشاید.
شهبات و پرسش‎های او را در چند محور می‌توان تلخیص كرد و پاسخ گفت:[28]

شبهه اول: قُبوریون هرگاه در جلب منفعت یا دفع ضرر دچار مشكلی می‌شوند، سراغ قبرهای صالحان بلاد خود یا قبوری در جاهای دور می‌روند.[29]

پاسخ: شیعیان چشم توقعشان برای جلب منفعت و دفع ضرر تنها به عنایات ذات اقدس پروردگار دوخته است و معتقدند كه در دل دوست به هر حیله رهی باید یافت، از این ‌رو ضمن آنكه در هر زمان و مكانی دست دعا و تضرع به درگاه الهی می‌گشایند، اوقات خاصی (مانند روزهای جمعه، هنگام سحر، پس از نمازهای واجب و مستحب، ماه رمضان ـ به ویژه شب‌های قدر آن ـ و...) و مكان‌های مقدسی (همانند كنار بیت الله، مساجد بلاد، نمازگاه خانه‌هایشان و...) را برمی‌گزینند و آن‌ها را مظانّ استجابت دعا می‌دانند و خدا را می‌خوانند؛ به امید آنكه زودتر به اجابت برسد؛ یا به اجابت نزدیك‌تر باشد؛ نیز از كسی كه به صلاح و سدادش باور دارند می‌خواهند كه برایشان استغفار كند؛ یا از خدا بخواهد كه خواسته‌‌شان را برآورده كند، چنان‌كه قرآن كریم رفتن پیش پیامبر(ص) و طلب استغفار از او را مایه نزول رحمت و آمرزش الهی می‌داند: ﴿و لَو اَنَّهُم اِذ ظَلَموا اَنفُسَهُم جاءوكَ فَاستَغفَروا اللهَ و استَغفَرَ لَهُمُ الرَّسولُ لَوَجَدوا اللهَ تَوّابًا رَحیما﴾[30] و فرزندان حضرت یعقوب (علیه‌السلام) از پدرشان خواستند كه واسطه درگاه الهی شود و برای آن‌ها استغفار كند: ﴿قالوا یـا اَبانَا استَغفِر لَنا ذُنوبَنا اِنّا كُنّا خاطِئین﴾[31] و حضرت یعقوب (علیه‌السلام) ضمن پذیرفتن این تقاضا و شرك نخواندن آن، وعده داد به وقت سحر یا شب جمعه[32] انجام دهد: ﴿قالَ سَوفَ اَستَغفِرُ لَكُم رَبّی اِنَّهُ هُوَ الغَفُورُ الرَّحیم﴾.[33]
به دیده شیعیان از مكان‌های مظانّ اجابت دعا مجاور قبر پیامبر(ص) یا امام (علیه‌السلام) است، زیرا افزون بر آنكه به شعور و ادراك مردگان به ویژه پیامبر(ص) و امام(علیه‌السلام) باور دارند، آیه ﴿و لَو اَنَّهُم اِذ ظَلَموا اَنفُسَهُم...﴾[34] را مطلق می‌دانند و آن را به مسلمانان دوران نبوت اختصاص نمی‌دهند، ازاین‌رو هنگام گرفتاری، غیر از دعا در هر زمان و مكان برای رفع آن مشكل، به امكنه مظانّ استجابت دعا، از جمله كنار قبور اولیای الهی و صالحان می‌روند و همانند فرزندان یعقوب(علیه‌السلام) از صاحب قبر می‌خواهند چونان یعقوب(علیه‌السلام) از آبروی خود مایه بگذارد و برای آن‌ها در درگاه الهی وساطت كند تا مشكل آن‌ها حل شود، بی‌آنكه صاحب قبر را گره‎گشای مستقلّ بدانند، زیرا حلّ مشكل را تنها در قدرت ذات اقدس باری‌تعالی می‌دانند.
این درخواست وساطت كه «توسل» نامیده می‌شود، افزون بر استدلال قرآنی و روایی، پشتوانه عقلی عرفی نیز دارد: همگان هنگام تشنگی، گرسنگی و برهنگی به سراغ آب، غذا و لباس می‌روند و برای رفع نیاز خود از این مواد كمك می‌جویند و آن‌ها را وسیله‌ای برای حلّ مشكلات خود می‌دانند و كسی در جواز این استمداد تردیدی ندارد، چون هیچ‌كس با استمداد خود این مواد را نمی‌پرستد تا به شرك در عبادت دچار شود، چنان‌كه كسی آن‌ها را در تأثیر و برآوردن مشكلات مستقل نمی‌داند، تا به شرك در ربوبیت گرفتار گردد. موحّد راستین، این مواد و دیگر مواد طبیعی را وسیله‌ای می‌داند كه خدا در دسترس بشر نهاده است تا برای رفع نیاز خود از آن‌ها مدد بجویند، چنان‌كه كسی در كمك گرفتن از توان و استعداد زید و بكر برای حل مشكل خود منعی نمی‌بیند. بدین ترتیب، یاری خواستن از ائمه(علیهم‌السلام) در امور زندگی ـ با توجه به اینكه زندگی و مرگشان در این جهت تفاوتی ندارد نیز مقامی برتر از آب، غذا، زید، بكر... دارند ـ رواست. این استمداد، یا در حدّ قسم دادن خدا به آبروی آن ذوات قدسی(علیهم‌السلام) است؛ یا در این حدّ كه از آن‌ها می‌خواهیم كه حلّ مشكل ما را از خدا بخواهند، چنان‌كه پسران یعقوب(علیه‌السلام) از پدر خواستند.[35]

شبهه دوم: دور این قبور طواف می‌كنند آن‌گونه كه حاجیان دور خانه خدا طواف می‌كنند.[36]

پاسخ: طواف به معنای راه رفتن دور چیزی است[37]؛ خواه از سر محبت باشد: ﴿یطوفُ عَلَیهِم وِلدانٌ مُخَلَّدون﴾[38] یا از روی عداوت: ﴿اِذا مَسَّهُم طائِفٌ مِنَ الشَّیطان﴾[39] یا رفت و آمد كردن و دور هم گشتنی باشد كه به قصد خدمت است: ﴿طَوّافونَ عَلَیكُم بَعضُكُم عَلی بَعض﴾[40] چنان‌كه به عذابی كه گرداگرد بستانی را فراگرفته و آن را به تلّی از خاكستر بدل كرد، طائف ( طواف كننده) اطلاق شده است: ﴿فَطافَ عَلَیها طـائِفٌ مِن رَبِّك﴾.[41]
تأمل در این موارد نشان می‌دهد كه كاربرد این واژه، شرط خاصی ندارد، هر اندازه و به هر طرف، با طهارت یا بی‌طهارت، با قصد یا بی‌قصد باشد، از هر جا آغاز شود یا به هر جا پایان یابد و...، جز آنكه طواف دور كعبه شرایطی الزامی دارد؛ مانند هفت دور بودن، طهارت داشتن از حدث و خبث، شروع كردن از حجرالاسود و ختم كردن به همان‌جا، قرار گرفتن كعبه در سمت چپ، نیت كردن و قصد قربت داشتن و...، كه زائران بیت ‌الله حتی در گرم‌ترین هوا، سنگین‌ترین ازدحام و تنگ‌ترین فرصت خود را به رعایت آن ملزم می‌دانند.
به یقین مفسّر مدّعی نواندیشی، مطلق طواف دور قبر را ناپسند نمی‌داند، وگرنه باید گشتن دور هر چیزی را حرام بداند؛ حتی اگر به قدر نیم دور گشتن اعضای خانواده گرد یكدیگر باشد كه در آیه 58 سوره نور آمده است؛ یا گشتن خادمان بهشت دور بهشتیان باشد، همان‌گونه كه باید طواف حاجیان دور حجر اسماعیل را نیز حرام بداند، زیرا قبر اسماعیل(علیه‌السلام) و مادرش هاجر درون آن است: دفن إسماعیل نبى الله بالحجر مع اُمّه هاجر...[42]، ازاین‌رو ناچار است طوافی را شرك و ناپسند بشمارد كه دارای شرایط و ویژگی‌های طواف دور كعبه از جمله نیت و قصد قربت باشد، چنان‌كه گفته است: و یطوفون بها كما یطوف الحجاج ببیت الله عزّ وجلّ[43] و چون حاجیان در طواف دور حجر اسماعیل(علیه‌السلام) نیت طواف قبر اسماعیل و هاجر(علیهماالسلام) را ندارند، جایز است.
اینك ایشان باید پاسخ دهند كه شیعیان كدام یك از شروط طواف دور كعبه را هنگام دور زدن در اطراف قبور ائمه(علیهم‌السلام) مراعات می‌كنند و اساساً كدام عالم شیعی یا نوشته علمی شیعیان طواف كردن ـ به معنایی كه در طواف كعبه شرط است ـ یا مطلق دور زدن در اطراف قبر پیامبر(ص) یا امام یا امامزاده(علیه‌السلام) را واجب یا شرط زیارت دانسته است! این همه شیعیان همانند دیگر مسلمانان قبر مطهر نبی مكرم(ص) و قبور ائمهٴ بقیع(علیهم‌السلام) را زیارت می‌كنند و سپس در دیدار یكدیگر «زیارت قبول» ردّ و بدل می‌كنند، با آنكه طواف كردن دور این قبور مطهر ـ حداقل از زمان تسلط وهابیان ـ مقدور نیست.[44] اگر واقعاً شیعیان، طواف و دور زدن را شرط زیارت می‌دانند، زیارت قبول گفتن به یكدیگر چه معنایی دارد!
اساساً جایگاه قبر كه حاوی جسم است برای امثال رشید رضا روشن نیست، چون گمان می‌كنند كه با مرگ ارتباط روح انسان با بدن وی كاملاً می‌گسلد، در حالی كه چنین نیست، زیرا انس و علاقه روح و بدن كه آن همه خدمات متقابل به یكدیگر داشتند (روح مایه رشد و نموّ بدن و مانع فاسد شدن آن در دنیا می‌شد و در مقابل، با كوشش و رنج بدن، روح به كمالاتی رسید) قطع نمی‌شود، هرچند تعلق تدبیری نفوس از بدن پایان می‌پذیرد.
انتساب پیشین ارواح اولیای الهی به ابدانشان از یك سو و انس و تعلق روح و بدن به یكدیگر پس از رحلت، سبب سرایت قداست ارواح آنان به ابدانشان و از ابدان به قبورشان می‌شود و آن را دارای بركات فراوانی می‌كند، چنان‌كه قداست روح یوسف (علیه‌السلام) به بدن او و از بدن به پیراهنش سرایت كرد و مایه بركت آن شد: ﴿اِذهَبوا بِقَمیصی هذا فَاَلقوهُ عَلی وَجهِ اَبی یأتِ بَصیراً ... * ... قالَ اَبوهُم اِنّی لاَجِدُ ریحَ یوسُفَ ... * ... اَلقاهُ عَلی وَجهِهِ فَارتَدَّ بَصیرًا...﴾[45] بنابراین شیعیان چون دنبال حیات معنوی هستند به سراغ قبور اولیای الهی می‌روند؛ نه آنكه مرده‌پرست و به قول مفسر مدّعی نواندیشی «قبوری» باشند.

شبهه سوم: كنار این قبور چنان به دعا، تضرع، استغاثه و خشوع می‌پردازند كه مانندش در نماز جماعت از آنان دیده نشده است، چنان‌كه در نماز فرادایی كه در خانه‌ها می‌خوانند، دیده نشده است، گرچه بیشترشان نماز نمی‌خوانند.[46]

پاسخ: بی‌تردید، دعا و تضرع و استغاثه و خشوعی كه او از شیعیان دیده یا شنیده است، تنها برای خدا و در درگاه اوست، هرچند زمان یا مكان یا دعایی كه می‌خوانند (مانند دعای كمیل، ندبه و...) در كمیت یا كیفیت این تضرّع و خشوع نقش داشته باشد و اگر مقصود ایشان از تضرع و استغاثه همان گریه‌هایی است كه شیعیان در مشاهد شریف دارند، باید بداند این گریه‌ها گاهی برای تضرع و ابتهال به درگاه خداست كه در آنجا بیشتر شدت می‌یابد و زمانی برای اظهار همدردی و وفاداری با ستمدیدگان و ابراز تنفر از ستم و ستمگرانی است كه در تاریخ، آن ظلم‌ها را به آن ذوات قدسی(علیهم‌السلام) روا داشته یا می‌دارند: گریه‌ای كه در شهرها و منازل خود نیز دارند؛ لیكن ازمنه و امكنهٴ خاص بر شدت آن می‌افزاید.
نفی تضرع و استغاثه شیعیان در نماز ـ آن هم نفی مطلق ـ بسی غیرمنصفانه یا ناآگاهانه است، زیرا كم نیستند شیعیانی كه اهل خضوع و خشوع ـ حتی برخی اهل گریه ـ در نماز هستند. افزون بر آنكه نفی خضوع از نمازهای فرادایی كه شیعیان در خانه‌هایشان می‌خوانند، تیر انداختن ناشیانه در تاریكی است. شایسته بود وی می‌گفت كه به خانه چند شیعه رفت و آمد كرده كه آن‌‌ها را بی‌نماز یافته است و نمازگزارانشان اهل خضوع و خشوع نبودند و در چند نماز جماعت شیعیان شركت كرده كه فهمیده است آن‌ها در نماز خضوع و خشوعی ندارند؟ این اتهام‌ها به ویژه تهمت بی‌نمازی به بیشتر شیعیان آن هم از مفسّری كه می‌خواهد با تفسیر قرآن مروّج اخلاق اسلامی باشد و مردم را از تهمت و دیگر گناهان فردی و اجتماعی بازدارد، بسیار بعید و ناپسند است! سخن گفتن و نوشتن آسان است؛ اما اثبات آن به ویژه در دادگاه الهی بسی دشوار.

شبهه چهارم: شیعیان آن‌گونه كه به سود‌ رسانی این قبور باور دارند به منفعت داشتن نماز اعتقاد ندارند.[47]

پاسخ: شیعیان تنها خدا را توانا بر سود رساندن و دور كردن ضرر می‌دانند و فقط از او توقّع دارند؛ نه از نماز و نه از قبور صالحان. آری، اموری چون نماز، زیارت قبور صالحان و... را وسیله تقرب به درگاه الهی می‌دانند و بس: «إنّ أفضل ما توسّل به المتوسلون إلی الله ـ سبحانه و تعالی ـ الإیمان به و برسوله و الجهاد فى سبیله... و كلمة الإخلاص... و إقام الصلاة... و إیتاء الزكاة... و صوم شهر رمضان...»[48]

شبهه پنجم: بیشتر شیعیان به این‌گونه آیات مشوّق توحید و بازدارنده از شرك جاهل‌اند و عقایدشان را از پدر و مادرها و معاشران قبوری خود می‌آموزند و آنان نیز برای رفع شداید و مشكلاتشان پناهگاهی ربانی جز این قبور نمی‌شناسند و شمار كمی از آن‌‌ها كه اهل مطالعه‌اند، كتاب‌هایی را می‌خوانند كه همین مأنوسان به عبادت قبور نوشته‌اند.[49]

پاسخ: مفسّر مدّعی نواندیشی هرگز نمی‌تواند تقلید و آموزش بیشتر جامعهٴ اهل تسنن از پدر و مادرها و معاشرانشان را منكر شود و ادعا كند كه همهٴ آن‌ها به این‌گونه آیات و دیگر آیات قرآن دانایند و پس از یاد گرفتن همه جزئیات عقاید خود با استدلال كامل و پاسخ تفصیلی و مستدل به اشكالات، بدان‌ها معتقد شدند و در مقابل، به عقاید مخالفان خود آشنایند و با استدلال و برهان آن‌‌ها را رد می‌كنند و...، چنان‌كه درباره همه اهل مطالعه این فرقه نیز نمی‌تواند چنین ادعایی داشته باشد. بحث و بررسی دقیق این‌گونه مباحث و پاسخ به ابهامات و ایرادات، زیبنده مجامع علمی و مراكز تحقیقاتی است، ازاین‌رو برجستگان فكری و علمی دو گروه باید رو در رو یا غیرمستقیم با سخنان یكدیگر آشنا شوند و با مباحثهٴ علمی و رعایت ادب نقد به نقض و ابرام استدلال‌ها بپردازند، نه آنكه با تهمت، افترا و ناسزا بخواهند رقیب را از صحنه بیرون كنند! چه كسی گفته است كه شیعیان پناهگاهی ربانی جز این قبور نمی‌شناسند؟! كدام دانشمند شیعی به پرستش قبور انس گرفته است و... . وای اگر از پس امروز بوَد فردایی.

شبهه ششم: بیشتر علمای شیعه با تغییر اسم و «توسل» و «درخواست شفاعت» نامیدن عبادت‌های شرك‌آمیز (عبادت قبور)، كار ناپسندشان را برای خود و عوام توجیه می‌كنند.[50]

پاسخ: علمای شیعه هرگز قبر یا صاحب قبری را شایسته پرستیدن نمی‌دانند، تا آن‌ها را بپرستند و برای توجیه كار ناپسند خود به تغییر نام پناه آورند، بلكه دیگران از روی ناآگاهی یا لجاجت و عناد ـ بی‌اعتنا به آیات و روایات مورد استدلال شیعه ـ توسل و شفاعت را عبادت می‌نامند، تا ابزاری برای تهاجم و تكفیر طرف مقابل خود داشته باشند.

[1] . الزاء و الواو و الراء أصلٌ واحدٌ يدلُّ علي الميل و العدول. من ذلك الزور: الكذب؛ لأنّه مائلٌ عن طريقة الحقّ... يقال: إزورّ عن كذا: أى مال عنه (مقاييس اللغة، ج 3، ص 36، «زور») راغب اصفهاني ريشه ديگري براي اين واژه ذكر كرده است.
[2] . و من الباب: الزائر لأنه إذا زارك فقد عدل عن غيرك (همان).
[3] . زاره يزوره زيارةً و زَوراً: قصد فهو زائرٌ (المصباح المنير، «زور»).
[4] . و الزيارة فى العرف قصد المزور إكراماً له و استيناساً به (همان).
[5] . سوره تكاثر، آيات 1 ـ 2.
[6] . برخي نيز گفته‏اند: دو طايفه از يهود بودند (مجمع‏البيا. ن، ج 9 ـ 10، ص 811).
[7] . تفسير صافي، ج 5، ص 369. البته تفسير ديگري نيز براي اين آيه ذكر شده است(الميزان، ج 20، ص 351، ذيل آيه)، ليكن ﴿زرتم﴾ به همان معناي ملاقات است
[8] . امور فطري به چيزهايي گفته مي‏شود كه: 1. همگاني باشد و اختصاص به رنگ، نژاد، تاريخ، مليت يا سرزمين خاصّي نداشته باشد. 2. همانند علوم حصولي نياز به تعليم و تعلّم نداشته باشد، بلكه در نهان و نهاد آدمي تعبيه شده باشد. 3. تبليغات منفي، تحميل و فشار نتواند آن را ريشه‏كن كند، اگر چه ممكن است از شدت و حرارت آن بكاهد. اين تبليغات، شبيه غبار روي آيينه شفاف است كه نسيمي آن‏را برطرف نموده و چهره آيينه را آشكار مي‏كند. توجه به اين نكته نيز ضروري است كه امور فطري به لحاظ هماهنگي آن با طبيعت انسان و نظام خلقت اگر در مسير صحيح قرار گيرد و به شيوه پسنديده از آن استفاده شود قطعاً موجب كمال انسان خواهد بود. (ر.ك: فطرت در قرآن، ص 26).
[9] . عرب‏ها اين كلمه را هنگام اعلام خبر وحشت‏آور به كار مي‏برند.
[10] . مثنوي معنوي، دفتر چهارم، بيت 408 تا 450.
[11] . سوره ابراهيم، آيه 24 ـ 25.
[12] . المراقبات، ص 11، فصل اول، مراقبات شهر محرم‏الحرام.
[13] . هركس به زيارت من بيايد و انگيزه‏اي جز زيارتم نداشته باشد، بر من لازم است كه شفيع او در روز قيامت باشم (الغدير، ج 5، ص97).
[14] . همان، ص 93.
[15] . همان .
[16]. وسائل، كتاب الحج، ابواب المزار، باب 4، ح 3، ج 14، ص 338.
[17]. سوره نمل، آيه 69.
[18]. وسائل، كتاب الحج، ابواب المزار، باب 2، ح23، ج14، ص332
[19]. وسائل، ابواب المزار، باب 2، ح 16، ج 14، ص 328 .
[20]. الكافي، ج 4، ص 585.
[21]. تهذيب الاحكام، ج 6، ص 4.
[22]. روضة المتقين، ج 5، ص 363.
[23]. الكافي، ج 4، ص 585، كتاب الحج، باب فضل زيارة أبى الحسن الرضا (ع).
[24]. الحقايق، ص 287.
[25]. الكافي، ج 4، ص 567.
[26] . ر.ك: بشاره المصطفي ،ج2،ص170
[27] . تهذيب الاحکام،ج6،ص22،ح50؛ بحار الانوار،ج97،ص120
[28] . بديهي است كه محور مناظرات و مباحثات علمي، سخن عالمان و نوشته‌هاي عالمانه است، نه اعمال عوام؛ زيرا عوام هر فرقه‌اي ممكن است كارهاي نسنجيده‌اي بكنند كه عالمان همان فرقه نيز مجاز نمي‌دانند، از اين‌رو شايسته بود كه مفسر مدّعي نوانديشي مستند گفته‌هاي خود را بيان مي‌كرد تا از اتهام استناد به عمل عوام شيعه مبرّا مي‌شد.
[29] . تفسير المنار، ج11، ص 259.
[30] . سوره نساء، آيه 64.
[31] . سوره يوسف، آيه 97.
[32] . الكشاف، ج2، ص 504
[33] . سوره يوسف، آيه 98.
[34] . سوره نساء، آيه 64.
[35] . گويا مقصود ايشان از عدم جواز بار سفر بستن و به جاهاي دور رفتن براي زيارت قبور، اشكالي است كه همانند وهابيت خشن حجاز به استناد حديث لا تشدّ الرحال إلاّ إلي ثلاثة مساجد... متوجه اين كار مي‌دانند كه در جلد يكم ادب فناي مقربان، ص 70 دربارهٴ سند و دلالت حديث بحث شد.
[36] . المنار، ج11، ص 259.
[37] . مفردات، ص 531، «ط و ف».
[38] . سورهٴ واقعه، آيهٴ 17.
[39] . سورهٴ اعراف، آيهٴ 201.
[40] . سورهٴ نور، آيهٴ 58.
[41] . سورهٴ قلم، آيهٴ 19.
[42] . البداية و النهايه، ج1، ص 161. نيز ر.ك: تاريخ الطبري، ج1، ص 193؛ الكامل في التاريخ، ج1، ص 125.
[43] . تفسير المنار، ج11، ص 259.
[44] . البته در حال حاضر طواف كردن دور قبر هيچ امامي امكانپذير نيست.
[45] . سوره يوسف، آيات 93 ـ 96.
[46] . تفسير المنار، ج11، ص 259.
[47] . المنار، ج11، ص 260.
[48] . نهج البلاغه، خطبهٴ 110.
[49] . تفسير المنار، ج11، ص 260.
[50] . تفسير المنار، ج11، ص 260.


دیدگاه شما درباره این مطلب
أضف تعليقات